ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
صدای لخ لخ چرخ دستی بر روی آسفالت ، سکوت کوچه تنگ را برهم میزند . یک نان سنگک که حالا حتما از سرمای هوا یخ کرده و از دهان افتاده ، تنها سرنشین چرخ دستی است . دوربین کم کم بالا می آید . از پشت هیبت پیرمردی را میبینیم که آرام و متین قدم برمیدارد و چرخ را پشت سرش میکشد . بالاتر ... و یک لحظه مکث ... پیرمرد سر بر میگرداند و ملتمسانه با چشمهایش پی شخصی میگردد . چشمهایش تا ته خیابان را ، ما بین تمام درختان را ، حتی میدان کوچک منتهی به خیابان اصلی را ، دو دو میزند ... نیست ... بغض تمام این روزها میریزد در جانش ...نم اشکی و حرکت سری از حسرت ... نفسی که سنگین میشود و کوچه ای که تا ته دنیا هم امتداد داشته باشد ، بدون "وجودش" بن بست ِ پر غصه ای بیش نیست ...
اول
کی گفته اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد؟!
منکه میگم میاد... یعنی باید بیاد...
اگر فوت کرده باشند چی ؟
چه داستانک قشنگی نوشتی دل آرام جان
درد پیرمرد را راحت میشه احساس کرد از لابلای سطور
بیچاره پیرمرد...کاش برگردد "وجودش" که با کمک هم چرخ دستی را بکشند
اونوقت نان سنگک از دهان افتاده خیلی هم می چسبد...
قشنگ شمایی نرگسم
زیبا بود توصیف هایی که درد داشت.
ممنون دلارامم:)
ممنون از نگاه تو
اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد...؟
دلی......
نه ...
جانم ...
عزیزم :|
تا قیامت دل من گریه میخواد......
گریه هم درد منو دیگه دوا نمیکنه ...
اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
قصه های گذشته های خوب من
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن
............
تموم شدن ...
میخواستم اون شعر رو بنویسم که فرزانه بانو زحمتشو کشیدن ...
" اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد ....
تا قیامت ، دل من گریه میخواد ... "
مرسی ...
هیچ کس از خانه ای ..کوچه ای ...بیرون نیامد تا بار چرخ دستی پیرمرد را سنگین تر کند و بار دلش را سبک و نگاهش را خندان...حیف ...
نیامد ... می آمد هم باز "اون" که رفته بود نمیشد ...
بدون وجودش همه چیز درد دارد ..حتی نفس کشیدن
نفس کشیدن سخته ...
نمیدونم چرا خواستی شبیه داستانت رو مثل یک پلان فیلمبرداری بنویسی
اما هر چه بود تلخ بود
تصاویر زیاد بودند..پیری..تنهایی...آدمهای رفته...خاطرات عمر گذشته و..جوانی ای که برنمیگردد..همدم روزگاری که رفته و ..
کاش ته این کوچه ی بن بست یه در باز میشد به روشنی..اما چه کنیم که واقعیت گاهی تلخ تر از این است حتی..
شاید خواستم درد پیرمرد را در قابی بگذارم تا این همه چشم نظاره اش کنند ...
واقعیت همیشه تلخه ،با طعمی ماندگار ...
گاهی دلم فریاد می زند این بازنگشتنها
را ، امید نداشتن را...نبودنها را.......نه
بودنهای زجرآوروخسته کننده...گاهی
دلم برای تخیلاتم لک می زند.بودنی
که بودنیست، نه بودنی که نبودنی
ست..نبودنهایی که تاابد بودنیست
نه نبودن هایی که نبودنی و
نا،بودنیست.......................
یاحق...
آوا جان کمی کامنتت برایم گیج کننده بود . اما برایت آدمهای خوبی را آرزو میکنم که در زندگیت ماندگار باشند .
حق نگهدارت
انتظار،
پیر را آدم نمیکند؛ فقط آدم را پیر میکند
فوق العاده بود این جمله ...
... تلخ بود دل آرام ...
طعم حقیقت همیشه تلخه ... همیشه ...
جاااااااااااانم...
چه لطیف ....
شایدم دیدی برگشت...
شاید نتونست برا همیشه بره ...
بعضی رفتن ها بی بازگشتند ، مثل کوچ از این دنیا ...
کاش میومد .... کاش
:(
دیگه هیچوقت نمیاد ...
سردمان شد
دلتون گرم ...
چقدر عالی بوود این نوشته!
:گل ل ل ل ل ل
عالی تویی
سلام دل آرام جان :)
تازه با وبتون آشنا شدم اما خوندن تنها یکی دو پست منو وادار کرد روشن بشم همین اول کاری:)
خوشحالم که اینجام و نوشته هاتون رو میخونم.از این بعد روی من گل آفتابگردون هم بعنوان پای ثابت وبلاگ و نوشته هات حساب کن:)
و اما راجع به پست:
کاش تا هستن قدرشون رو بدونیم چون خیلی تلخ است غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن ما میگداخت ...
سلام
خوش آمدی عزیزم
اصل جمله این هستش من جسارتا گند زدم به جمله
چه تلخ و غم انگیز است عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن ما میگداخت ..
ممنون برای خوش آمدگوییتون.
البته درستتر این بود که بگم اگه اجازه بدین پای ثابت وبلاگتون باشم
اما گاهی با وجود دیر جوش بودنم با بعضی شخصیت ها حتی توی برخورد اول احساس غریبگی نمیکنم.قصد جسارت نداشتم البته
ببخشید و ممنون خلاصه..
مگه دوستی ، اجازه میخواد گل آفتابگردون مهربان ؟
مرسی نظر لطفتونه.باعث افتخاره دوستی مث شما داشته باشم.رفتم از اول آرشیو رو بخونم تا یه حدی پیش رفتم و با اینکه از تاریخ پستا گذشته اما کامنت گذاشتم با این حال.مث نون بیاته نه؟ کامنتای انقد تاخیر دار!!( کلمه رو داشته باشین:) )
حالا باز میام ادامشو میخونم خیلی دوس دارم قلمتون رو :)
اتفاقا کامنتهاتون رو خوندم و خیلی هم ممنونم .
باعث افتخار من هست که خواننده خوبی مثل شما دارم .
لطف داری
سلام
خواستم برای علاج پست بالایی برات نسخه بپیچم که دیدم قسمت نظراتت بسته است.اینجا میگم.
دختر خوب هرشب یه قاشق عسل +کمی روغن زیتون+چند قطره آبلیمو با آب ولرم میل کن .سرفه هات رو آرومتر میکنه .
سلام
ممنونم از مهربانیتون
این ترکیب ، البته منهای روغن زیتون ، نوشیدنی روتین صبح و شب من است .