دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

تو پر از زندگی هستی

دیدین اونهایی رو که همیشه خدا ، از زمین و زمان شاکی هستن ؟ اونهایی که کوچکترین قشنگی ها رو نمیبینند ؟ اونها که میگردند دنبال اتفاقهای آنچنانی در زندگیشان تا بلکه کمی گره ابروانشان را شل تر کنند ؟ آدمهای دائم النق (!) . همش دنبال بهانه جویی ، کوبیدن خودشون به در و دیوار که من چرا ال نیستم و چرا بل نیستم ؟

آخه عزیز دل ، کمی بهتر ببین . کمی نشاط با خودت همراه کن . باور کنید شعار نمیدم .این روزها کیه که توی زندگیش مشکل نداشته باشه ؟ کدوم یکی از ما تا حالا مشکل مالی ، خانوادگی یا عاطفی رو تجربه نکردیم ؟ جنس مشکلات شاید یکی نباشه ولی قطعا وجودش غیر قابل انکاره .

اگر خود من بخوام دل به دل غم و غصه بدم ، فاتحه ام خوندست . از بس که بلدم قشنگ روضه بخونم ! اما چاره جز اینه که زندگی رو باید زندگی کرد ؟ چاره جز اینه که نباید گذاشت آب حوضمون کدر بشه ؟

حالا که هستیم ، حالا که هستی ، زندگی کن . یه روزی دنیا شرمندمون میشه ، روزی حتما به ساز من و تو خواهد رقصید !

هر کی میریزه شاهدونه ...

اتاقم به یک بالکن راه داره . همیشه وقتی روی میز خرده نون باقی میمونه میریزم روی بالکن مذکور برای پرنده ها و آنها هم عجیب علاقه مند اند . تابستان و زمستان هم نداره ، در هر موقع از سال که ما براشون خرده نون بریزیم اونها استقبال میکنند .خیلی لذت بخشه که بعد از یکی دو ساعت ببینی همه خرده نون ها خورده شده . انگار که اونها هم در غذایی که خوردیم سهیم شدند و این برای من قشنگه .

چند روزی هست که اعضای خانواده کمی مشغله دارند و صبح منزل را زود ترک میکنند ، و این یعنی از صبحانه و به طبع خرده نون های باقی مانده خبری نیست .

تا امروز صبح که یک اتفاق جالب  افتاد . ساعت حدود 7 بود و من در اتاقم درحال آخرین چرخ زدن ها به دور خودم برای خروج از خانه بودم که صدایی شنیدم . کنجکاو شدم که چیست ! برگشتم به سمت در بالکن ، دو تا کبوتر با نوک هاشون به در میزدند ...

دوست داریم تا دوست

تشکر نوشت : از کیامهر نازنین بی نهایت ممنون و سپاس گزارم برای محبت بی حدی که دارد . نه تنها به من ، که به همه دوستان بهتر از جان . دلم میخواد هرچه زودتر یک متنی لایق همه شما دوستانی که به واقع دوست هستید ،بنویسم . آن طور که لیاقتتان است . و نام ببرم از همه شمایی که در این قحطی محبت ، مهربان و نازنین هستید. به زودی این سپاس گزاری را انجام خواهم داد .



و اما متن :


از یک دوست رنجیدم ، از یک عزیز . آخر نازنین من تو را دوست خود میدانم، پس چرا اینگونه ؟ نمیدانم خواسته یا نا خواسته آنطور گفتی ، اما تحقیر از تک تک کلماتت میبارید و چه آزار دهنده بود لحن به ظاهر مهربانت . اگر من اشتباه کردم از نظرت ،نا خواسته بود و بعد پی بردم . آخر انتقاد آداب دارد عزیز .چرا انقدر برنده ؟

free discussion

عرضم به حضورتون که یکشنبه ها کلاس بحث آزاد دارم و هر جلسه درباره موضوعی صحبت میکنیم . لازم به توضیح نیست که این بحث و گفتگو ها به زبان انگلیسی رخ میدهد و کلا 1 ساعت و 45 دقیقه از ایران خارج میشویم و به بلاد کفر سفر میکنیم . موضوع این هفته free discussion مون این هست : چرا مردم ایران از همه چی ناراضی هستن ولی کاری نمیکنند ؟

خودم یه چیزهایی توی ذهنم دارم ولی از شما هم خواهش میکنم اگر دلیلی ، مطلبی ، توجیهی و یا حتی اعتراضی در رابطه با این موضوع دارید بفرمایید تا دست پرتر ظاهر شوم  جلوی دیگر دوستان .

فقر

فقر گرسنگی نیست ، بی خانمانی هم نیست

فقر چیزی را نداشتن است ، ولی آن چیز پول و املاک و جواهرات نیست

طرف حساب فقر روح است

فقر ، خاکی است که روی برگ برگ کتابهای یک کتابفروشی نشسته است

فقر ، عبور و نادیده گرفتن چراغ عابر پیاده ی قرمز رنگیست که سر چهارراه خودنمایی میکند

فقر ، یادگاریهایی است که کتیبه های تخت جمشید و بیستون و هگمتانه را نشانه رفته اند

فقر تاریخ هایی ست که تن درختان را آزرده است

فقر آشغالهایی ست که از پنجره اتومبیل ها پرتاب میشوند

فقر ، همه جا سر میکشد …

فقر ادعایی است از فرهنگ نداشته مان که گوش فلک را کر کرده است 


مرفهین بی درد نخوانند لطفا !

همین چند دقیقه پیش لپ تاپ نازنینم جلوی چشمانم پر پر شد .

به ناچار به کامپوترم پناه آوردم ، اما انگار خیلی از هم فاصله گرفته ایم . هر کاری میکنیم نمیتوانیم با هم کنار بیاییم ! اما فعلا تا احیای مجدد لپ تاپ عزیزم مجبوریم همدیگر را تحمل کنیم !!