دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

ما اینجاییم

من نمیفهمم این گودر بینوا کجای این دنیای صفر و یک رو گرفته بود که زدند ترکوندنش... آخه مستر جان، آبت نبود نونت نبود گودر ترکوندنت چی بود؟؟؟

خانم و اقایی که شما باشید بنده هر روز میومدم خیلی شیک وبم رو باز میکردم یک نگاه اجمالی به لینکهای پر رنگ شده (همون بولد خودمون!) مینداختم، بعد خرامان خرامان کلیک میکردم دونه دونه روشون و کلی خوش خوشانم بود که بله ما هم از اینها داریم و مسرور و دلخوش میرفتم پی وبلاگ گردیم...

ولی دروغ چرا، جوگیریات رو بلا استثنا چه پر رنگ بود و چه کم رنگ هر روز باز میکردم... آخه حال و هواش فرق داره. دقیقا مثل خونه مادر بزرگها که همه جمع میشن دور هم... یا مثل یک شبکه تلویزیونی محبوب که همیشه خدا کانال رو روی اون میذاری و هر لحظه برنامه های جذابش رو دنبال میکنی...

همین وبلاگ جوگیریات عزیز یک گودری داشت از اینجا تااااااااااااا اونجا... شاید مثل روزنامه همشهری که ضمیمه اگهی هاش چاق و چله است... این برای من نکته خیلی جالبی بود و البته یک کمک حال بزرگ برای منی که در اضافه کردن لینک به گودرم تنبل بودم... آه دلم برای خودمون با این وضع بی گودری سوخت...

خلاصه الان یکم همه چیز بهم ریخته... شدیم مثل آدمهایی که توی جزیره هستن و تا رسیدن کمک دارن تلاش میکنن برای خودشون کلبه بسازن... غذا بپزن و حتی بهم کمک کنن... 

بابک عزیز، نویسنده وبلاگ جوگیریات لطف کرده و این صفحه رو تا رسیدن کمک درست کرده... حالا یا بهمون خوش میگذره و همینجا موندگار میشیم و یا یک کشتی ای چیزی میسازیم و راهی میشیم...


نظرات 13 + ارسال نظر
اردی بهشتی شنبه 15 تیر 1392 ساعت 22:48 http://Tanhaeeeii.blogfa.com

پاراگراف آخر چقد جالب بود دل آرام
دستش درد نکنه آقای اسحاقی

خونه مامان بزرگ رو خوب اومدی :دی
منم یه سری وبلاگا رو هر روز باز میکنم ، به لینکدونی نیاز نداشتم براشون ، ولی خب در کل از وقتی ریدر ندارم خیلی سر زدنام کم شده به وبلاگ هایی که لینکم بودن ...

انگار لینکدونی یجور آلارم هست که یادمون بندازه دقیقا به چه تعداد وبلاگ سر میزدیم
ایشالا یک راه خوب پیدا میکنیم

آوا شنبه 15 تیر 1392 ساعت 22:49

واسه هممون سخت شده..فعلا
که لینکدونی جوگیریات یه کمک
بزرگه اما منم امیــدوارم زودتر
این وضعیت روبه بهبودی بره.
زشته والا !!!کم بی خانمان
بودیم مثل امثال من!! الان
بدترم شده!!!!!! امیدوارم
زودتردرست بشه.........
یاحق...

بلکه بیای تو وب بزنییییییییییی
سامون میگیریم، غم مخور

گل آفتابگردون! شنبه 15 تیر 1392 ساعت 23:47

معادل فارسی را بیخیال همان بولد خودمون!
جزیره؟:)
پس با این حساب من از قبل از ورود شما ساکن جزیره مذکور بودم !
آخه من هیچوقت با گودری جان سروکار نداشتم من همونجور که به اون یکی دوستم گفتم ، وبلاگ های مورد علاقه م رو در گوشی جان و لپ تاپ جانم بوک مارک کردم و بهشون سر میزنم در کمال نامردی اکثرا خاموشم وبیشترشون هم نمیدونن گل آفتابگردون نامی وجود دارد. بیشتر اوقات هم آپگرید نشده وبلاگاشون اما مشکلی نیست من که از رو نرفتم و نمیرم..خلاصه خواهر درکتون نمیکنم:))
اما خوش اومدین به جزیره
انشاالله یه کشتی توو مایه های تایتانیک بیاد نجاتتون بده از این جزیره
یا به عبارتی دیگر :) جایگزین بهتری برای گودر جان پیدا کنید تا در راه رسیدن به ره خانه دوستان گرفتار خار مغیلان نشین در این جزیره:*

عزیز دلم تو وجودت پر از محبته
کسی هم که ندونه بهش سر میزنی ولی عطر مهربونیت همه جا هست

گل آفتابگردون! شنبه 15 تیر 1392 ساعت 23:59

قربان توهُمم بروم خودم شخصا!
چنان جدی ورودتون رو خوش آمد گفتم انگار جدی جدی جزیره ای در کار بوده و آن هم ارث آبا و اجدادیم!!

ما که بخیل نیستیم

گل آفتابگردون! یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 00:26

یک گل آفتابگردونی که از تاثیر اونجور نشوندن اون کلمات کنار هم در جواب کامنتش با خاک یکسان شده از ته اعماق دلش این کلمات بر زبانش جاری شدن در جواب محبتت ثبت می‌کندشان :
مرسی دل آرام جان مهربونی در وجود نازنین خودته قربونت برم
و گرنه من لایق این صفت نیستم
:*

راجع به بخیل نبودن هم اون که بعله:*

همین دیگه اومده بودم کلمات همینا رو بگم و رفع زحمت کنم
تا درودی دیگر گودبای... شاد زی:)

عزیز دلممممممممممم
ممنونم از حضوری که داری گل افتابگردون مهربونم

الف. لام. ی یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 00:31 http://inspiration90.blogfa.com

من صفحه ی خود ِ ریدر رو باز می کردم، از همونجا وبا رو می خوندم، دیگه زخمت اومدن به تک تک وبها رو نمی کشیدم ..!

به بهههههههههه

"من" یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 00:56 http://yekmanedigar.blogfa.com/

ها؟ قل مراد نمیفهمد!

خدا نکشه تو رو

پروین یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 06:59

آمدم بگویم دلآرام به روز شده

چی بهتر از حضور شما؟؟؟؟
قربون شما برم من با این آیکون بامزه تون

سارا یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 08:28 http://www.takelarzan.blogsky.com

کم کم با این بی گودری هم کنار میاییم ما این کارو خوووووووووب بدیمم

کلا صبورییییییییییم سارا...

ژولیت شیرازی یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 10:17 http://migrenism.blogsky.com

این ترکیدن گودر واسه من یکی هیچ توفیری نداشت!
چون مدت ها بود گودرم ترکیده بود!:))))
دست بابک هم درد نکنه:)

باباااااا مستقلللل

سمیرا یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 11:18

بعضی وقتا باید یه چیزی از بین بره تا قدرش رو بدونیم یعنی تا هستش نمیدونیم چه نقش پررنگی رو داره ایفا میکنه ولی وقتی میره تازه جای خالیش حس میشه !
اینجور مواقع یه کسایی می یان و میخوان نذارن دیگران اذیت بشن که خدا الهی حفظشون کنه و سلامت نگه شون داره.
قدر دان همه کسایی که مهربونن هستیم .

بنده هم دوستدار شما هستم که حواست به ادم مهربونها هست

وانیا یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 14:41

داریم پس و وارونکی میریم جلو

والا به خدا

بهار همیشگی یکشنبه 16 تیر 1392 ساعت 22:20

دقیقا منم چند روزه از خودم می پرسم برای چی باید منهدمش کنن!بعد فکر میکردم شما جماعت وبلاگ نویس از دلیلش اطلاع دارین
الان فهمیدم که شما هم مطلع نیستین...و در کل بی دلیل پوکیده

میبینی تو رو خدا؟؟
دیدی چجوری خجالت زدمون کردن جلو شما؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد