ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نمیدانم چرا هروقت میخواهم اینجا باشی ، کنارم ، دورتر میشوی و محوتر ! یا تو برای من نیستی یا من خودم را باور ندارم . شاید هم تقدیرمان را اشتباهی به هم بافته ایم ...
دلی جان
نمی دونم چرا کار خدا این شکلیه
وقتی کسی و بیشتر از همه دنیا می خواهی کنارت باشه خدا اونقدر دورش می کنه که اگه دستتو سایبون چشمات کنی ُ،تا دوردستها هم نمی تونی ببینیش
دقیقا
یه وقتهایی هم همینجاست ها ،ولی دلش فرسنگها دورتر از تو
راستی اووووووووول
دم شما گرم .
ولی میثا جون وبلاگ بزرگان اول و دوم داره عزیزم .
دلی میبینی چه جوریه
من فهمیده ام کسانی که بیشتر دوستشان دارم زودتر از دست میدم پس همیشه برای دلداری آماده ام
نمیدونم چرا اینجوریه ولی این داستان تکراریه خیلی از ماهاست که اونهایی که دوست داریم سریعتر از دست میدیم .
همیشه یه جای کار ایراد داره
همیشه
لعنت به این همیشه
من که خودم ایراد دارم ، یعنی داشتم !
جمع همه بزرگان جمعه منم لایک میزنم به همشون ....
از این قرتی بازی ها اینجا نداریماااا
بیخیال همه چی ...
من که زدم به اون درش ..هرچه باداباد...
دقیقا کدوم در ؟؟؟
ئورتر ازمن
من اینجا
تو انجا
بینمان جز فاصله چیزی نیست
فاصله هایی که خیلی وقتها خودمون باعثش هستیم
دورتر
گرفتم منظورتو
ای بابا ..
آخی
ناراحت نباش ، زندگیه دیگه
رضا صادقی اشتباه میکنه
باید میگفت
نرو نرو
من نمیتونم دیگه بدون تو دووم بیارم
نرو !
دیر گفتی ، رفت دیگه
تقدیرمان را اشتباهی به هم بافته ایم ...همینه......
چه واقعیت تلخی
از اول مال هم نبودیم ...
عجب ...
تقدیرمون اشتباه بافته شده
خیلی تلخ و آزار دهنده س اما حقیقته...
همین الان داشتم واست کامنت میذاشتم
آره متاسفانه حقیقت تلخیه . ولی امیدوارم توی این تلخی باقی نمونیم.
سلاممم
آی امان....
خوبی عزیز جان؟
سلام فاطمه جون
خوبم ، شما چطورین؟
شما کجا ؟ اینجا کجا؟