ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
همیشه دلم میخواست یک ساز داشته باشم . سازش فرقی نمیکرد ، فقط همینکه من هم میتوانستم هم پای زندگی بنوازم برایم کفایت داشت . قر و فر اش را بلد نبودم . اما دلم چیزی میخواست که سکون نداشته باشد . ویولونی ، دفی ، ساز دهنی ای ، فلوتی ، چیزی ... بنوازم و قدم بزنم ... بنوازم و برقصم ... بنوازم و بچرخم ...بنوازم و زندگی کنم ...
نه نت میدانستم ، نه الفبای موسیقی و نه حتی کوچکترین دانشی ... فقط یک ذهن خیال پرداز داشتم و سازی خیالی ... دست خیال باز بود و میتازید ... هر آهنگی را که به دلم مینشست با ساز خیالی ام مینواختم و در آخر تعظیم میکردم برای حضار همیشه در صحنه ای که محال بود اجرا داشته باشم و نیایند ... همیشه هم سالن پر بود ... گوش تا گوش علاقه مندانی که به عشق شنیدن نوای سازم می آمدند ...با معرفتها ...
آن روزها سی دی ای از یک کنسرت اسپانیایی به دستم رسیده بود . دو دختر با پیراهن های آبی لاجوردی ویولون میزدند و میرقصیدند ... به قدری شیفته شان شده بودم که تا مدتها خودم را جای یکیشان تصور میکردم . چشمم را میبستم و دقیقا ً میدانستم از کجای موسیقی به بعد را باید بنوازم ... آنجایی سخت میشد که دو دختر با پاشنه های کفششان رینگ میگرفتند و چشمهای من بود که آنهمه توانایی را با اشتیاق میبلعید ...
مدتها تلاش کردم تا بتوانم حس اش را بگیرم ، تا وقت اجرا در برابر دیدگان حضار شرمنده نشوم . آخر میدانید ، از راههای دور و نزدیک می آمدند ...
هنوز هم از موسیقی هیچ نمیدانم . هنوز هم سازی برای نواختن ندارم ... اما گوشهایم تا توانستند موسیقی شنیده اند و لبهایم موزیسینها را تحسین کرده اند ... و من در این سالها تمام هنرم را جمع کردم در رقصم ... نوازندگان حتما خوشحال میشوند که رقصی با نوایشان همساز باشد ...
*تولدت مبارک آوا ی عزیزم
یک روز
ساز به سمتت میاد
دستت و میگیره
می برتت سمت سن
به پاس این همه شیفتگی
برات می نوازه و بعد جلوت تعظیم میکنه...
چقدر شیرین ...
ممنون برای این نگاه زیبا
چه کیفی ردم من از خوندن این پست. دلارام اسم قشنگ و رقص قشنگ.
ای جانم
قشنگی اسمم که لطف توست
ولی رقصم رو ببین بعد تعریف کن ، میترسم شرمنده ات بشم
بخاطراین پستت لینکت کردم ازبس مطالب غمگین خوانده بودم فرصت را غنیمت شمردم
لطف کردید زیتون عزیز
دلی من اگه پیانو بزنم میتونی باش برقصی؟
اخه نه میخام در اینده پیانو بزنم، گفتم اگه بلتی من سراغ غریبه نرم دیگه:دی
تازه شم من خودم 6تا کتاب خریدم چند روز پیش.بله ام"ایکون دختری با موهای خرگوشی و دامن چین چینی کوتاه که داره رو یه پاش میچرخه و هویجور نامحسوس پز کتاباشو میده"
من که خودم گفته بودم یه روزی کتاب میخونم و اینا. تازه بعدن میخام کتابای بیشتری بخونم،چون کتابایی که به نیت خزیدشون رفته بودم مال نشر چشمه بود ولی من رفتم و از نشر قطره کتاب خریدم!!!!! واقعن چرا؟ "ایکون استاد جزیره،با مدرک پی اچ دیِ گذاشتن کامنتای بی ربط از دانشگاه منچستر-دانشگاه منچستر دوس دارم-"
ببین جزیره ، تو منو خیلی دست کم گرفتیا
شاعر میفرماید : تو بزن تا من برقصم
واقعا چرا ؟؟؟ نشر چشمه چه بدی داشت ؟؟؟
ولی جدی اومدی نشر چشمه یه خبری هم به بنده بدی به سرعت خودم رو بهت میرسونم (آیکون زبل خان اینجا ، زبل خان اونجا )
نمیشد اسم کتابها رو بگی ما هم بخونیم ؟! نه واقعا نمیشد ؟ میشد دیگه
من در خیالاته خودم هم نوازنده شدم هم خواننده هم هنرپیشه هم بازیگر
بازم خوبه تو به یکیش قانع شدی
پست زیبایی بود دلی جون
آفرین به این ذهن خیال پرداز
حالا یه امضا هم به ما بده تا اینجا اومدی
بابا دلی خردادیان
دلی جمیله
گل پری جون
بیا وسط
همش تقصیره فرزانه است . خونه اش انقدر کوچیکه ما نیفهمیم دوستامون چه هنرهایی دارن
آره موافقم ، باید فرزانه یه فکری برای گسترش متراژ خونه اش داشته باشه ! این نشد که !!
سلام دل آرام جان
چه خوب...تبریک میگم بابت این هنر زیبا و خاص
در مورد ساز هم هیچ وقت دیر نیست.همین الان شروع کن
مطمئنم نوازنده ی بیستی میشی
سلام به نرگس عزیزم
تو نیست خودت بیستی ، من رو هم بیست میبینی
این مطلب میتونه اینو برسونه که توی زندگی با هر سازی که برات نواخته میشه میتونی برقصی،آفرین به تو دختر هنرمند و با احساسم.
آخه مامانم من تو رو نداشتم چکار میکردم
ای جوووووون دلم....
ببین دلی!من پتانسیلها و هنرهای تورو میشناختم همیشه که اینهمه پایهٔ رقص و شادیت بودماااا!دیدی اون شب تو کافه؟کم مونده بود بلند شیم جفتمون؟من به شخصه نمیذارم استعدادات به هدر بره
ولی انگار این پست رو خودم نوشتم دلی...یعنی حکایتمون کاملاً یکسانه در این مورد...واسه همین گوش موسیقی خوبی دارم(بکوبم به تخته) و ایرادات خوندن یا ساز زدن دیگران رو میتونم بفهمم سریعاً...و همین گوش باعث تنظیم رقص و آهنگ میشه...و البته عشق به موسیقی.....
دفه دیگه دَنس پارتی میگیریم دلی
تو که آره حسابی پایه رقصی ، یعنی یه مهمونی رو بسپارن به ما
خب تو از من خیلی جلوتری ، من ایرادات رو نمیتونم تشخیص بدم .
دنس پارتی رو هستم ، اصلا پارتی بی دنس میشه مگه ؟!
در ضمن من یکی از طرفدارهای پر و پا قرصت هستم کلاً تو هر زمینه ای!رقص و ساز و آواز که جای خود داره!بنابراین از این به بعد خواستی کنسرت بذاری،یه صندلی اون جلوملوها واسه این جانب خالی بذار
عرض ارادت بسیااار زیاد خدمت سمیرا جون مهربون خودم که خنده های شیرینتون همیشه دلم رو شاد میکنه...سایه تون مستدام مامان آروم دل من
شما که تشریف میبرید وی آی پی
امان از سر شلوغ، می خواستم بیام برای پست قبلیت کلی شیطونی کنم اما دیر رسیدم و این پست نوشتیا
الهه گفتنی هارو گفته مخصوصا نکته مورد اشاره اش در کافه
کلا دوستان همه علاقمند به موسیقی هستیم و دستی در حرکات موزون داریم (مدیونید فکر کنید منم بلدم مخصوصا با اون شکمم)، ایندفعه برنامه گذاشتیم یه دیسکو اجرا کنیم که بتونیم هنرهای موزونمون رو، رو کنیم، سعی کنیم صاحب دیسکوشم مثل صاحب کافه ایندفعه باشه
الان خواستی پز بدی خیلی مهمی ؟ خیلی سرت شلوغه ؟ بعدشم تو کلا کارت شیطنته ، همینجا هم میتونی شیطونی کنی .
من و الهه یه برنامه هایی داریم تو هم بیا ببینیم چی میشه ، یا کلا از هستی ساقطمون میکنن یا برای دفعات بعدی هم ازمون دعوت به عمل میارن
به به چه عالی ...
رقص هم کم از ساز و اواز نیست ...
ایشالا همیشه همساز باشی و شاد دلی جان ...
ممنون
تو هم شاد باشی همیشه
وای دلارام چقدر کامنت سمیرا خانوم رو دوس داشتم
چقدر با پستت همخونی داشت
خدا حفظ کنه این مادر عزیز رو واست که اینقدر خوب میفهمه حرفاتو ..
فدای تو عزیزم
جزیره جان خواهرم توکه این همه گفتی میگفتی 6 تا کتابت هم چیا هستن
بعدشم دختر ورپریده تو مگه کنکور نداری رفتی 6تا کتاب خریدی؟
تو اصن نت هم نباید بیای چه برسه به اینکه بری تا انتشارات قطره
رعنا !
چرا همچین با این دختر برخورد میکنی ؟
بده به فکر سرانه کتابخوانیه ؟ بده داره یک گام به سمت جلو پیش میبره این کشور رو ؟
آره قطره رو نباید میرفت ، باید میومد چشمه
کاش علاقه ات بالاخره کار دستت بدهد
نه ساز دستت بدهد
که برایمان ویلون بزنی
به زیبایی خط زیبایت
:*
ای جانم
آره ، کاش ...
:*
سلام...
ساز دهنی...
من عاشق ساز دهنی ام
سلام
علایق خاصی داری بهروز
به به... آفرین دل آرام جان.
رقص رو منم هستم.
اگه کار و کاسبی خوب بود، یه ندایی هم به من بده.
کاسبی که نه مریم جان ،برای دل خودمه
(ایکون این هنرمندها که برای دل خودشون کار میکنن ، نه برای درآمد زایی !)
سلام دل آرام جانم...بهترین همونه
که مامان سمیرای گل گفتن.این
خیلی خوبه که باهر ساز دهر
بشه خوش و خرم رقصید..
بی چون و چراوبی اماواگر
...الان که این پستت رو
میخونم 30 دقیقس که
بدنیا اومدم .......30
دقیقس که پاهام رو
دوباره باتردیدبزمین
قرص و محکم خدا
گذاشتم....فرصت
دوباره و زندگی
دوباره......شوق
عجیبی داره.....
ممنون به یادم
بودی رفیـــــق
گل من.......
ممنون عزیزم
یاحق...
یادم بود 12 بهمن تولدت هست ، اما چون پست جدید نداشتم همینجا اضافه کردم .
خوش آمدی به این دنیا
برایت آرزوهای خوب دارم
http://s2.picofile.com/file/7623694187/Persian_Love.mp3.html
اینو چند وقت پیش فهیمه واسم فرستاد ، نمیدونم چرا پستتو خوندم یاد این آهنگ افتادم
مرسی برای اهنگ محمد
والا من با "تب پیشونی" اش بیشتر همذات پنداری کردم الان ...
دست فهمیه درد نکنه
تولد
سرکار خانوم
آوا بانو خانوم جان هم
مبارک باشه ایشاللههههههه
آوا تولدت مبارک
رعنا
من دیدم کنکور که هیچی قبول نمیشم، گفتم بزار حداقلکم یه گام مثبت در راستای ترویج کتاب و کتاب خوانی بردارم
تو توقع داری من الان اسم 6تا کتاب و اینجا بنویسم؟!"ایکون خروپف":دی
ولی نه،میدونی چرا نمیگم، چون نه من تنبلم کتابایی که گرفتم همه ظریف مریف بعد بگم اینجا کتابخونا بم میخندندوستان هم همه کتابخوووووووووووون
تولدت مبارک آوا جان.
وقتی که میدونی زمین خدا قرص و محکمه ،دیگه چرا با تردید پاتو گذاشتی روش، تو هم قرص و محکم قدم بذار و قدم بردار.امیدوارم روزهای قشنگی در پیش رویت قرارگیرد.
تولد آوا خانوم عزیز هم مبارک.
ممنون سمیرا خانم گل..تردید شایدبخاطر نوزادی
که از آغوش امن و گرم خدا به سرزمین ناشناس
زمینیان پامیگذارد...تردیدکه زمین برایش همان
بهشت موعود میشود یا نه..که اگر امیدش تا
زمان عمر زمینیش به همان که از پیشش
آمده باشدشایدزمین بهشت نشود برایش
امادوزخ نیز نمیگردد..ممنون سمیرای جان
عزیزمم منون محمد و جزیره جان و خانم
مریم انصاری عزیزاز همتون ممنونم.تن
همتون سلامت و دلتون شاد...........
یاحق...
آمده ایم که برقصیم
پس تا می توانی زیبا برقص ......
چشم
کاش اسمتون رو نوشته بودید.
اینجا آیکن یه آدم هول شده و فراموشکار رو نداره
امروز برای یکی دوتا از دوستان کامنت گذاشتم اسمم رو یادم رفته . برگشتم دارم اصلاحیه می زنم
یعنی اون قبلیه تویی فرشته ؟
آی پی ات فرق داره ها
خوب مثل این که من به این پست دیر رسیدم.
اولا که تولد آوا جااان
مبـــــــــارک
به بابک: دلی جان با این اوضاع اقتصادی شرمنده به این زودی ها نمیشه متراژ خونه رو زیاد کنم ولی خوب خونه بعضی ها که هم مهندس هستن هم رئیس و هم قراره برن خونه جدید فک کنم مساحتش خوب باشه برای انجام حرکات موزون. در ضمن ما خونه مون کوچیکه اما دلمون که کوچیک نیست این دفعه تا نرقصی از پذیرایی خبری نیست (آیکون یه فرزانه خسیس)
دلتون که معلومه بزرگه
منم با پیشنهادت موافقم