ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
فلسفه وجودی دل به کل با باقی اعضا و جوارح فرق دارد . نمیدونم روزی که گل آدمی رو در کارگاه ایزدی می سرشتند ، خدا چی با خودش فکر کرد که همچین جنس لطیفی برای این عضوی که ابعادش از مشت مان تجاوز نمیکند به کار برد . نمیدانم چجوری با خودش حساب کرد که این دل توانایی تحمل این همه بار را دارد . اصلا هیچ فکر نکرد که این دل لامصب گاه و بی گاه میگیرد ... تنگ میشود ... اونقدر تنگ که مشت که سهل است ، از چهار انگشتمان هم کوچکتر میشود . هیچ فکر نکرد که دل با چشم رابطه مستقیم دارد و تا میگیرد ، چشم میگرید . هیچ فکر نکرد در این دنیای شلوغ نمیشه وقت و بی وقت گریست . هیچ با خودش نگفت طرف مجبور است تا تلفنش زنگ میزند ، صدایش را صاف کند و تظاهر کند که سرما خورده و به محض دیدن اطرافیان تظاهر به لبخند کند و اشکها را با پشت دست تند تند پاک کند . خدایا اون زمان به چی فکر میکردی ؟
شاید خد چون همچین عضوی توو وجودش نبود حس نکرد که مخلوقش چی خاهد کشید از دست این دل ....
دیشب نگرانت بووودم ، چرا نیومدی دختر خوووب؟؟؟؟؟؟
فدای مهربونیت عزیزم
سلام. البته خدا فکر همه چیزو کرده. اگه اینطور نبود دل ما باید تاحالاباید پکیده باشه از این همه غم وغصه.
سلام عزیز
والا الانم رسما چیزی ازش نمونده
سلام عزیزم...
داستان دله من و گفتی تو این روزها..
گاهی با خودم فکر می کنم تو کیفم یه ماسکه ..
و وقتی کسی رو می بینم ماسکه رو می زنم به صورتم..
انگار که چیزی نشده..
نمی دونم والا..
سلام عزیز
داستان دل خیلی هاست تلاش جون
ماسک ... مثال جالبی بود .
می دونم به چی فکر می کرد دلارامم
به این فکر می کرد که یه جوری با این "دل" بهشت و جهنم زمینی رو اختراع کنه...خب موفق شد...باریکلا خدا...تو بردی خدا...تو اولی خدا...طلا گرفتی خدا...
آره اینم هست ، بهشت و جهنم زمینی ...
بد جور هم موفق شد ...
قربونت اون موقع فقط هول بود که خلق کنه دیگه فکر نکرده که ....
کی هولش کرد که اینجوری شد ؟!
این دل لامصب چه صبری داره کاش مثل دل صبـــــــــــــــــــــور بودم
وقتی دلت صبوره ، یعنی صبوری دیگه . نه ؟
به اینکه این آدم اگه این عضو کوچولو رو نداشته باشه، چجوری میخواد زندگی کنه،چجوری میخواد دوست بداره،چجوری میخواد بمونه رو زمین؟؟!!!
به نظرت این دل تاب میاره این همه سختی رو ؟؟
دلی که آزاد و رها برای خودش هست و به هر کی که دلش بخواد دل میبنده.از هر کی هم که بخواد دل میکنه
راستش زیاد منظورتون رو متوجه نشدم !
به هیچ چیز فکر نمی کرد
باور کن
باور میکنم ...
به این فکر کرد که یه روزی یه جایی شاید یکی این دلش بشکنه یادی از خدا بکنه
یعنی بدون دل شکسته نمیشد یادش افتاد ؟ کاش یه راه بهتر پیدا میکرد واسه خودش ...
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان
روز اول که سرشتند ز گل پیکرشان
سنگی اندر گلشان بود همان شددلشان
خوش به حال خوب رویان ، حداقل دلشون سنگیه هی راه و بی راه تنگ نمیشه ، نمیگیره ...
دلی جونم سلام
قربون دلت برم که خیلی زود میگیره خیلی زود تنگ میشه و....
ولی به نظر من اوسا کریم فکر همه جا را کرده و دل را دل کرده
بخاطر اینکه اگر این دلتنگی ها نبود دیگه دوست داشتن معنا پیدا نمیکرد
اگر این اشکها نبود دلی سبک نمیشد
و خیلی اگرهای دیگه دلی جوون
سلام عزیز
خدا نکنه
آخه یه وقتها بارش خیلی سنگین میشه ، ولی شاید حق با شما باشه
سلام عزیزمم
مرسی از محبتت
زیاد فرصت سر زدن به وبلاگ ندارم این روزها..
محل کارم عوض شده و کارم سنگین
ممنون از این که تو این مدت به یادم بودی و بهم سر زدی و نگرانم شدی
دلارام تو فیس بوک عضو هستی؟؟
اونجا بیشتر می تونم ببینمت فکر میکنم
خواهش میکنم عزیز
وظیفه بود
زیاد با اونجا رابطه ندارم
خدا مبناى خلق دل رو بر درک خوبى ها، لذتها و عشق بنیان نهاد... همونطورى که پایه و اساس خلقت انسان هم بر همین مبنا بود... و خدا به انسان اطمینان کرد که جز براى اونچه که به خاطرش خلق شده، قدم در راه دیگه اى نمیذاره... که اگه نمیذاشت دل فقط جایگاه عشق میشد و بس... ولى این انسان بود که بدیها رو شروع کرد و جواب اعتمادى که خدا بهش کرده بود رو به بدترین شکل ممکن داد... و از اون روز بود که اون دلى که خدا خلق کرد، به دلى که الان توى سینه ى ما داره میتپه تغییر ماهیت داد... تقصیر خدا نیست... این خداست که باید از ما گله مند باشه که چه بلایى سر آفریده ى من، سر دلى که تو سینه ات کاشتم آوردى؟! خدا هر روز و هر روز داره تاوان اعتمادش به نوع بشر رو میده...
ولی خدا میدونست که این بشر قراره آخر کارش به کجا برسه ، قراره به قول تو توی راه دیگه ای قدم بذاره و جواب اعتماد رو با بی اعتمادی بده . خدا میدونست ... پس نباید با ما اینکارو میکرد
دل این کلمه بی نقطه گاهی تنگ میشود به اندازه یک نقطه..
قشنگ بود نوشتت
شاید حکمت اشک هم همینه علاوه بر بحثای تخصصی و پزشکیش :)
واسه اینکه وقتی دل گرفت اشک بریزیم اگه نبود که میترکید لابد:|
اومدم مجددا که بگم امام علی توی نهج البلاغه خیلی زیبا قلب یا همون دل و چند عضو دیگه رو توصیف کردن.دقیق یادم نیست چون گذری خونده بودمش.حالا با اینکه آدرس دقیق رو نمیدونم چرا گفتم؟
جواب: شاید واسه گزینشم:)
جدای از هر شوخی خنکی از جانب من:) گفتم که اگه کسی دوس داشت مراجعه کنه به کتاب شاید بهتر حکمتش رو فهمیدیم خودمم برم :)