ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
خصلت زمان رفتنه و خصلت آدمها حسرت از دست دادن زمان . حالا این وسط یکسری ها هم پیدا میشن که برنامه ریزی دارن و خلاصه با لحظه ها پیش میرند و خیلی ها هم مثل من با رفتن زمان غصه دار میشن که ای داد ِ بی داد بازم یه روز ِ دیگه رفت و فلان کار و بهمان کارو نکردم ... اینجوری نبودما ، اینجوری شدم ! از وقتی که هزار جور کار ریخته روی سرم و هرجور برنامه ریزی میکنم ، بازم عقبم !
نوروز یادتونه ؟ همین 5 ماه پیش ! زود گذشت ... حالا فقط 222 روز تا پایان مونده و مطمئنم وقتی برسم آخر ِ سال باز هم میگم دیدی چه زود گذشت ؟! خلاصه که خصلت زمان رفتنه و خصلت آدمها حسرت از دست دادن زمان .
* دیشب ضیافت بود . بچه ها سفره هایی از جنس "دل" انداخته بودند . و باز هم مثل همیشه کیامهر عزیز بانی این دورهمی به یاد ماندنی بود . سفرهای همه پر برکت و دل هاشون شاد ، مخصوصا کیامهر و مهربان عزیزم
*ممنون علیرضا و پرچونه عزیز ، به ترتیب برای این پست و این پست هنرمندانه
اووووووووووووووووووووووووووووووووول شدیممممممم
منم هیچوخ به برنامه ریزیام نمیرسم .یعنی کلن ادم شلخته ایم ..هربار یه جوری تنبلی و شلخته ای مزاحمم میشه
ولی نمیدونم حس بدی ازش ندارم
خوب اگه حس بد نداری که کلی خوش به حالته . تو راحت باش عزیزم
دارم مز مزه میکنم حقیقت تلخ پستت رو
کاش که این دوتا خصلت نبود
رفتن زمان و حسرت ما
بگذریم
ضیافت قشنگی بود...ضیافت نور و شعر و ربنا
ببخشید اگه کامت تلخ شد
متاسفانه با هم عجین هستن این دو حقیقت
ضیافت محشری بود .ولی جای تو خیلی خالی بود عزیزم .
مخصوصا خودت....
ولی من هم مثل تو هما اش توی کف این گذشت روزام
همه اش می گم این قدر گذشت و این قد مونده....
خیلی بده این همه سرعت که نتونی بهش برسی
فدای تو عزیزم
خیلی سریع شده این گذر زمان برای من ...
واقعا خیلی وحشتناکه که نتونیم با سرعتش پیش بریم
باز هم مرسی از محبتت
خواهش میکنم عزیزم .ما این لحظه های به یاد ماندنی رو مدیون خوش ذوقی کیامهر و صبوری تو هستیم .
سلام سفره تون را توی وبلاگ کیامهر دیدم میشه بپرسم اون چیه روی میز؟همون که خیلی خوشگله زیر ظرف میوه
سلام عزیزم
اون نون شیرماله . البته هنر قنادیه محلمونه
قبول باشه ایشالا
ممنونم عزیزم . برای شما هم همینطور
روزها میگذرن این ماییم که گاهی میخایم ترمز دنیا رو بکشیم میخاییم نگهش داریم ببینیم چی شد الان کجاست اما دنیا مجال صبر کردن برا ما رو نداره میخاد بره
انوقت که میشینیم میشماریم تک تک روزاشو
میزت ایول داره
کیکم پخته بودی؟
درسته . دنیا نمی ایسته . با سرعت در حال گذره . و ما میمونیم و حسرت دقایق و به قول تو روزها رو میشمریم ...
فدای تو .به پای افطار نوستالژی تو نمیرسه
نون شیرماله وانیا جون .البته هنر من نیستا
سلام . شانسی وبلاگتونو دیدم .. واقعا زمان خیلی زود میگذره .. خیلییییییی عمر خیلی کوتاه خیلی خوبه که قدر بدونیم ..
سلام . باعث افتخاره
زودتر از آن چه که تصورش رو میکنیم.
واقعا سفره های قشنگی بود
مال خودت که فوق العاده بود عزیزم
ایشالله همیشه دل همه بچه ها خصوصا کیامهر و مهربان عزیز شاد باشه
هم سفره ها قشنگ و هم مهمونیه دوستداشتنی بود .
ممنون از لطفت . به پای سفره شما نمیرسی عزیزم. پیشیت هم خیلی نمکیه
ایشالا
سلام.
چه قشنگ بود عکسا. روزه همه تون قبول باشه.
سلام دوست عزیز
خیلی
ممنونم . برای شما هم همینطور
دلی جونم
سفره ی قشنگی گذاشته بوده دست گلت درد نکنه
عزیزم عمره دیگه چه زود میگذره اتفاقا صبح داشتم به این فکر میکردم که سفره ی هفت سینم رو چه رنگی بندازم
چشمات قشنگ دید عزیزم .
خداکنه که خوب بگذره . سفره هفت سین ؟؟ از الان ؟؟ ولی راست میگی تا چشم بهم بذاریم عید هم از راه رسیده ...
من هیچ وقت آدم بزنامه ریزی نبودم !
ول بودن تو زمان رو بیشتر دوس دارم :دی
"ول بودن"
هرکس هر جوری که راحته باید زندگی کنه .
222 روز !
انقدر زود میگذره که ..
مثل یه چشم به هم زدن !
بله 222 روز ،باورت میشه؟
دقیقا به سرعت چشم برهم زدن .
خیلی ممنون
مرسی
لطف دارین شما
دلارام جان
خواهش میکنم
از تو ممنون برای این پست قشنگ و به یاد ماندنیت
من همیشه کمبود وقت دارم دلی
درد مشترکه خیلیهامونه هاله جون
بگذره بگذره بگذره. اونقدر تند
این نیمه ءاولیه ءسال...بلکه
من یکی ِ دقیقه نودی از
هول تموم شدن تایم هام
بخودم بجنبم و یک کم به
برنامه هام برسم!!! این
قابل توجه افرادی مثل
من که همیشه باااید
زووووور بالاسرشون
باشه تا یه رفلکس
نشون بدن و تادیر
نشده یه کاااری
بکنن...........
یاحق...
آره دیگه تا چشم برهم بزنیم اون یکی نیمه سال هم گذشته و هنوز ماییم و 1000 تا کار نیمه تمام . امیدوارم به همه کارهات به موقع برسی آوا جون .