ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز باورتون نمیشه با چه موردی برخورد کردم. ظهر بعد از انجام دادن کلی کار اداری (به عمرم انقدر دنبال امضاء ندویده بودم.حالا اینم براتون تعریف میکنم بعدا) رسیدم سرکار. هنوز خوب روی صندلی قرار نگرفته بودم(!) که دیدم تلفنم زنگ خورد. دختری که پشت خط بود از دانشجوهای مودب و شیک و محترممون بود. واقعا از شخصیت این آدم هرچی بگم کمه. گفت اعتراض دارم باید به کی بگم؟؟ گفتم به من بگو! حالا من با یه دستم دارم کیفم رو میچپونم توی کمد، در تلاشم شال گردنم رو باز کنم و یه آستین کاپشنم هنوز تنمه! وقتی شروع کرد به اعتراض و موضوع رو مطرح کرد، خشکم زد. یعنی شما پزیشeن من رو تصور کن، همونجوری موندم... بانویی با اون همه وقار داشت تند تند و عصبی به من میگفت به نمره ام اعتراض دارم. سریع نمره رو اوردم و گفتم تو که شدی 19/5 دقیقا به کجاش اعتراض داری؟؟؟ گفت خانم حرفم اینه که چرا فلانی که کارش انقدر بد بود، شده بیست اونوقت من، من با اینهمه ظرافت توی کارم ، شدم نوزده و نیم؟! براش توضیح دادم که روند نمره دادن استاد به چه صورت هست و از سابقه کاریش گفتم، از اختلاف عقاید و سلایق گفتم، اما انگار دارم با دیوار حرف می زنم.ساکت که شدم دوباره شروع کرد... نفس نمیکشید و بی وقفه من و نمره من و کار من و نمره اون و کار اون میکرد. یه لحظه اخم هام رفت توی هم و اومدم بشونمش سر جاش اما یکی انگار بهم گفت این راهش نیست. ابروهام رو دادم بالا و سعی کردم ادای ادمهای آروم و کول رو دربیارم و گفتم عزیزم این رو در نظر بگیر که استاد هرکس رو با خودش مقایسه میکنه، شاید اون صفر بوده و به مرور رسیده به بیست ولی شما هجده بودی و رسیدی به نوزده و نیم. یک سکوت چند ثانیه ای برقرار شد. گفتم الو؟ صدای پشت تلفن گفت "این حرفتون منطقیه، راست میگین. اره حتما اون خیلی پیشرفت کرده. به این فکر نکرده بودم". و بعد خیلی تشکر کرد و با کلی بگو بخند خداحافظی کرد.
همینطور که داشتم اون یکی استین کاپشنم رو درمیاوردم به همکارم گفتم بعضی ها بیکارن به خدا. داشت برای نیم نمره من و استاد و دانشجو و موسسه رو گره میزد به هم!
ای خدااااااااا چقدر کفرم درومد
همیشه دوست داشتم داعش فتوای قتل عام همه خرخونهای عالم و می داد
البته به علاوه همه حسودا
بحث سر نیم نمره نیست، حتی سر یه صدم هم نیست
بحث سر حقه!
حتی اگه اون شخص اینقدر پیشرفت کرده باشه هم دلیلی نمیشه که نمره اش بیشتر از کسی بشه که از اول همیشه خوب بوده
بحث فقط سر اینه که وقتی میبینی جایی حق با توهِ بهتره بمونی پاش، بحث سر اینه که وقتی میبینی جایی حقی ازت داره گرفته میشه بیخیالش نشی، که زنگ بزنی و موسسه و استاد و کارمند رو گره بزنی به هم، که ....
هرچند که خیلی از ماها خیلی وقت ها اینکارها رو نمیکنیم، هرچند که خیلی از ما یادمون رفته وایسیم پای حقمون
خودمون که یامون رفته از بقیه هم انتظار اینکه بمونن پای حقشون رو نداریم
همینه که خیلی وقت ها نخواسته و ندونسته حال بعضی ها رو میگیریم، دلگیرشون میکنیم، کسلشون میکنیم، خستشون میکنیم، افسردشون میکنیم و ...!
سلام
میشه لطف کنید بگین کدوم دانشگاه کارمیکنین من دنبال یکی ازاستادام میگردم نمیتونم پیداش کنم
ممنون میشم بهم کمک کنین
دانشگاه نیست مریم جان. یه موسسه فرهنگی هنریه
کار کردن تو یه موسسه فرهنگی باید خیلی جالب باشه
عجب
آدم بعضی ها رو میبینه که تا حالا از نمره 10 بالاتر نیوردن عین خیالشونم نیست یه دسته دیگه هم اینطوری برای نیم نمره علم شنگه به پا میکنن
سلام دلآرام نازنینم
متاسفانه خیلی وقته وبگردی رو گذاشتم کنار
ولی حال و هوا و اون حس خوبی که با خوندن وبلاگ های بعضی دوستان ِ جان دارم هنوزم وجود داره...حالا خوب یا بد شاید دلیل اینکه فضاهای جدید باعث شده از قضای وبلاگ دور بشیم یا بشم اینه که من تو عر فضای مجازی دیگه وارد شدم همون اول دوستان موندگار از عالم وبلاگ نویسی رو اد کردم...
حالا القصه از این که گاهی اینجا سر بزنم خیلی خوشحالم
سلام
دیدن اسمتون توی هر فضایی که باشه دلچسبه. وبلاگ که دیگه جای خود داره
توی هیچکدوم از مقاطع تحصیلیم حرص 20 گرفتن نداشتم همیشه معدلم بالای نوزده بود ولی تو دبیرستان از وقتی رفتم انسانی و یه تیم هفت نفره خیلی درسخون شدیم توی مدرسه نمره خیلی برام مهم بود اما هیچ درسی و هیچ نمره ای تو عمرم قد نمره زبان برام مهم نبوده...عاشقش بودما...ولی تو دانشگاه دیگه فقط نمره قبولی کافی بود
تلاشتون برای آروم کردنش ستودنیه واقعا.
مسئله ی نیم نمره نیست..
مسئله ی خیلی چیزای دیگه س..
یه بار باهات حرف میزنم درباره ش..