دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

میای یا بیام؟!

یه صبح سرد زمستونه. تا رستنگاه مو زیر سه تا پتویی. انقدر سرده که حتی چشمهات رو هم نمیخوای باز کنی، بلند شدن از جا که بماند. دیشب هم قرار گذاشتین که حتما امروز برید خرید... بعد مامانتان (مامان سمیرا جان ارادتمندم) از وسط هال همچین سر به بالا، زاویه چشمها به تخت شما، خیلی مصمم میگوید بیداری؟

میمانی بگویی آره؟ بگویی نه؟ ( بعد این صدای خروس همسایه است که سپردم نسبت به صدای شما ری اکشن نشان بدهد و خیلی هوشمندانه بگوید "نه" مثلا!!)، هیچی نگویم؟... میان این ها هستی که صدایی رساتر میگوید "میای یا برم؟" (مامان من مدلش اینجوریه. کلا دموکراسی مطلق)

من: بروم؟ بروم چیه مادر من؟ باید بگویی "میای یا بیام؟"

من اگر جای مامانم بودم قطعا موضوع اینطور پیش میرفت:

خیلی نرم میپرسیدم: میای یا بیام؟ اگر با زبان خوش بلند میشد و پله ها را نزول اجلال مینمود و لباس پوشیده و حاضر آماده می آمد که هیچ. ولی اگر نمی آمد، پله ها را صعود اجلال مینمودم و گوشش را در دست میگرفتم و از زیر پتو کشان کشان بیرون می آوردم و لباسها را تنش میکردم و با خودم راهی خیابانش مینمودم. بله سیستم من دیکتاتوریست متاسفانه...


نظرات 21 + ارسال نظر
حسام دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 01:17 http://8bahman.blogsky.com

زندگی رگه ایست از خواب و بیداری خواب رگه ایست از رویا و رویا خوابی ست زیبا

کاش رویاهامون زندگی بود :)

نینا دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 07:49

مامان من اینقدر درو قابلمه به هم میزنه که تو مجبور میشی بیدار بشی
سیستم من بیخیالی هست میاد بیاد نمیاد نیاد.والا با این نوناشون

مامان چه روش بامزه ای دارن نینا :))))

مریم نگار دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 08:15

نهههههههههه !!!!...خدایی بهت نمیاد...
دلی و دیکتاتوری ؟؟!!

حالا نه به این غلظت ولی دیگه باید واقعیات رو قبول کنیم مامانگارم

افروز دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 08:22

من کلا برای خرید رفتن دست رد به سینه کسی نمی زنم اما قبول دارم که سخته از زیر سه تا پتو بلند شدن

آفریــــــن به تو
افروز من به شدت از خرید بیزارم :(

سلام
ممنون میشم اگر بهم کمک کنین و بگین جطور میتونم اسمم رو که تو تولدانه سیو کرده ام تغییر بدم
به دلیل مسایل امنیتی
ممنون
منتظر پاسختون هستم

سلام
تغییرش دادم :)

سکوت دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 10:07 http://www.sokoot-.blogfa.com

دلی جون یه مامان دموکرات گل هم که پیدا شده شما ایراد میگیری که چرا؟ اما فکر نکنم خودت هم دیکتاتور بشی.
در مورد شهر که پرسیدی عزیزم من شهرکردم.

:)))))
از اونهایی که باهاشونزندگی میکنم باید پرسید :))
به به دختر زیبای چهارمحال و بختیاری... مسافرت زیاد رفتم اما هیچوقت متاسفانه نشده بیام استان و شهر شما. کاش فرصتش پیش بیاد. از زیبایی های اونجا عکس زیاد دیدم.

امیرحسین... دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 10:52

اوه اوه

ای بابا گفتم با دخترم اینجوری برخورد میکنم نه با دوستان که :))

ته تغاری دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 11:02 http://ssmall.blogsky.com/

دلی اصلا دیکتاتوری بهت نمیاد

از دخترم باید بپرسی :)))))

ممنون دوست خوبم
در ضمن از آشنایی با شما بسیار خوش حالم

خواهش میکنم
منم خوشحالم که با مامان مهربونی مثل شما آشنا شدم.

مامان شما کار خوبی میکنه خب، میخواد مجبورتون نکنه
و اما شما...
چه خشونتی!
من باشم اولش یه کم نرم و خواهشانه میگم بلند شو بریم و از این جور حرفها... اگر بیدارنشد دیگه میگم پس من خودم رفتم

خب شماها مدلتون کلا مهربونه ;)

"یک من دیگر" دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 12:13 http://yekmanedigar.blogsky.cim

وووی... یخ کردم! مامانیتو میاوردی زیر پتو چشاش گرم می شد می خوابید! والا!

آفرین چه راهکار خوبی. باید دفعه بعد امتحان کنم :))

سکوت دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 13:43

ایشالا یه سفر هم بیای استان ما که در خدمتت باشیم.

لطف داری عزیزم

میرزاده خاتون دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 14:54 http://khatoonnn.blogfa.com

مامان منم خیلی دموکراته خیلیییی^_^
خدا برامون حفظشون کنه

ان شالله

مزاحم تلفنی دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 16:19

سمیرا جون شمابی زحمت این کامنت رو ندیده بگیر.
دلی جان این روش سمیرا جان از روش دیکتاتوری شما بهتر جواب میده. اگه از روش شما استفاده میکرد ممکن بود پتوها زورشون بهش بچربه ولی با این روش شما خودت هم به جنگ پتوها رفتی (آیکون تحلیل سیاستمدارانه)
سمیرا جون ما چاکریم. اصلا چه معنی داره بچه رو حرف مادرش حرف بزنه اونم مامانی به مهربونی شما. ظرف های ظهر و شب رو هم باید دلی بشوره !!!!!
دلی چرا چپ چپ نگاه میکنی آدم دو به هم زن ندیدی؟ خوب ببین.
بازم چاکر سمیرا خانوم جووووووون

ایشالا قسمت بشه حضوری جوابتون رو بدم

مژگان امینی دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 18:19 http://mozhganamini. persianblog.ir

من هم با سمیرا جان موافقم
خودت هم آخرش همین جوری خواهی شد.
سرما هم دوست ندارم.

جدی؟ یعنی تغییر میکنم؟
:*

آقای دنتیست دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 18:44

با توصیفی که از هوای سرد و رختخواب گرم کردی ، من هم اگه جای تو بودم مادرم که هیچ، بولدوزر هم نمیتونست تکونم بده! :)))

آخ آخ گفتی :))

شما هم که مادر شدی همین جوریا خواهی شد
اون وقت دیگه مدلمون یکی میشه

سمیرا سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 11:42

فکر نکنم تو هم با بچه هات دیکتاتوری رفتار کنی ، هر چند که در خیلی از موارد دریافتم فقط دیکتاتوریه که جواب میده و لا غیر !

آفرین مامانی، و لا غیر رو خوب اومدی

سمیرا سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 11:49

به مزاحم تلفنی عزیز:
شما لطف دارید و بزرگوارید. و مهربونی هم از خودتونه که ما رو مهربون میبینید .

آسمان سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 17:25 http://talkhoshirineyekzan.blogsky.com/

به یک عدد مامان دموکراسی برای تلفیق با مامان سخت گیر و نه دیکتاتورمان نیازمندیم! مامان ما هیچ مشکلی ندارد! فقط حرف میزند یعنی تمام!

ای جانم
سلامت باشن ایشالا

صدیقه (ایران دخت) سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 21:51 http://dokhteiran.blogsky.com

سیستمی ست بس دلچسب و دوست داشتنی...
البته نه از طرف دیگری... فقط از طرف اول شخص مفرد :)

میای یا بیام؟

آره فقط از طرف ما باشه مثلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد