دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

free discussion

عرضم به حضورتون که یکشنبه ها کلاس بحث آزاد دارم و هر جلسه درباره موضوعی صحبت میکنیم . لازم به توضیح نیست که این بحث و گفتگو ها به زبان انگلیسی رخ میدهد و کلا 1 ساعت و 45 دقیقه از ایران خارج میشویم و به بلاد کفر سفر میکنیم . موضوع این هفته free discussion مون این هست : چرا مردم ایران از همه چی ناراضی هستن ولی کاری نمیکنند ؟

خودم یه چیزهایی توی ذهنم دارم ولی از شما هم خواهش میکنم اگر دلیلی ، مطلبی ، توجیهی و یا حتی اعتراضی در رابطه با این موضوع دارید بفرمایید تا دست پرتر ظاهر شوم  جلوی دیگر دوستان .

نظرات 14 + ارسال نظر
پونه شنبه 4 تیر 1390 ساعت 00:10 http://jojo-bijor.mihanblog.com

اولللللللللل آیا

پونه شنبه 4 تیر 1390 ساعت 00:11 http://jojo-bijor.mihanblog.com

پونه شنبه 4 تیر 1390 ساعت 00:18 http://jojo-bijor.mihanblog.com

نظری ندارم

چه بد.مگه میشه؟

علیرضا شنبه 4 تیر 1390 ساعت 00:20 http://yek2se.blogsky.com/

in the name of god ... im a window ... and it is good ... and the problem of iranian people is good to and im a window

کلاسور شنبه 4 تیر 1390 ساعت 03:35 http://celasor.persianblog.ir

برای اینکه خودشون هم جزئی از این نارضایتی هستن !! خودشون هم جز این گند هستن و تو دلشون می دونن که اگر دارن اعتراض می کنن که چرا این شکلیه مملکت، اگر اعتراضشون به نتیجه برسه و درست بشه لایق اون درست شدن مملکت نیستن و احتمال زیاد دوبره بهش گند میزنن !!!!!

یعنی مشکل رو باید اول توی خودشون حل کنند؟باید تغییراتی که لازم میدونن رو اول از خودشون شروع کنند؟

تیراژه شنبه 4 تیر 1390 ساعت 03:37 http://tirajehnote.blogfa.com

سلام
چون فقط نالیدن رو یاد گرفتیم..چی بگم والا ..همه چیمون اینطوریه...از بازیهای تیمی و فوتبالمون بگیر تا این طرح خانه ی عفاف...کلا خلاصیم هممون انگار..نق میزنیم که نگن مرده ایم!دور از جون البته!!

سلام
منم دنبال همینم که چرا "فقط " نق میزنیم . البته من منظورم همه نیستا.

وروجک شنبه 4 تیر 1390 ساعت 10:07 http://jighestan.blogfa.com

مبارکا باشه چه بی سرو صدا وبلاگ زدی دلارام جان
خوشحالم که توام بلاگ دار شدی
ناراحتم که توام اسیر شدی
این مجازستان اگه بیای توش دیگه راه در رو نداره اسیر میشی

مرسی عزیز.
وروجک جون من مدتهاست که اسیرم و این اسارت برام شیرینه. اسیر مهربانی عزیزانی که اینجا پیداشون کردم.دوستانی که شاید محال بود توی زندگی عادیم باهاشون آشنا بشم.

امیلی شنبه 4 تیر 1390 ساعت 10:18 http://1writer.mihanblog.com

برای اینکه می ترسن...
خود من هم جزو همین دسته هستم.

آره ترس گریبان خیلی از ماها رو گرفته .

حدیث شنبه 4 تیر 1390 ساعت 10:21 http://khatkhatihayman.blogfa.com

سلام عزیزممم
تبریک خونه خونه جدیدت..
من بحث و پایه ام..

سلام عزیز
ممنونم
پس بیا شرکت کن

افشانه شنبه 4 تیر 1390 ساعت 11:37 http://www.mahemehri.blogsky.com/

سلام

من کاملا با امیلی موافقم همیشه ترس از انجام یه کار که مارو از دست زدن به اون منع می کنه...

ولی با کلاسور موافقم نیستم چون طبیعت آدمیزاد تغییر و البته بهتر شدنه!

سلام افشانه جون
منم با ترس موافقم و همونطور که گفتم گریبانگیر خیلی از ماست.
طبیعت آدمیزاد تغییره ولی به شرطی که خودش بخواد.

کیانا شنبه 4 تیر 1390 ساعت 12:20 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

خب بسم ا.. الرحمن الرحیم
اینجانب کیانا گل سنبلی الان کلی میحرفم واست که در کلاس سرافراز بیرون بیای بنده واسه خودم یه پا
نه حالا جدا از شوخی
همه این مسائل یه بعد و ریشه تاریخی دارن که خب حداقل تا جایی که من میدونم 90%مشکلات ما از زمان قاجار شروو شده . از وختی که مردم دیگه اون صلابت و وطن خاهی و آزاد اندیشی گذشته رو از دست دادن ...
همه چی از وابستگی شروو میشه وختی یه ملت از همه نظر متکی و وابسته به غیر باشن کم کم همه چیزشونو از دس میدن و مهمترینش حس آزادی خاهیه ...این باعث میشه حتا اگه ناراضین بازم تحمل کنن ...سکوت کنن و هیچی نگن ...جوری که با گونی کاه هیچ فرقی ندارن ....
استعمار و استثمار اینجوری یه ملت و داغون میکنه و نزدیک به دوقرن تحته سلطه بودن خب مسلمن چیزی بهتر ازاین در پی نداره ..

دومین دلیل اینه که ممکن مردم ما خیلی از اعتقادات دینی و مذهبیشونو از دست داده باشن اما هنوز رگ و ریشه این اعتقادات توو وجودشون هس ...الان و با توجه به شرایط موجود نتونستن هنوز یه جایگزین مناسب و ایده آل واسش پیدا نکردن که هم مذهبی باشه و هم آزاد اندیش پس بنابر این سکوت میکنن تا زمان مناسبش برسه ...

خب خانوم پول ماروبده بریم ..به اندازه یه ربع واست سخن رانی کردم ..بد و خوبشم دیگه دست من نیس من پوووولمو میخااااااااااااااااااااااااام

وابستگی رو قبول دارم .چون وقتی پای احتیاج وسط باشه ،خیلی از ما چیزهای دیگرو یادمون میره و همین که نیازهامون برآورده بشه (اونم نصفه نیمه)دیگه سکوت رو ترجیح مبدیم چون میترسیم همین آب باریکه هم قطع بشه.

بذار ببینم اگه فردا این حرفها به اندازه کافی تاثیر گذاشت ،بعدش با هم کنار میایم.واگرنه یه چیزی هم دستی باید بدی به خاطر وقتی که گذاشتم خوندم و جواب دادم .

کیانا شنبه 4 تیر 1390 ساعت 17:47 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

عجبااااااااااااااااااااا
اقا حق کپی رایت چی میشه پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اقا من اعتراض دارم

حق کپی رایتت حفظ شد . مطالبت ای ، بد نبود

شیدا مصدق شنبه 11 تیر 1390 ساعت 18:09 http://www.sheydamosadegh.blogsky.com

سلام دلیلش اینه که همه به امید دیگری مانده ایم و میگوییم دیگری برود تا اگر ضرری است متوجه ما نشود.برا اینکه دیگه چیزی بعنوان غیرت نداریم برا اینکه طمعکار شده ایم از قدیم گفته اند هرکه ماهی می خواد باید پاشو تو آب سرد بزاره ولی ما می خوایم بدون اینکه ژامون رو تو آب سر بزاریم ماهی صید کنیم.

تعبیرتون قشنگ بود . موافقم ،بعضی از ما، خودخواه شده ایم .

شیدا مصدق شنبه 11 تیر 1390 ساعت 18:12 http://www.sheydamosadegh.blogsky.com

دعا هرگز جانشین وظیفه نمی شود.

دعا ؟
با اینکه جمله ی قشنگیه ولی منظورتون رو کامل متوجه نشدم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد