ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هیچوقت اهل "همه دارن منم داشته باشم" نبودم. هیچوقت دنبال این نبودم که "عقب نمونم"، اتفاقا خیلی هم استقبال میکنم اگه خیلی ها دارن یه مسیری رو میرن، چند قدم عقب تر ازشون باشم...
اگه یه برادر به روز نداشتم که مجبورم کنه به داشتن لپ تاپ، مطمئنم تا همین حالا هم داشتم با یه کامپیوتر درب داغون پنتیوم نمیدونم چند فکستنی وب گردی میکردم.
سال 87 اینطورها بود بهم گفت فیس بوک... گفتم ولم کن تو رو خدا... عاقبت به زور یک سال بعدش یه اکانت درست کردم اما تا دو سال اگه شما سرزدی بهش منم سر زدم... وقتی سرزدم که همه عالم و آدم از جیک و پوک و همه سوراخ و سنبه هاش خبر داشتن و منی که سالها بود ساکن بی رفت و آمدش بودم تازه مات و مبهوت نگاه میکردم و از این و اون میپرسیدم باید فلان چیز رو چکار کرد که فلان طور بشه؟!
برای خریدن گوشی موبایل هم خیلی مقاومت میکنم. واقعا مقاومت... یه جور مرضه شاید! دلم نمیخواد درگیر باشم، اینیستا و وایبر و تانگو و ...و ... و... میدونم یه روزی عاقبت مجبور میشم به خرید یه گوشی جدید، روزی که همه عالم و آدم تمام نرم افزارهای ارتباطی رو از زیر پا در آوردن و من تازه وارد قراره گیچ و گنگ نگاهشون کنم. اون روز حتما حسی شبیه انسانی غار نشین در میان شهری شلوغ رو خواهم داشت...
مامان بزرگ
تو گوشی رو بخر ما نوه نتیجه ها یادت میدیم
غصه نخور
اونوقت میگن بچه های این دور و زمونه عاطفه ندارن. بفرما! نوه دارم مثل دسته گل. خیر ببینی مادر
منم اینطوری بودم
ولی سال 87 88 اینها .. وقتی از وبگذر و این برنامه ها دوری کردم خیلی ها بدون اینکه من بخوام وبلاگمو پیدا کردن.تنهایی مو گرفتن یه جورایی
بعدش گودر اومد و باااااز من مقاومت کردم...هنوزم نمیدونم چی بود! و خیلی از دوست هام فراموشم کردن و خیلی از اتفاقا و دوستی ها رو از دست دادم
تازه 4 ماهه گوشی اندروید گرفتم...یک سالی می شد از باقی مونده ی !دوستام دور شده بودم.دیگه کسی اس ام اس نمیداد.داشتم فراموش می شدم! ولی الان بازهم باهم صحبت میکنیم و دوستیم.
ارتباطا فرق میکنه.ولی من به تکنولوژی محتاجم!هرچند ابتدایی!
عاطی تکنولوژی راه ارتباطی تو و دوستهات شده واگرنه تو به دوستی ها و دوست داشتن ها محتاجی نه به تکنولوژی
یه شباهت هایی به هم داریم تو این زمینه. البته من اولش با ذوق و شوق میرم عضو شبکه های اجتماعی میشم. بعد یهو ولشون می کنم و بی نیا زمیشم از داشتنشون!
ای جانم که شباهت داریم
چه تصویر دوست داشتنی و دلنشینی دارین تو ذهنتون از اون مرحله زندگیتون.چقدآرامش داره.
به پای آرامش شما که نمیرسیم

من که هنوز دارم با کامپیوتر رم 512 دست و پنجه نرم میکنم ولی این روزا واقعن دلم یه لپ تاپ میخاد که از شر این عتیقه راحت شم بوخودا،اعصاب برام نذاشته!!!والا
مامیدونی مث کیا هستیم مث آدمایی که تو این دوره زمونه دم یه دستگاه شتاب میان میگن:ببخشید خانوم میشه برام بیس تومن پول از کارتم بکشی؟؟؟!!!
منظورم به بلد نبودن و دیراقدام کردن و ایناس!!!
بازخوبه یه وبلاگ داریم!!
آره رضوان جان متوجه منظورت شدم.
واقعا خوبه خیلی هم عقب نیستیم از روزگار
منم اصلا به این چیزا علاقه ندارم.. می دونی.. اعصابشو ندارم. الان تو یه انجمن کتابخانه ی مجازی عضوم.. هروقت سر میزنم فقط اعصابم داغون میشه..
این هم نسلای منو که دیدی؟ مغزشون پوکه.. جدا نمی فهمن.. خیلی راحت همه چی رو قبول می کنن. به چیزای بی اهمیت بها میدن.. حرف زدنشون..افکارشون..اعتقاداتشون.. مسخره س.. من نمی تونم جلوی اینا ساکت بمونم. میرم شروع می کنم تک تک با همشون حرف زدن و بحث کردن.. آخرشم هیچی به هیچی.. فقط اعصاب خودم خورد میشه.
به خاطر همین ترجیح میدم این چیزا رو بی خیال شم و بشینم کنار بخاری، کتاب بخونم.
آخه خورشید خدایی تو خیلی از بچه های همسن خودت جلوتری و خیلیییییییییییی باهاشون فرق داری. صدها هزار آفرین بر پدر و مادر عزیزت که انقدر خوب زمینه رشد فکریت رو فراهم کردن.
دل آرام، از تیراژه خبر نداری؟
چرا عزیزم خبر دارم
خوبه خداروشکر و خیلی بهت سلام رسوند
درگیر نشدن و وارد جماعتی که یک دفعه موجی بوجود میارن نشدن که بد نیست هیچ خوب هم هست ، اینکه بدونیم وسیله ای که میخواهیم بخریم به چه کارمون میاد و باهاش چه میخواهیم بکنیم مهمه ، من تا احساس نیاز نکنم و ندونم به چه کارم میاد ،وسیله جدید نمیخرم ، میدونی که .
بله شما که واقعا رکورد همه رو زدی تا گوشی جدیدت رو بخری
ﻭااﻱ ﺩﻝ ﺁﺭاﻡ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺣﺎﻝ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺎﺩر ﺑﺰﺭﮒ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻴﺸﻲ...
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﻲ ﺑﮕﻢ ﺭاﺟﻊ ﺑﻪ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮﮊﻱ و ﺩﻧﻴﺎﻱ اﻣﺮﻭﺯ ...ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﻛﻞ ﻣﻦ ﻗﺪﻳﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺘﻢ...ﻳﺎﺩﻣﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ و ﺧﺎﻟﻪ ﻫﺎﻡ ﺧﻴﻠﻲ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻴﻜﺮﺩﻥ ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﻛﺪﻭﻡ ﺗﻮﻱ ﻳﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺑﻮﺩﻥ و اﻭﻥ اﻧﺘﻆﺎﺭ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﻳﺎﺩﻣﻪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻣﻴﺰﺩﻥ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺣﺘﻤﺎ ﭘﺴﺘﭽﻲ اﻭﻣﺪﻩ.
* ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻟﻢ ﺑﺭاﻱ ﺗﻮ و اﻳﻨﺠﺎ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
آخی حال و هوای نامه که واقعا منحصر به فرد بود.
فدای تو مامان خوشگل و ناز بشم با اون پسر شیرینت
همون بهتر که آدم تو این اوضاع از تکنولوژی استفاده نکنه.. به خدا خیلی از زندگی عقب میفتیم...از وقتی لاین رو آن اینستال کردم تزه دارم طعم زندگی کردن رو میچشم
ای وای من، یعنی تا این حد
سلام
مادربزرگ دل آرام...واقعا به اسمتون میاد...
فقط درباره گوشی مثل شما رفتار میکنم...زیادی توی فناوریهای نوین غرق شدن هم فایده ای نداره
شاد باشید و سلامت مادربزرگ آینده
سلام نوه جان

بالاخره مادربزرگ و نوه باید یه شباهت هایی داشته باشن دیگه
ممنونم به همچنین
به نظرم همش به خود آدم بستگی داره..اینکه چه استفاده ای بکنی...من خیلیا رو میشناسم که گوشی آنچنانی دارن اما از این برنامه های ارتباطی استفاده نمیکنن...اما خوب بد هم نیس در حدمعقول و معتدل تکنولوژی چیزه خوبیه...
در ضمن دلی تو کپه مامانم هستی
اصلا من و مامانت سری از هم سواییم آذر تو خبر نداری
خواستم بگم بزن تو سرش بیاد بنویسه دوباره..
دیدم هَووو.. تیراژه؟
سلام و ابراز دلتنگی فراوون منو بهش برسون.
حتما عزیززززززم سلامت باشی خانم
انقدرم منو لوس نکنین.
سه ماهه دارم خواب لب تاب می بینم
ایشالا تعبیر میشه به خیر و خوشی :)
خیلی روحیهی خوبیه. هر طور راحتین زندگی کنین.
لینک نمیدین به فیسبوک؟
متشکررررم
بعضی وقتا اجتناب ناپذیر میشه. مثلا الان اگه گوشیت خیلی قدیمی باشه و خراب شه دیگه درستش نمی کنن. مثلا اگه الان تلویزیون بنده خراب شه دیگه باید بذاریمش سرکوچه و بریم یه ال سی دی یا چه میدونم ال ای دی (اسماشون که بلد نیستم) بخریم.
خلاصه که دلی جان تو هم مثل من اشتباهی بُر خوردی قاطی جماعت تکنولوژی به روز
عجب کامنت جدی نوشتما!!!!!!!!!!!
البته از تو چه پنهون خراب بشه هم روم نمیشه بدم درستش کنن
آره خیلی جدی شد،از تو بعید بوداااااااا
هیــــــــــــس! ....فقط بزن قدش!
اگه بتونی به این مقاومت ادامه بدی که دست مریزاد داری!
فعلا دارم تلاااااش میکنم