ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یکی بیاد من رو از کنار پنجره بکشه اینور. از دو سه روز پیش که برف شروع شده، عینهو قورباغه چسبیدم به شیشه. یعنی شما تصور کن من با این ابعاد، مثلا نوک انگشت هام هم مثل قورباغه حالت چسبونکی داشته باشه، همچین نیش بازطور، ذوق کنان، دست افشان و پا کوبان دونه دونه های برف رو دنبال کردم تا برسن به زمین. با تک تکشون عمیق احوالپرسی کردم و گرم تحویلشون گرفتم. والا که اینا نازک نارنجی هستن و تا بگی بالا چشمتون، به ابرو نرسیده قهر میکنن باز میرن ده سال دیگه برمیگردن. من هم ندیییید بدیییید. کی میتونه صبر کنه این همه وقت باز. حالا شما به برادر من بگو برف. میگه خب؟ یعنی منتظر بقیهی حرفت میمونه. بسکه توی برف غوطه وره قدر نمیدونه که. حالا به من بگو برف. ف رو نگفتی میگم وااااااای کوووووش؟؟؟ اینجوریاست که برف قشنگا رو حسابی تحویل گرفتم که حالا حالا ها دلشون نخواد برن.