ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
با مامان توی خیابان قدم میزنیم که از رو به رو دختر و پسری دست در دست نزدیک میشوند . تن صدایشان آنقدر بلند است که متوجه میشویم در حال بحث کردن هستند . با همان حالت از کنارمان میگذرند ... رو به مامان میگویم "هیچوقت بحثهای این مدلی برایم نتیجه بخش نبوده است ."
میدونی بحث باید چشم تو چشم باشه (به شوخی با دوستانم همیشه میگفتیم : بحث باید فیس تو فیس و آیز تو آیز باشه ، اگر نشد دیگه آرم تو آرم ! ) ...
اصلا حرف زدن که فقط به تن صدا نیست . وقت حرف زدن باید تمام اعضای بدن به کمک بیایند تا آنطور که شایسته است جان مطلب ادا شود . اگر به من باشد که میگویم نیمی از حرفها و یا حتی بیشتر آنها با چشمها منتقل میشوند ...
چشم ها دروغ نمیگویند ... نهایتش آن است که خودشان را میدزدند تا دستشان رو نشود ... به وقت شادی این چشم است که اول میخندد و برای غم میبارد ...پای شیطنت که به میان باشد چشمها برق میزنند ... به وقت خستگی آنها هستند که اول بی رمق میشوند ...
فرض کنید کسی رو به رویتان است که قادر به تکلم نیست ... قادر به هیچکاری نیست ... تمامش جمع شده باشد توی دو دریچه چشمهایش و فریادشان کند ... گاه نم اشکی هم همراهی اش ... تمام شما هم جمع میشود توی بغضتان ... که تلاش بی حاصل برای فروخوردنش و تقلا برای آسمون ریسمون بافی ... و از چشمانتان سر ریز میشود ... مهر سکوت بر لبانتان ... گفتگوی چشمها ...
اره موافقم بات دلارام.
خیلی هم موافقم. چشمها دروغ نمیگن
چشمها آینه درون آدمها هستند .
آی گفتی، دقیقا
ولی همیشه هم چشم ها راست نمیگنااااا!
خودت میدونی که خودمو میگم
منظور جمله آخر رو نگرفتم
_____________________________________
تازه متوجه شدم !!
به این اعجاز چشم ها عجیب اعتقاد دارم. نقاشی پرتره رو هم که تجربه کنی همینجوره. تمام اعضای چهره رو هم که شبیه کشیده باشی اگر چشم ها را کمی متفاوت خلق کنی هیچ چیز درست از آب در نمی آید و برعکس! اصلا چشم ها عجیب ترین عضو بدن هستند الی جونم
عجیب ترین عضو رو قبول دارم .
الی یا دلی ؟
ولی چشم خیلی وقتا باعث میشه خیلی

حرفانگفته باقی بمونه،وقتی میخوای یه
چیزی بگی.یاخیلی وقتادستت رو بشه
(زماناییکه غرورت دوس نداره راز سر
به مهرت عیان بشه)این زمانهاچشم
کاردست آدم میده...نمیدونم خوبه
یابد..اما وقتاییکه اشک جلوی زبون
آدم رو می گیره خیلی درد آوره...
باری بهر جهت: دهفا چیز خوبی
نیس..............اوهوم
یاحق...
غرور ... دست و پاگیر ترین حس ممکن ...
" دهفا " دقیقا چی هست ؟!
سلام
به نظر میاد یه خورده شاید ترکیباتت با هم جور نبودن.
سلام
ترکیبات ِ چی ؟
سلام گل خانوم
من شدیدا با شما موافقم واینکه چشمها هیچ وقت دروغ نمیگویند.
سلام به روی ماهتون
دخترهای گلتون رو از طرف من ببوسید.
چشم توچشم خیلی سخته
موافقم
اوخ اوخ به نکته خطرناکی اشاره کردی.
خصوصا یکی که مثل من چشمهاش تابلو باشه
چشمهاتون سلامت باشن .
سلام دل آرام جان

به کرات مطلبی که گفتی را تجربه کردم وقتی پشت تلفن نتونستم منظورمو تفهیم کنم و درمانده و عصبانی تلفنو قطع کردم
و اما در مورد قسمت دوم نوشته ات:به خاطر همینه که میگیم چشمها دریچه روح هستند
سلام نرگس عزیزم
"دریچه روح" ... تعبیر جالبی بود.
چشه مائی خواهر شوئر
چمنتیم
(با پوزش از حضار ! )
کاملا با نوشته ت موافقم:گل ل ل ل ل ل
و اینکه بحث با صدای بلند بدتر میشه ک بهتر نمیشه:دی
درسته
کسی که داد میزنه ، کمتر میشنود...
چشم ها دروغ نمیگن هییییییییچ وقت مخصوصا چشمای باباجون من که خبر از درد نا تمامی داره
الهی که حالشون بهتر بشه
دقیقا من می گم بحث باید توی آرامش کامل انجام بشه.
البته کم پیش میاد این جو ، اما حرفت درسته .
برای همینه که بهتره توی چشم خیلی ها نگاه نکنی .چون اصلاً دوست ندارند راست بگویند.
به نظرم کسی که راست نمیگوید ، خودش هم تمایلی به نگاه کردن توی چشمهایتان ندارد .
وقتی چشم ها رو مینویسی اگر ترکیبات جملاتت بهتر باشه باید فقط به گوش جان سپردش
بضاعت من برای نوشتن همینقدره متاسفانه
آره .. چشمی حرف زدن خیلی مهمه .. یادمه یه بار که داشتیم با دوستی چتی بحث می کردیم و من قانع نمیشدم .. گفت کاش منو می دیدی.. شاید حالم رو باور می کردی ..
امان از بحث های چتی و اس ام اسی ...
آخ گفتی دلارام جونم...
و اینکه نگاه کردن در برخی چشمها به انسان احساس ناامنی میده و یا بیخودی دلت میخواد فقط تو بعضیهاشون غرق شی... دریای بی پایانی اند ... دنیایی دارند
نا امنی ... تجربه اش کردم رها جان ...
قبول دارم که چشما خیلی چیزا رو میگن
اما من عادت دارم وقتی حرف میزنم به یه جا ، شاید زمین خیره میش و و اون چیزی که میخوام راجع بهش حرف بزنم رو میارم جلوی چشمم واون وقت ازش میگم
وقتی از چیزی بترسم چشمامو ازش میدزدم اما
ممممم
پووووفففففففففف!!!
شاید به چشم آدمها نگاه کردن ، تمرکزت رو میگیره .
مرسی دل آرام جونم که منظورم رو فهمیدی.
دیدی فهمیدنش ،انقدر هم سخت نبود؟!
دلی آرام که باشه می شه الی! آیکن آدمی که گ.ه.گیجه گرفته!
یعنی من شیفته تحلیلتم
مسائل ژنتیک رو هم همینجوری تجزیه تحلیل میکنی ؟
چش ها رو باید شست
آن هم با چائی
شاید جور دیگر آید
آن که تو میخواهی
شاید بیاید با قندان و قوری
من اینجا کامنت گذاشته بودم!!
نذاشته بودم؟!!
این بلاگ اسکای هم قاتی کرده چند روزه!
من کامنتی ازت نداشتم علیرضا
از جانب بلاگ اسکای عذرخواهی میکنم
هیس ... آواز چشمانت را بیشتر دوست دارم !
خیلی زیبا بود
یه زمانی حرف از ژنتیک بود به گمانم !
بله ، کلا در به در
گاهی باید نگاه ها را دزدید.چشم ها هرگز پرده دار دل نیستند.
چشم ها صادقند . رو میکنند هر چه هست و نیست ...
خوش آمدی نیلوفر ...
دکتر آدرس این پست رو گذاشته بود واقعا" هم دوست داشتنی بود...
موافقم باهات..
جناب دکتر همیشه به من لطف دارن .
خوش آمدی زی زی جان
مرسی از مطلبت
کلیاتشو قبول دارما ولی من شخصا نگاه کردن تو چشمای طرفم وقتی دارم باهاش صحبت می کنم برام سخته، نه اینکه ازش خجالت بکشم یا اینکه خدای ناکرده حرفام دروغ باشه ولی خب برام آسون نیست نگاه کردن به چشما...
خب پس به این میگویند عادت ! و هرکسی را عادتی
امان از این چشم ها. اما خوبیش اینکه دروغ نمیگن
تنها امتیازی که نسبت به سایر اجزا دارند ، همین است گویا .
خیلی وقتا چشم ها هم دروغ می گن
بعید میدونم
البته این یک نظر شخصی است .
سلام
همیشه توجه کردن به حالت چهرو و بدن افراد موقع صحبت کردن چیزهای خیلی بیشتری از کلمات رو به آدم میرسونه
سلام
موافقم طاها جان