اکثرا الان توی نگرانی و ناراحتی هستیم. برای خودمون و اطرافیانمون... وضع معیشت، حال جسمی، حال روحی... میفهمم که چقدر فشار رو داریم تحمل میکنیم. میدونم که واقعا حقمون این نیست... اما ما در جایگاه خودمون باید بیشترین تلاشمون رو انجام بدیم. من به عنوان یه فرزند، یه کارمند، یه مدیر مدرسه، و یا هر سمتی که دارم در نقش خودم بار اضافه روی دوش اطرافیانم نذارم. با راننده تاکسی محترم تر برخورد کنم. موقع تحویل کالا از پستچی بلندتر تشکر کنم. برای همکارم یه خوراکی خوشمزه ببرم. به ارباب رجوع اخم نکنم... لباس های رنگی بپوشم... توی گروه هایی که عضوم موزیک شاد بفرستم... در همین حد. همینقدر کوچک... خدارو چه دیدی شاید همین کارهای کوچک حال بد یکی رو بهتر کرد...
خیلی اتفاقی از این وبلاگ قدیمی به اون یکی پریدم و در نهایت رسیدم به اینجا و تاریخ نوشته که انقدر نو بود و انقدر حرف من بود این روزا.
پ.ن: چند روزه بعد سال ها دوباره گشتی میزنم تو وبلاگ ها. برام مث قدم زدن تو قبرستون بود، اسمی رو میخونی و تاریخ تولد و فوت رو.
ئه، این جوون بود
ئه، اینو میشناختم
ئه، این همون سالی مرد که من دنیا اومدم و ...
و این وسط وبلاگ شما مث قبریه که هنوز روش سنگ نذاشتن و گل ها رو کپه خاکش پخشه، همون قدر جذاب همون قدر دراماتیک.
البته امیدوارم اینارو به حساب تعریف بذارید
به حساب تعریف گذاشتم
اره بنظرم این چیزای کوچیک درسته که دنیا رو عوض نکنه ولی اون لبخندای کوچیکی که به وجود میاره همراهش کلی امید به زندگی میده حتی شده برای چند لحظه یا چند ساعت
اره... معجزه نمیکنه اما شاید یه قدم کوچک محسوب بشه
این کارها همیشه حال بقیه رو بهتر میکنه در هر زمانی از این روزگار بی رحم
دقیقا
حتی گفتن یه جملهی نگران نباش هم میتونه حال دل کسی که از شدت استرس توی خودش مچاله شده رو بهتر کنه.
آره
سلام و درود
بعد از سالها
داشتم کامنت های وبلاگ متروکه ام را مرور می کردم که کامنتی از شما دیدم که برای سمانه ام دعا کرده بودین
و ناگهان اینجا پرتاب شدم
خدای مهر
دل ارام ما را
بر پَر سلامتی و شادابی بنشان
سلام از من
الهی آمین برای همه