ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اینبار هم نشد... خیلی تلاش کردم... تنها چیزی که این وسط راضیم میکنه همینه که تونستم بیشتر خودداری کنم و دیرتر بپرم وسط بحث... اما فقط یکم... اگه فقط یکم دیگه مقاومت میکردم و دهنم رو باز نمیکردم میشد که اینبار برنده باشم... اما نشد... نشد خودم رو بزنم به کر بودن... به لال بودن... به نفهم بودن... و حالا غمگینم... غمگینم که چرا... چرا نتونستم بیشتر جلوی خودم رو بگیرم... لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود... لعنت...
خیلی ممنون از وب سایت خوبتون وبتون خیلی عالیه موضوعاتشو متنوع ترکنین بهتره
05056
چی بگم ..
گاهی واقعن نمیشه تحمل کرد و هیچی نگفت . نمیشه نگاه کنی ببینی هر چی میخواند رو حواله ی آدم کنند و تو حرف نزنی ... گاهی نمیشه خوب ...
آره درست میگی اما آفو جان دیگه برای من از گاهی گذشته...
اما به نظر من عین موفقیته این.. رحمت به سکوت های احمقانه ای که شکسته میشوند.
سکوت احمقانه... آره دقیقا اون موقع هم همین حس رو داشتم دقیقا...
کامنت بالا رو من نوشتم :)
این شکست ها کم کم آدم رو میسازن
اره با همین تجربه هاست که ادم ساخته میشه
منکه ترجیح میدم شکست بخورم تا اینکه چیزی نگم و اون حرف تا مدتها بمونه روی دلم
اخه بعضی اوقات حرفهایی که زده میشه موجب پشیمونی میشه
به نظرم اگه نگفتن حرف باعث خود خوری بشه بهتره که بگی (آیکون پیر در خشت خام بیند و این حرفا )
با تشکر از پیرِ جوانِ خودمون