دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

واکاوی یک معما


وقتی کوچولو بودیم (قاعدتا فقط من کوچولو نبودم و شما هم از ابتدای خلقت در این بعد و اندازه نبودین پس اونجوری مات و متحیر من رو نگاه نکنید) و وقتی مهمون میومد خونمون و این مهمون از قضا در خوش بینانه ترین حالت یک بچه و در وامصیبتا ترین حالت سه - چهارتا بچه داشت، اونی که از اسباب بازی هاش مایه میذاشت ما بودیم. بعد اونی هم که بهترین اسباب بازی رو از میون اونهمه انتخاب میکرد بچه مهمون بود. اون که باید سکوت اختیار میکرد و از حقش میگذشت ما بودیم، اون که مدام گریه میکرد که اینو میخوام و اونو میخوام بچه مهمون بود. لج دراره و خرابکاره و جیغ جیغوئه اون بود، مظلوم و معصوم و بچه مثبته ما. اما سوالی که از دیرباز تا کنون ذهن من رو در گیر خودش کرده اینه که واقعا چرا در مهمانی ها همیشه حق با طرف مقابل بود؟

الف ) چون اون مهمون بود و ما میزبان. و اساسا ضرب المثل مهمون خر صاحب خونه است از بیخ و بن چرته!

ب ) چون ما عاقلتر و خانم/آقا تر بودیم. و عمدتا در این مواقع ما "تر" ترین های عمرمان را از زبان پدر و مادرهایمان میشنیدیم.

ج ) چون بچه مهمون از قانونه "اگه میتونی بیا بگیر یی یی"(نامبرده در حال دهن کجی میباشد!) بهره میبرده و ما ذاتا در آن لحظات در حال مشق کردن ادب بودیم.

ج ) چون همین بوده که هست. حالا چی میگی؟!


نظرات 5 + ارسال نظر
سکوت یکشنبه 12 بهمن 1393 ساعت 01:21

البته که همون تر کارش رو به خوبی انجام میداد و دور از جون شما گوشهایمان را مخملی میکرد
فقط من نمیدونم که چرا ما هم وقتی میزبان و هم وقتی مهمان بودیم باید تر باشیم

اره سکوت کلا ما دو سر سوخت بودیم :)))))

بدم میومد از بعضی بچه های لوس و پررو....نه که الان خوشم میاد ولی اون موقع آی حرص میخوردم.... این "تر" که گفتید مسئله خیلی مهمیه باید از باب روانشناسی بررسی شه که چرا روی ما اینقدر تاثیر داشت و روی بچه های این دوره زمونه هیچ تاثیری نداره.... آیا ما زودتر به قول کامنت بالایی گوشهایمان مخملی می شد یا اینها این روزها دست ما را خوانده اند؟؟؟

آخ آخ روی اعصاب بودن به شدددددددددددت
حتما زودتر مخملی میشده پشت گوشمون :)))))

طاها دوشنبه 13 بهمن 1393 ساعت 19:26 http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام

از اونجایی که تنها اسباب بازی من و برادرم توپ پلاستیکی بود و اگر بچه ای میخواست بازی کنه مجبور بود که با ما هماهنگ شه هیچ کدوم از این مشکلاتی که شما میفرمایید رو ما نداشتیم

شاد باشی

سلام

از دست تو طاهااااا

عاطی سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 13:29 http://www-blogfa.blogsky.com

:))))))))))))

من عاشقتم یعنی ی ی ی ی :)))))

عالی بود پست.

آقا من شکایت دارم.ما 4 تا دختر بودیم.ینی چی راجبه ما بد نوشتی؟:دی. خیلی هم آروم و خوب بودیم:دی

بعدش قانون ما این بود

مهمون میومد همون بساطی ک نوشتی

مهمونی میرفتیم.مامانم میگفت اسباب بازی خودشه.هیچی نمیگین ها! بعدش اسباب بازی حمل میکردیم.بلکه مبادله کالا ب کالا کنیم با دختر صاب خونه:دی

در کل کلاهه سر ما میرفت فقط:دی

ای جان دلم به شما 4 تا خواهرررررررررررر
نه نه سوء تفاهم نشه عزیز دلم :***** اونهایی رو گفتم که زلزله بودن شما ها که آروم و متین بودین :***
اصلا کاهه رو برای ما ساخته بودن اساسا :))))

صدیقه (ایران دخت) سه‌شنبه 14 بهمن 1393 ساعت 23:32 http://dokhteiran.blogsky.com

:)))))))))))))))) و دیگر هیچ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد