دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

عمو زنجیر باف

خیلی ها هستن که پاهاشون روی زمینه اما چشماشون از آسمونا آدمهای دیگه رو میبینه . قدشون بلند نیست ، اما طبعشون چرا . وقتی تو پرواز میکنی و خیلی خوشحالی اونها اولین آدمهایی هستند که بهت پر و بال میدن . شکارچی نیستن اما خوب بلدن جلوی تیرهایی که به سمتت نشونه میره رو بگیرن . وقتی به قله میرسی ، اونها اولین آدمهایی هستند که حلقه گل می اندازن گردنت و با شوق برات کف میزنن . خیلی ها از یه آدم خیلی بیشترن ،اصلا یه دنیان ... تو این دنیای شلوغ پل میسازن جای دیوارها و زنجیر دوستی میشن بین آدمها . بلندی این زنجیر میشه قد دل آدمها ، میره و میره تا پشت اون کوهی که معلوم نیست کجاست .

اگه نمیتونیم مثل اون آدم باشیم ، اگه نمیتونیم از دل بگیم ، اگه نمیتونیم مرهم باشیم ، حداقل بیا یه حلقه از اون زنجیر باشیم . مهر داره میاد ،دستت رو بده تا با هم بخونیم : عمو زنجیر باف ... بله ... زنجیر منو بافتی ...



نظرات 26 + ارسال نظر
الف چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 20:17 http://inspiration90.blogfa.com

آذرنوش چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 21:00 http://azar-noosh.blogfa.com

من دستتو گرفتم

چه خوب که دلت خواست یکی از حلقه های این زنجیر دوستی باشی

هاله بانو چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 21:33 http://halehsadeghi.persianblog.ir

دلی ....

جون دلم

بابک چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 21:35

من پایه ام
فقط مشکل شرعی نداره دلی ؟
فردا حرف برامون در نیارن ؟
مثل قضیه پارک آب و آتش نشه یه وقت
میشه دستکش دستمون کنیم ؟

نه خیالت راحت ، ما اینجا خواهر برادرهای دینی هستیم

پونه چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 22:33 http://jojo-bijor.mihanblog.com

ای جانم
یاد مدرسه بخیر


پشت کوه انداختی
بابا اومده
.
.
.

جونت سلامت

الهام چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 22:52 http://sampad82.blogfa.com

دلی جونم...مرسی ب فکر من بودی! شماره حساب بدم؟!:دی
خیلی خوشکل نوشتی...ب دلم کلی نشست...

شماره حساب ؟! الهام مطمئنی درست اومدی ؟!

مجتبی پژوم چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 23:39 http://mojtabapejman.blogfa.com/

خوندمت.مرسی

لطف کردین

الهام چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 23:53

آره دیگه! جشن عاطفه های اول مهر! پنجره پنجره پنجره ها/وا شده روی عاطفه ها!
کمک های نقدی اول مهر!

از صبح تا شب که توی نت داری چرخ میزنی
عمل زیبایی چشم و اینا هم که کردی
تو از صدتا مرفه هم مرفه تری ، برو دامت را به راه دگر نِِه
(به قول حمید : آیکون دروغگویی )

الهام پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 00:22 http://sampad82.blogfa.com

زیبایی چیه دلی جون! گول این حرفا رو نخور! دیدم همین طوریش دارم میترشم! گفتم اگه بابا قوری بشم ک دیگه بدتر! تازشم الانم دوباره قلپی زده بیروووون! ای مللللللت...کممممممک! (مالی!)
الان ب من گفتی ندید بدید نت! راس کفتی خداییش!

همین دیگه ! قصد و نیتت خدایی نبوده ، به فکر شوهر بودی ! واگر نه دوباره قلپی (!) نمیزد بیرون
اولش منظورم اون نبود ولی حالا که خوب نگاه میکنم میبینم پر بیراه نبودا

آوا پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 00:34

پستت قشنگ بود دل آرام
بانو...الان حرفم نمیاد
مهر..مدرسه..بوی
نویی ِ کتابا.حس
درس خوندن ِ
تووووووپ
هی ی

یاحق...

ممنون آوای عزیزم
بوی نویی کتابا که معرکه بود
حق نگهدارت

مکث پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 01:39 http://maks2011.blogsky.com

زنجیر چرا؟ موهای هم را ببافیم کاش... موهای دخترکان زیباروی خجالتی را...زنجیر ببافیم که فردا با آن دست و پای هم را ببندیم؟

نه عمه زری نازنین ، چرا دست و پا ببندیم ؟ زنجیر فقط یه استعاره است ، برای محکمی و نگسستنی بودن دوستی ها .
اصلا بیا دلهای هم را ببافیم به هم ...

کیانا پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 05:29 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

همیشه از مهر و پاییز بیزار بوودم...حس مدرسه رفتن،بیدارشدنای سرصب،درس خوندای بیخودی....اه چقددردناک بوود(خودتم تنبلیییییییییییییییا،من فقط حال نداشتم وختمو بیخودی هدربدم وگرنه تنبل نبودم)
پست قشنگی بوود.منم دوس دارم جزیی از این زنجیر باشم اما کامنت عمه زری و که خوندم دیدم راس میگه ک زنجیرا دست و پاگیر میشن ...
حلقه دوستی و دست ب دست دادنا...به چی میشه تعبیرشون کرد جز زنجیر؟؟؟!!!الان چیزی توو ذهنم نمیاد،ساعتو خداییش ببین دیگه توقع نداشته باش خیلی بتونم حرف بزنم
اصنم کامنتم طولانی نیس

ای بابا ، اخه مهر و پاییز به این دوستداشتنی .آخ که دلم تنگ شد برای اون روزها که مجبور بودم صبح زود از خواب پاشم ...
بله ساعت رو دیدم ،معلوم نیست این موقع صبح اینجا چکار میکنی تو
به جواب عمه زری مراجعه کن .
تو هرچقدر میخوای کامنت طولانی بنویس ،من میخونم عزیزم

الهه پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 10:04 http://elahename.blogsky.com

ارزش بعضی از ادما واقعا زیاده...
از حسادت پلی نمی سازن برای درست کردن کینه و کدورت تو دلشون...
واقعا بعضی ها انسانن...
دلارام
بهارینم...از این به بعد اینجا می نویسم...
به نا به دلایل امنیتی....

دقیقا ، آدم با دیدنشون به دنیا امیدوار میشه
ای جانم ، با هویت جدید اومدی
هر جور راحتی عزیز ، لینکت رو اصلاح میکنم

کولیفون پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 10:28 http://www.kulifon.blogfa.com

یه حلقه از زنجیر..

سپاس برای این مهربانی

حامی پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 13:13

پس من کی اول میشم

بازی عمو زنجیر باف خیلی قشنگه کاش همه با هم میتونستیم یکی بشیم و یه حلقه محکم بزنیم

اینجا اول دوم نداره عزیز جان که
اگه بخوایم میشیم .شعار نیستا ، اگه تصمیم بگیریم برای یکی شدن ،مطمئن باش که میتونیم

آناهیتا پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 17:58 http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

منم بازی دل آرامم...دست منم بگیر...من عاشق بازی هستم...بازی با حقیقت زیبای زندگی...بیا دلی جان...باید اینقدر عمو زنجیر باف بازی کنیم تا یاد بگیریم چه جوری پشت هم باشیم...

تو که خودت عشقی ، گرمای بودنت حتی از راه دور دل آدمو گرم میکنه .
دستت رو محکم گرفتم ...

محدثه پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 22:08 http://shekofe-baran.blogsky.com

دستتو بده من...
بله...پشت کوه انداختی؟...بله...
تو ام بخون دیگه!!

دارم میخونم گلم

مرضیه پنج‌شنبه 31 شهریور 1390 ساعت 23:07 http://www.bglife.blogsky.com

یاد دوستای قدیمی بخیر... یاد بغل دستیمون رو نیمکت های داغون بخیر... کاش دستشونو باز بدن بهم

واقعا یادش بخیر
یاد سه نفره نشستن توی اون نیمکتهای کوچیک
یاد پایین رفتن نفر وسطی وقت دیکته
یاد نویی بوی کتابا
یاد همه اون روزا بخیر

بهنام جمعه 1 مهر 1390 ساعت 01:55 http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلاااااام
خیلی قشنگ بود
سعی میکنم یه جوری خودمو قاطیه بازیتون کنم...

سلاااام بهنام جان
ممنون
اختیار داری ، شما خودت وسط بازی هستی

مومو جمعه 1 مهر 1390 ساعت 23:41 http://mo-mo.blogsky.com

پشت کوه بندازیم زنجیر و حالا یا نه؟!
خیلی قشنگ بود خدائیش
من معتاد مهرم
روانی می شم
نصف کتابفروشی های دور و برم و رفتم و دفتراشونو بو کردم
مدادها و خودکارا رو نگاه کردم
حیف که نه بچه ام نه بچه دارم!
اما یکی دو تا بچه راهنمایی از فامیل کش رفتم باهاشون رفتم خرید دفتر و مداد!

وقتی زنجیرمون کامل شد پشت کوه هم میندازیمش
ممنون
میفهمم چی میگی ، منم خیلی بوی کتاب رو دوست دارم
عجب ترفندی !

کلاسور یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 10:47 http://celasor.persianblog.ir

بله

با تشکر
به به رامین خان ! غیبتتون خیلی طولانی شده بودا .

از خاک کمتریم چهارشنبه 6 مهر 1390 ساعت 09:51 http://dusty.blogsky.com/

درود..همین..........دنیا کم داره این آدم ها رو...

دروووود دوست جدیدم
الهی که بیشتر بشن

امیلی چهارشنبه 6 مهر 1390 ساعت 11:07

وای چقدر زیبا نوشتی دلآرام جان... خیلی به دلم نشست

ممنونم عزیزم
خوشحالم از این بابت

گل آفتابگردون! شنبه 23 دی 1391 ساعت 21:43

و من قریب به یک سال و نیم (شایدم بیشتر؟)
اومدم بگم منم هستم یه تیکه کوچیک از زنجیر
عمو زنجیر باف؟ زنجیر ما! رو بافتی آیا؟

گل آفتابگردون! شنبه 23 دی 1391 ساعت 21:50

اصلاحیه!:
و من با قریب به یک سال و نیم(شایدم بیشتر؟!)
اومدم بگم منم با اجازه دیگر حلقه های زنجیر ، اعلام میکنم منم یه حلقه از زنجیر!
عمو زنجیر باف؟بافتی زنجیر ما را آیا؟

گل آفتابگردون! شنبه 23 دی 1391 ساعت 21:57

دل آرام جان ، واسه اصلاحیه ام هم باید اصلاحیه صادر کنم ! همچین گل آفتابگردونی شدم من!!!!
خجالت میکشم دیگه .میخواستم بگم من با نزدیک یه یه سال و نیم تاخیر!!.....هی تاخیر رو نمینوشتم!
همیشه در اوج باشی اوج موفقیت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد