ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نترس من میان ازدحام گم نمیشوم... همین اطراف نشسته ام و با سنگها بازی میکنم ... همانها که خودت برایم گذاشتی ... میدانم قصدت هیچ بد نبود ...مگر از تو بد هم میرسد ؟ تو خدایی ... فقط میخواستی سرگرم باشم ... چه فرقی میکند که میتوانم جابه جایشان کنم یا نه ... تو توان مرا درنظر گرفته بودی و آنها را گذاشتی ... تو مرا بیشتر از من میشناسی ...
فقط یک چیزی ... اگر نشد ، اگر نتوانستم ، اگر کم آوردم ، نرنج ...