یه روزهایی باید بری بین آدمها گمشی. توی اونهمه شلوغی دستهات توی جیبت باشه و ساکت فقط از میونشون ردشی. هیس... به سکوت پر هیاهوشون گوش کن. همین حالا ده ها قصه از کنارت گذشت. قصه های ناتمامی که نه پایانش برای تو مهمه و نه من. مثل پایان قصه ما برای اونها...
+به امید عاقبت بخیریِ همه.
ان شالله
شاید معنی این پایان خوش آیند نباشه اما خود کلمه پایان کلمه شیکی هست!!
نه واقعا هنوز توقع داری من کامنت جدی بنویسم آیا؟؟؟؟؟
ما کلا کلماتمون شیکه. بله
نه والا، من یکی، از تو یکی توقع کامنتهای جدی ندارم
باور نداری بیا بگرد
ولی قصه های بعضی بد توی ذهن میمونه بدون اینکه اون رو بشناسی و بتونی سراغی ازش بگیری تا مدتها توی فکرش هستی
قصه های آدمهای رهگذر رو بگذار و بگذر. اگر قصه هاشون شنیدنی بود، از تو رد نمیشدن...
کاش دنیا نویسنده ی مهربونتری داشت تا قصه هامون همشون مثل فیلمای هندی تموم می شدن . گمشده ها به هم می رسیدن . مریضا خوب می شدن . فقیراپولدا رمی شدن . شاهزاده ها می رفتن سراغ دخترای گلفروش شهر و ... کاش یک کم نویسنده کمتر سخت بگیره ...
اگه دنیا دست من بود، هیچکسی غمگین نمیموند. توی مریضی و فقر دست و پا نمیزد. شهر پر میشد از عطر گل دخترهای گلفروش و آدمها از بوی خوشش مست...
سلام م م م م م م
الحمدالله که تو بعد از مدت ها نوشتی
فکر کنم تنت به تنه دوست گرامت خورده (مدیونی فکر کنی تیراژه رو میگما) که دیر به دیر آپ می کنی، ماشالله اونکه دیگه معلوم نیست آپ بکنه یا نه
بنویس مثل قدیما دل آرام
سلام میلاد
چطوری تو؟
به خدا من عاشق نوشتنم ولی یکم این روزها وقت برای نشستن و فکر کردن و نوشتن کم دارم. کوچکترین وقتی که پیدا کنم اولین کارم سر زدن و نوشتن اینجاست...
مثل پایان قصه ما برای اونها...
من که همیشه مبهوتم در این گذشتن ها با چاشنی سرگشتگی
به امید پایان خوش همه ی قصه های عالم
به سبک قصه های کاغذی
امیدوارم ترنم جان... امیدوارم که تمام قصه نه تنها پایان خوش بلکه مسیر خوبی رو داشته باشن.
آخ که من چقدددر عاشقق این جور وختام...خیلی وختا دوست دارم با مترو برم که فقط میون ادم ها باشم...
+سلام عزیزم
سلاااااام خانممممم
احوال شما؟!
سلام
سلاملیکم جناب فیلم بین و جشنواره رو
ﻣﻦ ﻫﻢ ﮔﺎﻫﻲ اﻳﻦ ﮔﻢ ﺷﺪﻥ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺭﻡ...اﻳﻦ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎﺷﻮﻥ ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻧﻢ ﻛﻪ ﺩاﺭﻥ ﺑﻪ ﭼﻲ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻦ و ﭼﻲ ﺗﻮﻱ ﺫﻫﻨﺸﻮﻧﻪ ﺑﺮاﻡ ﺟﺎﻟﺒﻪ.
اﻱ ﻛﺎﺵ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻗﺼﻪ ﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻲ اﻓﺴﻮﺱ ﻛﻪ :" ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻨﺪ "اﻭ" ﻛﻨﺪ ﻣﺎ ﭼﻪ ﺗﻮاﻧﻴﻢ ﻛﺮﺩ".
ﺷﺎﺩ و ﺳﻼﻣﺖ ﺩﻵﺭاﻡ ﻋﺰﻳﺰ.
ما هیچ نتوانیم کرد :)
الهی که همه قصه ها خوب و خوش جلو برن.
ممنونم عزیز دلم. تو هم همینطور
موسیقی دنیاست. نت به نت. قدم به قدم... با هم میشیم یه سمفونی. هر کس داره ساز خودش و می زنه ولی...
سلام رفیق+لبخند بزن همین حالا
جالب بود.
سلام عزیزم. لبخند که زدم هیچ، تازه "سیب" هم گفتم ;)
من یاد یه فیلمی افتادم که قهرمانش می تونست ذهن آدما رو بخونه و قصه زندگیشون رو بفهمه
چه جالب و هیجان انگیز
خیلی خوبه که آدم همه ی قصه ها را نداند چون بیشتر آن ها غصه دارند و ما هم که همیشه غصه ها را جذب می کنیم.
چه بد که قصه هامون غصه داره...
خیلی حس خوبیه ...
ندونستن قصه ها؟
بود؟؟؟؟؟؟؟؟
نمیدونم...
منم :)
سلام
سلام عزیزم
روزهایی بدی رو نبودی جزیره...
البته که ندونستن قصه ها خودش یه موهبته بعضی وقتا . قصه هایی که شاید اگه آدم بدونه ؛ دردش دو چندان بشه
ولی اینکه قدم برنی تو یه جمعیت پر از سکوت ؛ حس خوبیه
قبول دارم ندونستن قصه ها خیلی خوبه. حداقل ندونستن بعضیهاشون که عالیه