دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

تو دریایی

خیلی عصبی شده بودم. مدام به آدمها میپریدم. هم اونها رو آشفته میکردم و هم خودم انگار یه ساتور بزرگ به دست گرفته بودم و روی تخته ی روحم با تمام توان میکوبیدم و مغز و جانم رو ریز و ساتوری میکردم.

دو سه روز پیش با خودم گفتم تو 29 سالته و در آستانه 30 سالگی حوصله کوچکترین اتفاق رو هم نداری. انقدر آدم ها و رفتارهاشون برات آزار دهنده شده که نه میتونی با کسی حرف بزنی و نه کسی میتونه دو کلام با تو حرف بزنه. باید کاری میکردم...

با خودم نشستم و حسابی حرف زدم. بعد از گفتگوی درونی، یه صورت جلسه تنظیم کردم به این مضمون:

 وقتی یه پارچ بلوری پر از آب داری، یه سنگ بزرگ که بندازی توش آب بیرون میریزه و پارچ هزار تکه و نابود میشه... وقتی یه حوض کوچولو داری، سنگ که بندازی توش آب لم میزنه و از حوض بیرون میریزه اما حوضت سر جاشه... وقتی یه برکه داری، با انداختن سنگ یه عالمه دایره متحد الشکل تشکیل میشه اما هیچ آبی از برکه بیرون نمیریزه... فکر کن یه دریا داشته باشی و سنگ رو پرتاب کنی توش، سنگ بی تعلل با یه صدای خفیف در دریا غرق میشه، بدون موج، بدون سر ریزی آب، بدون نابودی ظرف. روح و دلت رو دریایی کن تا با هر سنگی رو به نابودی نری...