ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اون لحظهای شروع به مردن میکنی که دیگران میشن اولویتت. درست همون موقعی که رفتارهاشون برات بولد میشه و چه کردن و چه نکردنشون میشه دغدغهات. به نظرم گاهی باید خودخواه بود. کی با کی چجوری رفتار میکنه و توی مغزش درباره تو چی میگذره و این حرفها فقط جزء خودخوری و اعصاب خردی هیچی نداره. تو باید ملکهی زندگی خودت باشی و بقیه نهایتش ستاره باشن توی آسمون... که شبی نصفه شبی اگه آسمون ابری نبود، آلوده نبود، حس داشتی سرت رو بیاری بالا، چشمت بهشون بیوفته و در جواب چشمکشون چشمکی تحویل بدی...
چه شیرینه وقتی دو روزه که بهم ریخته و پریشونی، یک دوست پیام میفرسته که به یادت دعا خونده... این یعنی خدا دست دلت رو محکم گرفته توی دستش...