ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
قصه از کجا شروع شد؟ از یه تلفن اول صبحی ساده! نه میخوام بدونم مثلا انتظار داشتین از کجا شروع بشه؟! خاله محترم سر صبح زنگ زدن و گفت دلی میای بریم دوچرخه سواری؟ منم که کلا حاضر و آماده هستم گفتم بلـــــه که میام. گفت پس حاضر شو ده دقیقه دیگه سر کوچه ایم. منم خوشحال گفتم باشه.
ده دقیقه دیگه؟؟ (اینجا رو دور تند بخونید :))) ) هیچی بدو بدو شال اتو کردم و آرایش کردم و لباس عوض کردم و عینک برداشتم و کلاه که البته ایشون جا موندن خونه و سعادت نداشتن امروز رو با هم بگذرونیم! در حال تمیز نمودن کفشهای مبارک بودم که زنگ زد بدو بیا. مسیر خلوت بود و به سرعت خودمون رو به چیتگر رسوندیم. پیش خودم فکر میکردم اگه شلوغ باشه چی؟ اما بیان نکردم و وقتی هم رسیدیم دیدیم که خداروشکر عده ی کمی اومده بودن. سه تا دوچرخه گرفتیم و حرکت کردیم.
من نزدیک 14-15 سالی بود که سوار دوچرخه نشده بودم ولی اون بدجنس ها آخرین بار همین یک ماه پیش دوچرخه سوار شده بودن. شوهر خاله ام مدام توی مسیر میگفت دلی بلدی؟ میخوای یادت بدم؟ دلی نیوفتی! منم برای خودم هی سوت میزدم میگفتم حرکت کن، حرکت کن.
چشمتون روز بد نبینه و جای دشمنان تک تکتون خالی، همینطور که اون میگفت و من میگفتم و برای خودمون در حال خندیدن بودیم و خاله هم از پشت سر هی میگفت نیا جلومون و برو عقب و... یک لحظه دیدم وسط جاده رو چند تا سنگ بزرگ گذاشتن... بله، ترمز گرفتن همان و از مسیر منحرف شدن همان... حالا من بلند شدم و دارم خودم رو میتکونم، میبینم اون دوتا مثل بهت زده ها وایسادن دارن منو نگاه میکنن. خاله ام طفلی خیلی هول شده بود. شوهر خاله من با اینکه مربی اسکی هست اما به شدت ترسوئه. یعنی کافیه یکی یه چیزیش بشه، این تا طرف رو تا لب مرگ نبره ولش نمیکنه که. حالا هی به من میگه خوبی؟ اینجا رو نگاه کن، بخند، حرف بزن، دستت رو بیار بالا، ببر پایین، بچرخ... گفتم بابا بیخیااااال خوبمممم. یعنی من درد نداشتم اما اگر هم داشتم کلا یادم رفت بس که خندیدم. میگفت نخند تو امانتی، من بیشتر میخندیدم.
به غیر از این همه چیز خیلی خوب بود و کلی خوش گذشت. جای همه خالی
*اردی، وقت نوشتن این پست یاد تو و تعریف کردن های این مدلیت بودم
سلام و همیشه بتفریح و خوشی
ببخشید البته ، شما ساعت سیستمتون ( وبلاگتون) رو با کدوم نقطه از جهان ست کردید که صبح پنجشنبه ما برا اونا عصر چهارشنبه اس ؟؟؟!!!
شاد باشید و ایام بکام
سلام
از دست این بلاگ اسکای آبرو بر :))
ممنونم، به همچنین
سلام خوش به حالت که وقت کردی بری دوچرخه سواری ما که اصلا وقتشو نداریم . خوش باشید
سلام
ممونم، چقدر حیف. امیدوارم فرصتش فراهم بشه.
ای جااااانم
هوس چیتگر کردم :دی
چقد عکست خوبه دوسش دارم
دلی ینی اینکه من این پست رو انقد دوس داشتم به این دلیل بود که تو به یادم بودی موقع نوشتنش؟:دی
♡♡♡
عکسمم تو رو دوست دارررره
واقعا؟ ای جانم... دقیقا از وقتی میخواستم بنویسم یاد تو بودم که از رویدادها مینویسی و تعریف میکنی.
منم عاشق دوچرخه سواری هستم...آخ که چقدر بده آدم از رو دوچرخه بخوره زمیناین شکلی میشه...همیشه شاد باشی
ای جانم
آره راست میگی :))
ممنونم به همچنین عزیزم
منم عاشق دوچرخه سواری هستم...آخ که چقدر بده آدم از رو دوچرخه بخوره زمین این شکلی میشه...همیشه شاد باشی
خب الان تو فکر دوچرخه ام چیزی یادم نمیاد، بذار بعدا میام میگم :پی
شکر که حالتون خوبه و صدمه ندیدین
و شکر که بهتون خوش گذشته ...
فدای تو باغبان لاله عباسی های مهربون
دوچرخه سواری خیلی کیف داره! من خیلی ساله سوار نشدم. یادش به خیر زمان بچگی یه دوچرخه قرمز داشتم و بیشتر روزا می رفتم دوچرخه سواری!
این همون خاله تونه که 4 سال فاصله سنی دارین؟
روزهای کودکی هممون با دوچرخه رنگ دیگه ای داشت...
بله خودشه
ایشون 4 سال بزرگتر هستن
جای منم خالی! خدارو شکر که خوبی و خوش گذشته!
جای تو که به شدت خاااااالی
دوچرخه سواری خیلی دوست دارم
ای جان
امیدوارم بتونی باز هم تجربه کنی
دل آرام!!!!!!!!!!!!!!!!!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من الان پرِعلامت
سوالم!اینجایی؟
برگشتی یامن
بدمتــــــوجه
شدم؟!!!!
!!!!!!!!!!
یاحق...
جانمممممم
ای آوا جااان من اینهمه پست نوشتم کجا بودی آخه قربونت برم؟
برگشتم عزیز دلم
شما ها شانس ندارین از دست من خلاص بشین
دلارام الان سالمی؟ :دی
من بچه بودم خودمو میکشتم سوار دوچرخه داداشم شم که دو قد من بود دوچرخه! هیم میخوردم زمین ولی پرو پرو بلند میشدم میگفتم هیچیم نیست:-"
بلهههه :)))
ای جان دلممم
چیتگر عالیه... دوچرخه سواری هم بی نظیر لذت بخشه... یکم بیشتر مواظب خودت باش عزیزم
جای تو خالی بود عزیزم
ممنونم صدیقه جانم :*
چه قدر این دل آرام پر انرژی رو دوست دارم
فدای تو
دل آرام هم تو رو خیلی دوست داره
من با دوچرخه سواری بانوان مخالفم...البته بانوان بالای هشتادسال! خطر داره خب :)))
دکتر جان ایشالا به وقتش مفصل جبران کنم :))))
با گوشی نوشتن یه بدیش اینه که درست در لحظه ی ارسال نظر انتن وایفای بپرد:-| آی ضدحالیست! خصوصن اینکه تومار نوشته باشی:-D
بله همین چند دقیقه پیش داشتم خدمت دوستم عرض میکردم که من هم دلم یهو رفت به هشت سالگیم! روزی که با دوچرخه ی آبی نو م، توی خیابونا تک چرخ میزدم! و هنوز هم اگر دوچرخه بهم بدهند تک چرخ میزنم اصن لذتی دارد! حتی اگر مثل ان اوایل یک بار با سر بروی توی جوب!!!
سلام رفیق:-*
آخی چه حیف...
یا خدا توی جوب؟؟ نه فدای تو بشم اینبار تک چرخ نزن گلم. دو چرخ چه بدی داره که میخوای تک چرخ باشی؟
سلام عزیز دلم :*
من دوچرخه سواری بلد نیستم
ترسو هم هستم کمی
الهی... کاری نداره، کافیه یکی دو دور سوار بشی، سریع یادمیگیری
خب چرا نمیشه بالا کامنت گذاشت و گفت که دلم واسه رعد و برق و بارون تنگ شده، خیلیــ تنگ
و نمیشه گفت چقدر خوبه که گاهی بعضی ها این موقع شب پست میذارن تا وقتی خسته از مرور درسا اومدی یه چرخی بزنی بین همه ی پست های تکراری یه پست جدید هم پیدا بکنی واسه خودن!
ای جان دلمممممم
همیشه به گردش و خوشی
خوب دلی خانم تشریف میاوردید منزل جای زخمتون رو دواگلی میزدیم (البته شما نمیدونی دواگلی چیه)
بعدشم خوب برای ناهار تشریف می آوردید در خدمت باشیم. جاتون خالی دلمه بادمجون / فلفل / گوجه فرنگی داشتیم.
قربون شمااااا
ما بهش میگیم بتادین البته
به به نوش جاااااان
میرسیم خدمتتون ایشالا
بلابدور دلی جانم..
دوچرخه سواری که دیگه آخررررر لذته !!
فدای شما :*
واقعاااااا
چرا نظر من ثبت نمیشه هر کاری میکنم ؟
من از طرف بلاگ اسکای عذرخواهی میکنم
اها درست شد . 2چرخه سواری خیلی کیف میده
بسیاااار
ببخشید که از اینجا اطلاع رسانی میکنم : یکی که با عارفه (این روزها) ارتباط داره بهش بگه که همه مطالبتو میبینن اما نمیشه نظر داد .سپاس.
دنیای دل ارام خیلی دنیای قشنگیه به تو تبریک میگم همیشه خندان و شاد با شید.
ولی من تونستم نظر بذارم براش. شاید مشکل از سیستم شما باشه.
ممنونم از لطفتون. شما هم همیشه شاد باشید
سلام
خدارو شکر که اتفاق خاصی نیافتاد
ایشالا همیشه خندون باشین و سلامت
سلام
ممنونم طاهای عزیز
شما هم همیشه شاد و تندرست باشید
وقتی بچه بودم و داشتم یاد می گرفتم و پام به رکاب دوچرخه نمیرسید...خیلی زمین خوردم و زخم و زیلی (اتاق فرمان،تیراژه جان..زیلی درسته ؟؟؟)..شدم تا راه افتادم..
آخرین بار دو ماه قبل عید بود رفتم دوچرخه سواری ...حس خوبی داره...
+ خب خدا رو شکر که به خیر گذشته و خوشحالم که همه چیز خوب و عالی بوده و خوش گذشته...
جای ما هم خالی حتی ...
** تنشان سلامت و دلشان همیشه خوش این دوستان ساعت های خاص ...
سلام دل آرام ِ آرام ..
اره حس خیلی خوبی داره. خوبه که تجربه اش کردی
سلام عزیز دلم
مرسی برای احوالپرسیت فرشته مهربونم