ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز که داشتم برمیگشتم خونه، از پله های برقی میومدم پایین که یک آقای مسن هم آمد و کنارم ایستاد. یک لحظه حس کردم من رو از روی پله ها برداشتن و گذاشتن وسط گرمابه... یک لحظه احساس کردم بیست سال پیشه... پیرمرد بوی روشور و صابون برگردون میداد. بوی حمام و گرمابه های قدیم... یه نگاهی به پیرمرد کردم، موهایش را، موهای پنبه ای و سفیدش را، به سمت راست شانه کرده بود. درست مثل پدربزرگها... یاد پدربزرگ خودم افتادم... سال 84 از پیشمان رفت... بعد از او یک داماد، دو عروس، یک نوه و دو نتیجه به خانواده اضافه شد اما هیچکدام جای پدربزرگ را پر نکردند. جای پدربزرگ خالیست. کسی که روزگاری بود...
سلام
روحشون شاد،دل شما هم گرم
سلام
ممنونم طاها جان، روح رفتگان شما هم شاد
خیلی پدربزرگارو دوست دارم... فکرکنم چون پدر پدرمو ندیدم و پدر مادرمم خیلی باهام مهربون بود و سال دوم راهنمایی بودم که تنهامون گذاشت...
خدا همه ی رفتگان رو بیامرزه... دلت آروم عزیز دلم
الهی... چه زود از دستشون دادی... روحشون شاد
ممنونم ف رزای عزیزم
چه جالب از بو و حسها نوشتی
دلم برای همه پیرها تنگ میشه
میرن انگار برکت رو هم با خودشون میبرن
آره نینا.. چرا اینجوریه آخه...
روح پدربزرگتون شاد
مرسی عزیز دلم
روح پدربزرگت شاد دل آرام
جای خالی این بزرگ ها هیچوقت پر نمیشه...
مرسی طودی عزیزم
آره هیچوقت...
پدربزرگ منم 84 رفت... یادم نمیره تا وقتی بود چقدر ارزو دیدن عروسی نوه هاشو داشت... بعد از رفتنش خیلیاشون عروس و داماد شدن و همشیه جای مهربونترین بابابزرگ دنیا خالی موند... کت و شلواری که برای این عروسی ها دوخته بود نپوشده موند
روحشون شاد، چه همزمان با هم از دستشون دادیم...
الهی... پر از حسرته این جای خالی...
روحشون شاد و قرین رحمت الهی
و بقای عمر بازماندگان ..
هر چند طبیعت نزاشته و نخواهد گزاشت که شما بشی یه پدربزرگ مو پنبه ای ، عصا بدست ... ولی قطعا میتونی بشی یه مادر بزرگ مهربونی که مثلا بوی صابون لوکس میده و عشقش بافتن شال و کلاه باشه برا نوه ، نتیجه هاش و شبها قصه هزار و یک شب رو تعریف کنه و کلی هم ، غر بزنه و بگه مثلا غذا شوره یا خیلی چربه یا مثلا عروسش خیلی بهش نمیرسه و از این داستانها...
و اینکه چرا کمتر کسی دلش برا مادر بزرگم تنگ نمیشه ؟
ممنون
روح رفتگان شما هم شاد...
تصورش شیرین بود...
درباره بقیه نمیدونم اما درباره خودم خدا رو شکر هر دوشون حی و حاضرند و هروقت دلم براشون تنگ بشه میرم میبینمشون :)
مادر بزرگش
چرا کمتر کسی دلش برا مادر بزرگش تنگ میشه ؟
لطفا جمله آخر رو اصلاح کنید
خدا رحمتش کنه بابابزرگت رو دلآرام عزیزم
اما چه میشه کرد با این رفتنها جز صبوری؟؟؟
فدای تو، خدا رفتگان تو رو هم رحمت کنه عزیزم
واقعا هیچی...
روحشون قرین رحمت الهی و دل شما هم شاد به بودن مامان بزرگ های عزیز...
واقعا این بزرگترها برکت خانه و فامیل هستند .و جای خالی اشون و نبودنشون خیلی حس میشه .
سلام دل آرام جان...
ممنونم. روح رفتگان شما هم شاد
واقعا فرشته...
سلام عزیز دلم
من که هیچ کدوم از پدربزرگامو ندیدم!
ای جان دلم... روحشون شاد
پدربزرگ مادریم 23 ساله که فوت کرده و هنوز من رفتنش رو باور ندارم!!!!!
جاشون با هیچی پر نمیشه. روح همه رفتگان شاد
خدا رحمتشون کنه
واقعا همینطوره...