ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
کاش اختیار ولوم احساسات دست خود آدم بود . مثلا دلت میخواست یکی را بیخود و بی جهت بیشتر دوست داشته باشی . یا همینجور ویرت میگرفت و از یکی تا سر حد مرگ بیزار میشدی . اما خب ولوم احساسات ما دست افرادی است که با آنها ارتباط داریم . خودشان درجه دوست داشتن و تنفر ما را کم و زیاد میکنند .آنقدر توانایی دارند که تو را مجذوب خودشان و یا مایوس کنند . در هر حال چیزی عوض نمیشود . شعله احساس تو با رفتار آنها بالا و پایین میرود ، نه به میل شخصی خودت ...
مثلا دوستی ذره ذره هیزم جمع کرده تا تنور محبتتان گرم شود و بعد با یک حرکت انتحاری آب میپاشد و خاموش میکند و به گند میکشد تمام محبتی را که نثارش کرده بودید و حالا خودش را بکشد ، اصلا بیاید درسته بیاندازد توی همان تنور ، روشن نمیشود که نمیشود ...
دلی جان
عکس بده جنازشو تحویلت میدم
تضمینی 24 ساعته نصف قیمت
با آلبوم که مشکل نداری ؟ کار از یکی دوتا عکس گذشته
علاوه بر لایک به کامنت جناب اسحاقی بنده عارضم که شوما اسم بده خاکستر جزغاله تحویل بگیر!

خب
این از قسمت مادرفولادزره ای کامنتمان
که بعدا به صورت کاملا رسمی خدمت شما و پست برسیم برای عرایض جدی مان!
من میدونستم انقدر یار دارم که لحظه ای خلل به خودم راه نمیدادم
خدمتتان همچین سنگین نباشه ، ما بدنمان سیاه و کبود خدایی هست
می بینم که اسحاقی داره یواش یواش ماهیت " اسگر گاتل " بودن خودش رو نشون می ده ... داداشم تعاونی حساب کن ، ما هم یه لیست بلند بالا بدیم خدمتتون
ولوم احساسات ما دست خودمان است دلی جان تا لحظه ای که عنان دلمان را به دست دوست نا اهل نسپرده ایم . دوست ، اگر دوست باشد تمام توانش را می گذارد به پای دوست داشتن تو و حد و قدر دوست داشتنش را وا می گذارد به تو
منم لیستم طولانیه جناب جعفری نژاد جان ، برو توی صف . آفرین
اینم از اون نوشته ها بودش که باعث شد بعد از مدتها مغزم از حالت نیمه آکبندی در بیادش و در جستجوی شواهد و مثال های عینی قفسه های خاک خورده از وجود تار عنکبوت پاک و مبرا شوند !!
و این جای بسی تشکر دارد!
فکر میکنم ناخودآگاه دست خودمونه یه جورایی البته غیر مستقیم
فرض کنید من و خانم xدوستان صمیمی هستیم از اون دست دوستی هایی که زبانزد خاص و عام هستش از نظر صمیمیت و همه چی .
تا اینکه یه روز من میفهمم خانمx بهم دروغ گفته و از اون روز من نمیتونم مث قبل اعتماد کنم به اون خانم.
شاید اگه کس دیگه ای بود یه دروغ انقد از نظرش مهم نبود و تاثیری توی رابطش نداشت و در عوض اگه میشنید غیبت کرده و بدگفته ازش،میرنجید
اینجا آیا من ولوم رو در دست داشتم یا خانمx؟
من و ارزشهایی که تعریف کردم باعث شدن یا خانمx؟
البته بستگی داره اون خانم از اول حساسیت ها رو میدونست یا نه،نه؟
من گیج شدم،واقعا ولوم دست ما نیست؟؟؟
اختیار داری (در جواب پاراگراف اول کامنتت )
منم موافقم تنور خاموش دیگه گرم نمیشه...
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
آری من هم فکر می کنم عنان احساساتمان باید دست خودمان باشد تا روزی کار به بیزاری و نفرت بیش از حد نرسد حتی به علاقه ی بیش از حد!
دلی نبینم دلت خین باشه آبجی
میگذرد ...
خب حالا یهو دیدی طرف اشتباه کرده بود، بعد هم پشیمون شده بود، به هرحال ادما اشتباه میکنن دیگه،آدما گناه دارن خو،
"ایکون ما برای وصل کردن امدیم ،حتی"
ولی دلی به نظر من اگه طرف آب ریخت رو اتیش دوستی و بعدش اومد و اظهار پشیمونی کرد باید بهش فرصت جبران داد.
حالا تو هم به جای اینکه عکسشو بدی به بابک و کافه چی بیا عکسشو بده با خودم تا میونه تونو صلح و صفا بدم و همه چی به خوبی و خوشی تموم شه
اصلا تو رو میکنیم سفیر صلح
آبجی ، شوما ، بی زحمت اون کنترلت رو بده به ما...
خودمون واست کم و زیادش میکنیم... نیازی نیس شوما زحمت بیفتی... ما حواسمون جمه...
تخصوص(!) ما اینه که از تنور خاموش نون در میاریم...!!!
مرسی. عالی بود، مثل همیشه.
عالی شمایید
سلامم دل آرام جانم
همین که گاهی از دست دره میره کار خراب میشه انگار..
کلا باید زد تو کار تمرین مدیریت احساس..و لیکن هر چی هم مدیریتت عالی باشه گاهی سخت میشه می فهمم..همین قضیه کنترل منترل احساسات رو میگم..
حالا گاهی هم حرکات انتحاری پیش بینی نشده است ..
شایدم بشه دوباره تنور رو روشن کرد عزیزم..فقط باید یه ذره زمان بگیری تا آب خشک شه.. دوباره هیزما آتیش بگیره...
(اصلا خودم نفهمیدم چی گفتم ها تو فهمیدی دلی جان؟)
سلام بر فاطمه عزیزم
من خوب فهمیدم
دلی جونم اکثر اوقات احساسات دست خود آدمه، میگم اکثر اوقات چون استثنا هم وجود داره و هیچ چیز مطلق نیست.

اونجا که میگی شعله احساسات با رفتار آنها بالا و پایین میره ،من فکر میکنم اون موقع پای عقله که اومده وسط و داره سبک سنگین میکنه نه احساس.
در ضمن رو کمک من هم علاوه بر بابک و تیراژه حساب کن.
با تشکر
خب اول سلام
خلاصه در خدمیتیم .شما امر کنید .
بعد اینکه می بینم الان شرایط یه ذره نامساعد شده ...
اون دفعه که اومدیم خدا رو شکر امن و امان بو دو نیازی به ما نبود ...اما حالا..
چوب جادو و اینا ....
سلام عزیزم
آفرین چوب ستاره دارت همیشه همین اطراف باشه ، برای اتفاقهای خوب البته
اما در مورد احساسات و کنترل آن به قول دوستان وقتی می تونی موفق باشی که همیشه میانه رو باشی . استثناء هم پیش میاد که شاید نشه کنترل کرد که اون قضیه اش متفاوته .
اما بعضی وقتها برای بعضی ها باید جای جبران باقی گذاشت . اگر نشد که هیچ . ...
"ولوم احساسات ما دست افرادی است که با آنها ارتباط داریم . خودشان درجه دوست داشتن و تنفر ما را کم و زیاد میکنند .آنقدر توانایی دارند که تو را مجذوب خودشان و یا مایوس کنند . در هر حال چیزی عوض نمیشود . شعله احساس تو با رفتار آنها بالا و پایین میرود ، نه به میل شخصی خودت"
چرا اینقدر منفعا تصویر کردی آدمیزاد را؟
خب..همین گزینه ها که گفتی اگر در مورد من نوعی در رابطه هایم صدق کند به همین وضوح در مورد طرف مقابل هم صدق میکند..پس هردو منفعل؟هیچکاره؟
نه دلی..برعکس..هیچ کدام منفعل نیستیم..هر دو هیزم به این تنور میاندازیم و به وقتش آب سردی برای انجماد آتشش..رابطه بینابین است و دوطرفه..
ممکن است من دلخوش باشم به تنور و سرگرم به هیزم های بیشتر که آتشش را گرم تر کنم و دیگری در فکر کاسه یا تشت آب..اما هر معلولی را علتیست..دلسردی او شاید از خستگی اش و پوچی ای که در رابطه میبند باشد و من سرخوش به وابستگی ام..
اینها طبیعیست...شاید از اول انتخاب آن فرد برای رابطه..یا نوع رابطه ..یا توقعاتمان ایرادی داشته که تنور رو به خاموشی میرود
وگرنه باورم این است که اگر درست شروع کنیم 50 درصد ماجراست و باقی به نحوه ی ادامه دادنش..
و "کاش اختیار ولوم احساسات دست خود آدم بود . مثلا دلت میخواست یکی را بیخود و بی جهت بیشتر دوست داشته باشی . یا همینجور ویرت میگرفت و از یکی تا سر حد مرگ بیزار میشدی"..
چرا؟
چرا بیخود و بی جهت دوست داشتن یا بیزار بودن؟
به چه کار میاید این بیخود و بیجهت بودن؟
اتفاقا همین بیخود و باری به هر جهت نبودن است که رابطه را ارزشمند میکند..بحث عشق در نگاه اول و اینها که جداست وگرنه فکر کنم نه دوست داشتن بی دلیل خوب است و نه منفور بودن..
نمیدانم دلت از چه گرفته که اینها را نوشتی..اما بی دلیل دوست داشتن خوب نیست..خوب است که همه را بی دریغ دوست داشت اما محتاط..دوست داشتن عام که هر همنوع به همسایه و حتی رهگذری که بارش سنگین است و میشتابیم به کمکش خوب است اما اگر قرار است فراتر برود و رابطه ای شکل بگیرد حتما باید دلیلی داشت.
و تو که دوستت دارم بی نهایت...و بی شمار دلیل برای این بی نهایت دارم..
شاد باشی دل آرام خوبم.
"نمیدانم دلت از چه گرفته که اینها را نوشتی.."
اصل مطلب همینه رفیق ، باقی بهانه ... واگرنه تسلیم ِهرچی عقل و منطق و ساز و کار ِدل و آداب و رسوم رفاقت و دوستداشتن و دوست داشته شدن و ... هستم ...
من هم دوستت دارم رفیقم ، با بهانه ، بی بهانه ، با دلیل ، بی دلیل ، اما بی نهایت ...
هفت خط مانده به آخر کامنت
* منفور داشتن
نه اینکه احساساتت دست خودت هست
نه
ولی دست دیگران هم نیست
یه حسه عجیبه که ناخودآگاه میکشدت به یه سمت
و توئی که با احساساتت اونو به سمت خودت میکشی یا از خودت دور میکنی
ولی همیشه این احساساته ضعیف تره
چون با خودخواهیه
و ...
راستی
بعضی اسمها خیلی قشنگن
باران
دریا
دل آرام
ممنون برای محبتت مهدی عزیز
مادر شوهر هم مادر شوهرهای قدیم
پست قشنگی بود
ولی خودمونیما
عروس هم عروسای قدیم
مامنتون هم خیلی خوشحال شده بودنا
دیگه دیگه
سلام آرام دل...
بنظرم ولومش دست خود ماست...اون عشق و احساسی که در درونمون غلیان میکنه و بی بدیل نثار کسی میشه که از همه به روح و ذهن ما نزدیکتره...
عشق و دوست داشتن..چشمه ای ست همیشه جوشان در درون ما...که بقول یک دوست.. وقتی این چشمه میجوشه...هرچی کدورت و دلگرفتگی باشه رو هم از بین میبره...اونقدر می جوشه که دوباره صاف صاف بشه...
سلام مامانگار عزیزم
میشه ولوم را با خوردن غذاهای ضداسترس والتهاب مهارکردولی باید مشقت کشید
بهترین غذاها غذاهای حاوی ویتامین ب هستند
پیغمبرمی فرماید مویزبخورید خوش خلق کننده است
"خوش خلق" ...
چشم
آره واقعاً
دل آرام اسم خیلی قشنگ و آرام بخشیه
شاید به زیبائی اسم باران ...
منم موافقم که دست دیگرانه
چون با رفتارشوم می تونن باعث بشن دوستشون داشته باشی یا ازشون متنفر باشی
البته با در نظر گرفتن این که اساس رفتارمون دوست داشتن متعادل دیگرانه
دلت آرام باشه دل آرام عزیزم
به اون تنور دیگه فکر نکن...البته این باعث نشه تنورهای دیگه را گرم نکنی
فدای تو نرگس عزیزم
مهربونی
به هوای پست جدید برای n امین بار به وبلاگت سر زدم حالا که اومدم بذار اینم بگم که
شاید بشه اینجور گفت که اگه هر کدوم از ما
یه کنترلر اون هم از نوع اتومات توی وجودمون داشته باشیم
ست پوینت رو خودمون تنظیم کردیم قبلا و بسته به اینکه دیگران چه جور برخورد کنن یا ما چجور تلقی کنی،رابطه پیش میره
و وای به اون روزی که دیگران با رفتارشون اون خط قرمز و ست پوینت تعیین شده رو رد کنن.تنور خواه ناخواه سرد میشه و
در اکثریت قریب به اتفاق اون موقع حتی اگه بخشنده ترین و بی کینه ترین آدم روی زمین باشی باز گرم نمیشه تنور.یا به گرمی قبل نمیشه..
و به قول خودت گفتنی مهم همین هست که گرم نمیشه..
میگذرد ایشالا که واسه شما هم گذشته باشه :)))))
ممنون که انقدر لطف داری و شرمنده محبتت
ایشالا به زودی یه پست جدید مینویسم عزیزم :)
خواهش می کنم،
دشمنت شرمنده عزیزم؛
انشاالله..هروقت خودت دوست داشتی گلم
میام اگه عمری باقی باشه و سعادتی
تا بعد:)
تو یه گل آفتابگردون مهربونی
سلام...
سلام کویر عزیز
سلام
سلام نیم وجبی شیطون من
دل آرام جانم
با اینکه میخواستم ازت بخوام من رو هم بکنی معاون سفیر صلح!، اما از طرف دیگه میخوام برم تو صف پشت بابک و تیراژه و سمیرای عزیز و فرشته بایستم. عشق شما ما رو دچار این پارادوکس کرده!!
:*
الهی من قربون شما برم اخه
من آنقدر ذوق زده شدم از داشتن نازنینهایی مثل شما که در واژه نمیگنجه .
چه هواخواهی داری دلارام
ینی هموجوووور لب تر کنی همه ریختن سر بدخواه مدخواهات دیگه کسی نمیمونه من حالشو بگیرم
یعنی منو اینهمه خوشبختی محاله

ای جاااانم