میخوام بیشتر بنویسم. روزی که شروع کردم به نوشتن، حقیقتا فقط برای دنیای دوستانه ای بود که اینجا پیدا کرده بودم. دلم میخواست بینشون باشم. این رو از همون روز اول بارها گفتم. اما حالا با اینکه هنوز هم همون دلیل اولیه برام به شدت مهمه و دلم میخواد بین دوستهای نازنینم باشم اما از یه طرف هم نیاز به نوشتن رو به شدت توی وجودم حس میکنم. بنابر این به شرط حیات بیشتر - و نه لزوما بهتر! - از گذشته اینجا خواهم نوشت.
سلام
خیلی دوست داشتم ماجرای نوشتنم رو یه روز بنویسم اما نمیدونم چرا نمینویسمش...به هرحال حالا نوشتن برام خیلی مهم شده،نه اینکه بخوام بگم خوب مینویسم اما همینکه برای خودم حس خوبی داره برام مهم شده.من به شخصه از نوشتن شما به شدت استقبال میکنم و منتظر هستم تا مطالب زیبای شما رو بخونم...
دستتون گرم،قلمتون توانا،دلتون شاد
سلام
حتما بنویسش طاها. مطمئنم که هم خوندنی و هم جذاب خواهد بود. اتفاقا من هم نوشته هات رو به شدت دوست دارم و امیدوارم بیشتر و بیشتر بنویسی. در ضمن خیلی هم خوب مینویسی.
ممنونم به همچنین
ما هم بیشتر میخونیمت پس
چقدر هم خوب و عالی
قربون تو برم من
به طاها:
بنویس خب، بنویس. هرچی زودتر بهتر اصن :دی
نوشتن ، آدم را سبک میکنه .
بخصوص وقتی آدم ناراحته و خوشحاله .
موافقم به شدت
دلآرام عزیزم سلام
امیدوارم حال پدر نازنینت خوب شده باشه
نامهربونی من رو ببخش. برای اینکه نتونستم زودتر از این ها احوالپرستون باشم.
نمیدونم چه مشکلی هست که با گوشی نمیتونم برات کامنت بذارم. و این مدت دسترسی به سیستم نداشتم.
به هر حال از خدا برات سال خوبی آرزو میکنم. گل
سلام عزیزم
این حرفها چیه خانم. ممنونم عزیزم که به یادم بودی.
ایشالا تو هم سال خوبی داشته باشی عزیزم
چه خبر خوبی :)
راستی من سال نو رو تبریک گفته بودم؟ بهرحال کار از محکم کاری عیب نمیکنه!
دل آرام خوشگل و عزیزم، سالی سرشاز از شادی، سلامتی و موفقیت برات آرزو میکنم.
- حال پدرت چطوره؟ بهتر شدن؟
خوبمممم تو چطوری؟
:))) سال نو تو هم مبارک عروس خانم
ممنونم من هم همینطور
خداروشکر بهتره
درود
منتظریم:)
درود
متشکرم