ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نشستم روی زمین و برای خودم با گلهای فرش خوش و بش میکنم . همانطور که دستم را روی فرش بازی میدهم گوشه دستم خراشیده میشود . نگاه میکنم میبینم یک ناخن فسقلی که جزء تعلقات کوچکترین انگشت پای چپم هست عرض اندام کرده است ... نگاهم می افتد به انگشت کناری اش . یک زخم کهنه ... دست میکشم روی اش ... مشخص است که آسیب از جهت ناخن فسقلی وارد آمده . میروم ناخنگیر می آورم تا بلکه کم کنم شر این ناخنک را از سر همه .
در فکرم که چطور همچین ناخن کوچکی میتواند زخمی عمیق ایجاد کند . یادم می افتد به آدمهای کوچک اطراف زندگی هایمان . آدمکهایی که انگار مامورند گند بزنند به حال و جان و مالمان . در زندگی همه مان هم هستند . یکی نیش زبانش ، دیگری زور بازویش و آن یکی افکار شومش ...
استاد ژنتیکمان میگفت ، احتمالا در چند صد سال آینده انگشت کوچک پا ، به دلیل "انتخاب طبیعی" حذف خواهد شد ...
*انتخاب طبیعی ، پدیده ایست که در آن طی سالیان ، گونه های مناسب با شرایط موجود در طبیعت انتخاب میشوند و مابقی حذف میگردند .
چقدر کیف می ده اسم وبلاگای آشنارو صفحه اول بلاگ اسکای می بینم!:گل
چقدر دووست دارم راجبه هرچیزی این طوری فکر کنم!ب نتیجه برسم و ....
و چقدر خوشحالم ک دووست خووب و عالی ای مثل شما دارم:گل
چقدر خوشحالم که عاطی گلی مثل تو اینجاست
دل آرام عزیزم.

با اینکه بسیار زیبا نوشتی، ولی اگه من بگم قبول ندارم، ناراحتت نمی کنم؟
دل آرام جانم.
حتماً بهتر از من می دونی که مولانا میگه:
کِی شود ""دریا"" به پوز سگ نجس؟
به نظر من، اگه آدم هایی که گفتی مأمورند که با نیش زبان و فلان و بهمان، به زندگی من، «««گند»»»!!! بزنن، این نشون میده که "من" هم کوچکم که خیلی راحت، با ورود اونها به زندگیم، ««گند»»!!! می خوره به زندگیم.
حتی به کوچکی ِ یک «گودالِ آب» که در یک چشم برهم زدنی، آلوده میشه.
این نشون میده که این من هستم که "دریا" نیستم.
خیلی اوقات، دل آرام جانم، ما خودمون رو در آینه ی دیگران می بینیم به عقیده ی من.
خیلی اوقات، عیب های خودمون رو در دیگران جستجو می کنیم.
نمی دونم تا چه حد موافقی با من؟!
سلام مریم عزیز
راحت باش ، از شنیدن نظر مخالف ناراحت نمیشوم.
در درجه اول بولد کردن کلمه "گند " رو به این شکل و شمایل خاص متوجه نمیشوم . کلمه بسیار بدی یست ؟! یا غریبه و ناشناخته است ؟!
در درجه دوم ، فکر میکنم زیاد منظورم رو متوجه نشدی عزیزم . اینکه من آدم کوچکی هستم که دیگران به راحتی آزارم میدهند و یا دریا هستم یا نیستم ، حرف من نبود و نیست . اصلا حرف من "خیلی راحت" آزرده شدنم توسط آدمها نیست.
پیشنهاد میکنم یکبار دیگه در صورت تمایل متن رو بخونی .
یعنی چی؟؟ یعنی یه روز میرسه که پای انسان چهار تا ناخن داشته باشه؟؟ به قول مادربزرگم نمیریم ببینیم!
چهارتا انگشت البته .
عمرتون طولانی ایشالا ولی فکر نکنم عمر ما قد بده
آروم دلم...
تو هم همون طبیعتی که میتونی اونایی که باهات سازگار نیستن رو حذف کنی...چون قدرت انتخاب داری و میتونی اطرافیانت رو غربال کنی...و مطمئناً اونایی که سازگاری ندارن انتخاب نمیشن...خیییلی خوب این موضوع رو پرداخت کردی عزیزم...استعاره های این پست رو دوست داشتم زیاااد.....
ممنونم الهه جانم
قبلا اینطور فکر نمیکردم . به خیالم اونها طبیعت بودند و این من بودم که باید سازگاری پیدا میکردم ، اما الان گویی خودخواه تر شده باشم ، نظرم تغییر کرده . نه به این معنی که آدمها باید با من سازگار شوند ، اما خب اگر نتوانیم با هم کنار بیاییم ، میتوانیم هم را کنار بگذاریم .
من هم تو رو دوست دارم زیاااااد
دلارام جون ...دختر اسم قشنگ و رقص قشنگ خودمی دیگه. فقط به گمونم تا حالا نگفتم که خیلی قشنگ می نویسی.
عزیزم این لطف توئه
گفته بودم چقدر دوستت دارم ؟
انگشت کوچیکمو دوست دارم احساس میکنم خیلی در حقش ظلم شده
ولی ینی میشه حذف بشه؟
برای تو رو سفارش میکنیم حذف نکنن
گند را به باورهای ساده مان می زنند، زندگی را می توان درست کرد اما باورهایمان ، نه؟
و چقدر حقیرند آنها که بعد از این کارشان بدون عذرخواهی ساده خق به جانب می خواهند برگردند.....
خوشحال می شم با هم تبادل لینک داشته باشیم
رها و شاد باشید........
من هم با برگشت مخالفم . البته برای خودم استثناهایی دارم...
الان باید گشت گونه طبیعی رو پیدا کرد
یا ما باید بشیم گونه طبیعی
گونه طبیعی نه !
انتخاب طبیعی !
معجون عسل و خربزه فقط به بعضی
سازگار نیست......خیلی از انتخابهای
طبیعی ما که چندان دوست داشتنی
نیست حتی باتاوانهای سخت نتیجه
شیرینی دارد...آدمهای کوچک زخم
های بزرگتری می زنند و آدم های
بزرگ حداقل به وسعت بزرگیشان
هم که شده زخمهای کوچکتری
می زنند...خدا کند هیچ زخمی
ردش روی حریردل ماندگارنشود
یاحق...
معجون عسل و خربزه احتمالا کشنده است ! این عنوان بندی هم داستان خودش را داره آوا جان ...
"فقط" آدمهای کوچک زخم میزنند . آدمهای بزرگ هستند و وسعتشان .
ای کاش می شد قانون انتخاب طبیعی به زودی در مورد آدمای زندگیمون اجرا می شد

من که خیلی استقبال می کنم ازش
چون تاثیری که آدمای موضوع پستت رو زندگیهامون میذارن اجتناب ناپذیره
از طرفی به راحتی هم نمیتونیم خودمون همشونو حذف کنیم
این توئی که باید انتخاب کنی
راحت که نه ...
با شرایط فعلی فکر کنم طی چند سال آینده تمام انگشت های ریز و نیمه درشت سیر تکاملشون رو طی می کنن و جملگی تبدیل به شست می شن
فک کن یه آدم تو یه دستش پنج تا شست داشته باشه اونوقت می تونه به راحتی از خجالت 5 تا آدم دیگه بر بیاد
فعلن که جامعه مون داره به این سمت می ره دلی جان ، پس منو شماتت نکن واسه بد بینی اغراق آمیزم
یا خدا ، تصورش هم وحشتناکه ها

عجالتا شماتت نمیکنم برای بدبینی اغراق آمیزت
مث همیشه زیبا بود نوشتت
کامنت خانوم الهه رو هم دوس داشتم :)
انگشت کوچک رو دوس دارم بمیرم برای غربتش:(
ممنونم گل آفتابگردون مهربونم
البته مظلومیت صفت بهتری هستش برای انگشت های کوچک جان..
عزیزم ...
بعضی از حذف شدن ها هم نه انتخاب است و نه طبیعی...
و از زخم کهنه ی ناخن هم بیشتر درد دارد...
حرفت خیلی درد داشت ...
گل گفتی
توی زندگی من که از این آدمها فراون هستن مثه خوره روحمو می خورن آدمایی که ...
خیلی خوب بود کمی از عقده دلم را با خوندن اینجا خالی کردم
خداروشکر یکم باعث تسکین شده این پست
ایشالا دور باشند این ادمها از زندگیت
دل آرام جان!
من نمی دونستم منظور شما از «من»، در پُستتون، شخص ِ خودتون بودید.
من فکر می کردم مثل خیلی از نویسنده های دیگه، «من»ی که استفاده کردین، یک من ِ نوعی باشه.
به خاطر همین، اگه دقت کنی در کامنتم، نوشتم: "من" کوچکم. (روی من تأکید کردم).
هرگز نگفتم "شما".
من منظورم اصلاً شما نبودی و این جسارت رو نکردم دل آرام جان.
من ظاهراً نتونستم منظورم رو اونطور که در ذهنم بود برسونم.
و باعث سوء تفاهم شده کامنتم انگار.
عذر می خوام از شما.
مریم جان
نه جسارتی شده و نه سوتفاهمی و نه نیاز به عذرخواهی هست .
فقط منظور متن چیزی متفاوت با برداشت شماست .
پُستتون رو هم، به روی چشم.
یک بار دیگه می خونم.
سلام علیکم ، صُب شما بخیر و خوشی !
سلاملیکم

گل رز !!!
نه خدایی گل رز ؟؟!!
رُز ، میخک ، مریم ، میمون حتی !
فرقی نداره آنچنان ! مهم گُل بودنمه
مهم اعتماد به نفسته
از ناخن فسقلی به عنوان جزء تعلقات انگشت کوچک گفتی،اینکه چه جوری انگشت بغلی را آزرده کرده،دقیقا همینطوره این تعلقات که به نوعهای مختلف به ما چسبیده اند اول عرض اندام میکنن و کم کم به مرور زمان بد جور ما را می آزارند!
در مورد دوم که گفتی در چندصدسال آینده گونه های مناسب با شرایط ...و مابقی حذف میشوند،یعنی میبینیم آن روز را
دقیقا ، باید رها کرد خودمون رو از شر آزارهاشون .
ایشالا عمرتون طولانی باشه ولی فکر نمیکنم ببینیم آن روز را
تعبیری که از انتخاب طبیعی داده بودی برام جالب بود دلارام جانم...
ناقابل بود رها ی عزیزم
امــیدوارم حــذف نشـــه ...
خیلی بهش علاقه مند هستیدها
شکایتی از ناخنش ندارم ..مشکلم با خودشه که مدام گیر میکنه به پایه ی مبل و تخت و کمد و نیم ساعت باید بشینم زمین و پنجه ی پام رو دو دستی بچسبم تا دردش آروم شه.
درد اینجاست که خودیه..از خودمه..
گرچه تو به دید غریبه نوشتی ولی من از خودم میبینمش
اما گاهی خودی ها بیگانه تر از غریبه ها میشوند..
کاش میشد حذف کرد ..
دیر یا زود..غریبه یا اشنا..فرقی ندارد
هر که میازارد و ازرده میکند را حذف کرد..
بعضی ها رو نمیشه دلی..مثل قلبی هستند که تیر میکشند..رگش گرفته..استخوانی در دهلیزش گیر کرده..دریچه اش باز و بسته نمیشود ..اما قلب است.
نباشد میمیری..
بیش از این نمیشود گفت اما میدانم به شانس رفاقتی که با تو دارم میتوانم مطمئن باشم که میدانی چه میگویم..
"که با من هرچه کرد آن آشنا کرد"
برخی وقتی زیادی نزدیک میشوند، وقتی جزئی از خودت میشوند، آسیب میزنند. باید حذف شوند. پیش ترها شک داشتم اما تازه به این نکته رسیده ام...
و اما آن بعضی ها که میگویی، چاره ای نیست جز "کج دار و مریز" گذراندن ...
شاید بقای اصلح بهتر باشه واینکه گونه اصلح با محیط سازگار تر و قویتره پس انگشت کوچک حذف نخواهد شد قوی تر وکاراتر نظریه هربرت اسپنسر
با استاد شما باید صحبتی داشته باشم
بی ربط: کوچکترا بیشتر ازار میدن به قول خودم
منظور رنج دیدن از هرکس وناکس است
زخمی ترم ز دست همین خرده شیشه ها
از اسپنسر زیاد نمیدانم. همینقدر میدانم که به تکامل اعتقاد داشته و در این زمینه مطالعه کرده. از نظریاتش دقیق مطلع نیستم. ولی با این موافقم که "همیشه ژن های ضعیف محکوم به نابودی اند".
دقیقا کوچکترها بیشتر آزار میدهند...
کاش کفشها برای همه ی انگشت ها جای کافی داشته باشند تا هر انگشتی وظیفه ی خودش را انجام دهد و مجبور نباشد بقیه را هل بدهد. یا برای نشان دادن خودش یکی دیگر را زخمی کند.
از بحث انگشت و پا که بگذریم، اصل همین است: "برای نشان دادن خودش یکی دیگر را زخمی کند"
خیلی از آدمهای اطراف ما همین کار را میکنند.
بیا یه چیزی بنویس عزیزم. دلمون پوسید آخه. هم تو، هم تیراژه
دلتون شاد باشه الهی
واقعا موافقم که تیراژه باید بیاد یه چیزی بنویسه
به روی چشم
آپ نمیکنید آیا دلارام خانوم ؟!
بله چشم
آنچه خداوند به ما هدیه داد،عشق بود و بس...
این هدیه بر شما مبارک!
[گل][گل][گل]
سپندارمذگان،روز عشق ایران باستان گرامی باد!
ممنون
برای شما نیز
لایک به جناب م.ح.م.د! و پروین بانوی عزیز
و جواب من
اگه منظورت اینه که اینجور آدما مثل انگشت کوچک پا در آینده بصورت طبیعی حذف خواهند شد باید بگم باهات موافق نیستم! اتفاقا اگه با این نظریه بهش نگاه کنیم کاملا برعکسه! در تعریفِ این نظریه اومده "گزینش طبیعی یا انتخاب طبیعی فرایندی است که در طی نسلهای پیاپی، سبب شیوع آن دسته از صفات ارثی میشود که احتمال زنده ماندن یک ارگانیسم را در یک جمعیت افزایش میدهند" (منبع: ویکی پدیا)...حالا به نظر شما - سوای خوب و بد بودنش - شارلاتان بازی جزو اون دسته صفاتی که احتمال زنده موندن آدم رو بیشتر میکنن هست یا نه!؟ به نظر من که هست!...
البته منظورم از این حرف این نیست که شر بر خیر پیروز میشه. هرگز! اتفاقا باور بنده اینه که دنیا به سمت خوبی پیش میره. ولی نه از راه حذف طبق نظریه ی انتخاب طبیعی! بلکه از راه غلبه ی قانون...دموکراسی...و آزادی...
حمید حرف تو درسته. بر طبق این قانون، موجودات برتر که با شرایط طبیعت سازگار هستند، شانس بقا دارند و مابقی که ضعیفتر هستند یا به دلایلی دیگر(مثل بیشتر در معرض شکار قرار گرفتن) حذف میشوند.
اما... اینجا من خودم را به نوعی طبیعت فرض کردم و این فرصت را به خودم دادم که آدمهای اطرافم را انتخاب کنم. خب حالا بعضی ها در دایره انتخاب من نمیگنجند واین میشود انتخاب طبیعی من. البته باید پوزش بطلبم که از قانون انتخاب طبیعی به نفع خودم در جهت عکس، سود جستم.
و اینکه منم دلم میخواد مثل تو فکر کنم که دنیا به سمت خوبی پیش میره، امیدوارم که بره و امیدوارم روزی بیاد که آزادی تنها یک آرزو نباشه، هیچ جای دنیا...
آدم های کوچکی که زخم های بزرگ می زنند.
فکر می کنم همیشه همین آدم های کوچک هستند که زخم می زنند آدم هایی که روح بزرگی دارند و بزرگوار هستند وقتی برای زخم زدن ندارند!
درخصوص حذف طبیعی هم باور دارم که همیشه گونه های برتر در طبیعت گونه های ضعیف رو از بین می برن و تجربه شخصی ام هم بهم میگه که انسان ها هم از این قاعده مستثنی نیستن.