ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
از دوستانت فاصله گرفتی. از دنیا فاصله گرفتی. دنیا را گذاشتی برای آدمهایش و خودت را حبس کردی در پیله ای که تنیدی دور خودت و تنهایی هایت.
حالا بعد از مدتها، شکسته ای پیله تاریک ِ تنهاییت را... میشد بپوسی... میشد بمیری... اما بیرون آمدی از آن همه تاریکی... نور این بیرون برایت زیادی روشن است... پاهای ظریفت عادت ندارند روی این زمین سفت قدم بگذارند. روابط را یادت رفته... آدمها را... محبت را اما به یاد داری، خاطرت هست که دوست داشتن یعنی چه... اما گم شده ای بین اینهمه شلوغی... گیج شده ای بین اینهمه صدا... رنگ... نور...
سرت را بالا بگیر دختر... به بالهایت نگاه کن... پروانه شده ای... بزرگ و زیبا... بهار میرسد... و تو با دوستانت عطر یک دنیا گل را نفس میکشی...
لرزان قدم برداشتن بهتر از ایستادن و ترسیدن است. حتی اگر یادت رفته بود همه چیز، دوباره خطر کن... دوباره شروع کن... پاهایت خودشان مسیر را خواهند یافت و محکم خواهند شد...
چقدر حس خوبی داشت این پست.
سلام دوستم
دوباره و دوباره و دوباره... در ماندن میپوسی...
قابل شما رو نداشت
سلاملیکم
دنیا دنیا گل و شادی برایت آرزومندم دلآرام جانم
احساسم این بود که این نوشته دربارهء خودت نیست. اما شاید اشتباه کنم. پروانه شدن به همهء پروانهها مبارک
ممنونم از این همه لطف و مهربونیتون :*
احساستون کاملا درسته. درباره یک دوست هست که بعد از مدتها دلش خواسته و به دنیا برگشته. رها کرده اون پیله تنگ و تاریکش رو... خواسته باز هم نفس بکشه... بین "بودن" و "پوسیدن"، بودن رو انتخاب کرده...
امیدوارم روشنایی زیاد چشمهای پروانه نو پا را رو اذیت نکنه ...
منم امیدوارم. حتی امیدوارم این تکرار ِ روزهای گذشته باعث نشه برگرده همونجایی که بود.
یاد این شعر افتادم..:
مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم
که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد
به من گفت ای بیایان گرد غربت! کیستی ؟ گفتم :
پرستویی که هر جا می نشیند لانه می سازد
مگو شرط دوام دوستی دوری ست٬ باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد
خیلی خوب بود..ممنون دلی جان..
"همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد"
ممنونم برای این شعر زیبا و دلنشین. درست مثل حضور خودتون...
پروانگی در نوردیدن همه ی تنهایی هاست همه ی تاریکی ها.پروانگی شروع فصل جدیدی ست که باید اروم اروم باهاش را ه اومد و عشق کرد.
شروع زندگی
پروانه شدن تبریک دارد، همان اندازه که توی پیله نماندن شجاعت می خواهد این روزها
"شجاعت"... همینه... اصلش اینه...
پروانگی ات مبارک بانو...
پروانگیش :)
معلومه که خوبی معلومه که پروانه ای فقط باید باورش کرد...
پروانه ها خودشون رو باور میکنن که میشکافن پیله رو و میان بیرون. پروانه ای که خودش رو باور نداشته باشه، حسرت یکبار بال زدن رو با خودش به گور میبره.
هرکسی که از پیله ای که برای خودش تنیده بتونه اونو پاره کنه و بیاد بیرون ، مرجبا و آفرین داره ، پروانه شدن کار ساده ای نیست ، همانطور که در خود فرورفتن و پیله تنیدن هم کارساده ای نیست!
بیرون اومدن از اون پیله، جسارت میخواد.. شجاعت میخواد... پروانه های ترسو هیچوقت پروانه شدن خودشون رو نمیبینن، توی پیله تنهاییشون با خیال اینکه هنوز یه کرم ابریشم هستن، میمیرن...
"حال تو خوب است..بدون اما و اگر"..
کی مثل تو میتونه اینقدر محکم تمام "اما" و "اگر" ها رو خط بزنه از روی لحظه های شک و تردید، درست همان موقع که لبه ی تیغی...همان موقع که نمیدانی وقت رفتن است یا ماندن..همان موقع که نگاهی گرم میخوای و دستی که محکم انگشتهایت را به همدیگر بفشارد که مطمئنت کند..
پروانگی دوستت مبارک..لحظه هایش پر از پرواز..
ممنوندار مهرت
یاد این غزل جناب مولانا افتادم:
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
:)
ممنون برای انتخاب زیباتون :)
پاییز.... بهار منه. همیشه از نیمه شهریور شادی کوودکانه ای دارم به خاطر رسیدن پاییز
فصل نفس کشیدن در راه است.
ریه هات پر از هوای ِ فصل ِ عاشقی
چه کسی می داند که تو در پیله خود تنهایی؟!
چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟!
پیله ات رابگشا تو به اندازه یک پروانه زیبایی.
دست دوستیت جاوید.
ممنونم از محبتت عزیز دلم
عزیزم