ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز صبح توی خیابون ، زیر اون بارون سیل آسا ، به جای این که مثل بقیه دنبال یه سر پناه باشم ، رفتم زیر بارون ... چشمام رو بستم و دست خدا رو از دل آسمون گرفتم و آوردم پایین و تا حد خودم کوچیکش کردم . وقتی رسید پایین ، دست من با شیب کوچکی به سمت بالا کشیده میشد . گفتم پاهات رو نمیذاری روی زمین ؟
گفت : اینجا مرکز گناهه . گفتم : مگه خودت خلقش نکردی ؟ گفت : اون موقع سپیدی حکمفرما بود ، نه مثل حالا پر از سیاهی . شلاق بارون چقدر بی رحمانه روی صورتم میکوبید ... گفتم : پس تپش دلهای پاک رو نشنیده گرفتی ؟ نگاهم کرد ...
اونهایی که با هر بی عدالتی فشرده میشن . اونهایی که در به در و بیتاب میشن وقتی کودکی اشک میریزه . اونهایی که تاب نمیارن مرگ رفیق و نارفیقی رو . اونها که در اوج غم عشق میدن . اونها که حتی مرگشون خود ِ زندگیه . اونها که توی این دنیای زشت ، زیبایی ها رو با دستخط درشت قاب میگیرن . اونها که ...
بارون آرومتر شده بود ، دستم کشیده نمیشد ، خدا پاهاش روی زمین بود ...
قشنگ بود
ولی کاشکی با بارون همه چیز سفید می شد...
ما خودمون باید براش تلاش کنیم از بارون کاری ساخته نیست.
دلی ..
کاش دستای من انقد کشیده شه که ..
که چی ؟
تو فقط دستت رو بزار توی دستش ... ضرر نمیکنی
نه همون بهتر که پاش به زمین نرسه ....
زیادی برای این زمینی که خلق کرده بزرگه ...بذار همون بالا بمونه ...تو همون آسمون ....
اونقدر بزرگه که به اندازه تک تک ما میتونه کوچیک بشه و بیاد پیشمون
عالی دلارام
خدارو روی زمین حس کردم
خوشحالم از این بابت
بهرکجا که بروی جز خدا چیزی را ملاقات نتوانی کرد. خدا همان است که پیش روی ماست...
مخصوصا تو روزهای بارونی
خیلی حرف داشتم بگم
اما یه جملت نذاشت
که بگم..میرم به
خودش میگم
یاحق...
ای جانم
به خودش بگی بهتره ، رو در رو
حق نگهدارت
خوبه که کشیدیش پایین
خوبه که دستت رو میگیره
خوش به حالت
اون که تو خیال بود
ولی مطمئنم دست شمارو توی واقعیت میگیره
شک ندارم
آره دلارام جان سیاهی هست...سپیدی هست... همیشه بودند همیشه با هم بودند ... گاهی کنار هم... دل های سپید و بی غش...
مرسی دلارام جون
خودت خوبی؟
به نظر من اگه الان هنوز زمین پا برجاست به حرمت همین دلهای سپید و بی غشه.
خوبم عزیزم ، تو خوبی؟ خوشحالم که اینجا میبینمت
خوش به حالت که دستاشو گرفتی...
کاش میومد روی زمین..
تو که فرشته ای دیگه چرا اینو میگی
نمیدونم ... شاید هست و ما حسش نمیکنیم
خوشبحالت
زیر بارون باید رفت
دوست دارم خیس بشم
لذت خیس شدن و یه عالمه احساس خوب
لذت خیس شدن زیر بارون فوق العاده ست
قدم بزنی ... فکر کنی ... خیس بشی ...
الانم که دارم کامنتت رو جواب میدم داره بارون میاد
سلام عزیزم..
پس تو هم از اون دسته بودی که رفتی و خیس شدی..
چه خوب...
اما خدا..
به نظر من همیشه روی زمینه ...
ماییم که حسش نمی کنیم..
سلام عزیز
آره خیس شدم چه خیس شدنی ... ولی می ارزید ، قشنگ بود
نمیدونم ، به فرشته هم الان داشتم همینو میگفتم
دلی حسابی انداختیش تو عذاب وجدان ها
اره بابا ، واگر نه پایین بیا نبود که
سلام
خوشم میاد از افکاری که فقط نکات منفی رو نمیبینن
زیبایی هم زیاد اطرافمون هست همونجوری که گفتی
سلام کوروش خان
دنیای اطرافمون به اندازه کافی خاکستری هست . دلخوشیمون به همون زیبایی هایه که بین این همه سیاهی ، امید بخشن .
کاش منم اونجا بودم و اون یکی دستشو می گرفتم و یه چرخی سه تائی می زدیم ، زیر ِ باروون !
آخ گفتیییییییی
سه تایی میچرخیدیم و میخندیدیم و سر راه دست به دست میشدیم با همه آدمها ... به خودمون میومدیم و میدیدیم که همه دست همو گرفتیم و داریم زیر بارون با خدای خودمون عشق میکنیم ...
انگار بیزی زده تو استاتوسش ...
خدا !
فردا که باز بارون اومد ، برو زیر بارون و چشمات رو ببند . اون موقع هم استاتوسش بیزی هست با این فرق که فقط داره با تو چت میکنه ...
آی آی آی..
حرف دلم بود این پستت دلی...گرچه واسه من فرقی نداره بارونی باشه یا نباشه...خدا همیشه باهامونه...فقط زیر بارون عاشقونه تر میتونیم قدم بزنیم....
خوب اونهایی که دلشون به پاکیه تو ِ ، آره واسشون فرقی نمیکنه ... همیشه خدا باهاشونه . زیر بارون عمیقتر و نزدیکتر
ای جااااااااااان چقد خوب بود...
خیلی