دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دوستی برای همه ی ساعات

با صدای رعد از خواب پریدم...  بد هم پریدم... چشمانم را باز کردم، خانه تاریک بود... ،برق زد و صدای رعدی بلندتر از قبل... هنگ این طرف و آنطرف را نگاه کردم... همه خواب بودند... مثل احمق ها ترسیده بودم... متنفرم از دخترهای ترسو... و شده بودم یکی از آنها... پرده را کنار زدم، باران بی تاب و بی قرار بر حیاط میبارید و شاخه های درخت توت وحشیانه در هم میپیچیدند... برق... و دوباره صدای مهیب...

باید با کسی حرف میزدم... مسنجر را باز کردم... خوشبختانه چند چراغ هنوز روشن بودند. چقدر خوب است که برخی دیر میخوابند... با تیراژه حرف زدیم، سر به سر گذاشتیم و خندیدیم... آرام شدم... رفتم بخوابم، شاید فراموش کنم که امشب چه احمقانه از صدای رعد ترسیدم...