دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

این دخترِ بی انصاف

بابا زیاد رابطه مطلوبی با تکنولوژی نداشت. یعنی تا دو سه سال پیش نمی دونم مقاومت می کرد یا مخالفت که دلش نمی خواست قاطی موج به راه افتاده بشه. فیس بوک و ایمیل و گوشی اندرویدش رو داشت اما فقط داشت و هیچ استفاده ای نمی کرد.

تا پارسال که خب به دلیل جا به جایی محل زندگیمون و دور شدن از خانواده و دوستهاش مجبور بود از اسکایپ و فیس بوک و سایر وسایل ارتباط جمعی استفاده کنه و از اونجا بود که ماجراشروع شد...

تا برادرم کنارمون بود که خب همه چیز اوکی بود. اون خدای تکنولوژیه و حضورش یعنی همه چیز در امن و امانه. تمام سوالها رو جواب میده، تمام مشکلات رو حل میکنه و خلاصه قابلیت این رو داره که دوشادوش بیل گیتس همکاری کنه! اما با رفتن برادرم اوضاع پیچیده شد. خب قطعا من مثل اون جواب همه چیز رو نمیدونم، همه نرم افزارها رو نمیشناسم و حتی نمیدونم خیلی هاشون چی هستن و کلا چی میگن! دقیقا روز اولی که برادرم رفت، حس آدمی رو پیدا کردم که وسط اقیانوس تنها گذاشته شده...

پدرم درباره همه چیز سوال داره. از مبتدی ترین مسائل لپ تاپش تا آپلود کردن فلان ویدئو و ... و... و اغلب اوقات من کلافه میشم ازاین همه سوال. گاهی اما میشینم مثل حالا با خودم فکر میکنم. به خودم میگم خب بشر تو هم اون روزهایی که کوچولو بودی و هیچی از دنیا نمیدونستی با سوالهای عجیب و غریبت حتما و قطعا عاصی و کلافه اش کردی. باید جبران کنی... حالا بعد از شش-هفت ماه همه عادت کردیم به شرایطمون. هم من به سوالهای بی حد و حصر پدرم، هم اون به جواب های یکی درمیون "نمیدونم"ِ من...


نظرات 9 + ارسال نظر
نینا پنج‌شنبه 2 بهمن 1393 ساعت 11:39


حالا خونه ما مامانم انتظار داره من ار همه چی سر رشته داشته باشم.
و از همه چیز و همه کس سوال میپرسه و انتظار حواب مشخص داره
گاهی فقط میگم ( اوهوم ) با تعجب میگه خانم فلانی رفت خونه دخترش اوهوم داره؟
یا دکتر جواب ازمایشو چی گفت اوهوم داره؟
و بدین سان مامان به این کلام بعد مدتی عادت کرد

نیناااااا این عنوان مخصوص تو هم هستااااا

خورشید پنج‌شنبه 2 بهمن 1393 ساعت 12:07

من هیچی بلد نیستم. یعنی کلا هیچی از تکنولوژی سرم نمیشه.
مامان من فقط گاهی که سرش خلوت تره سراغم میاد که کتاب خوب چی داری؟
کلا من فقط تو کتاب و گل و گلدون سر رشته دارم.

مگه کتاب و گل و گلدون کم چیزیه؟؟؟؟

آذرنوش پنج‌شنبه 2 بهمن 1393 ساعت 13:29 http://azar-noosh.blogsky.com

همچین مواقعی من یاد کوچیکیا ی خودم میوفتم ( البت به نقل از مامانم) که هر جا من و میبرد جمله ی " این چیه ؟" از زبون من نمیفتاد ...مامانم میگه یه بار شاید ده بار پشت سر هم به یه گنجشک اشاره میکردم و میگفتم این چیه؟
واقعا صبر پدر مادرا ستودنیه.

کلا سوال دوست داشتی تو!
موافقم
گل برای همشون

طـ ـودی پنج‌شنبه 2 بهمن 1393 ساعت 14:32 http://b-namoneshon.blogsky.com/

این وضعیت رو من و بابا هم داریم، البته من یه کمی بیشتر حالیم میشه و البته که من داداشی مثل داداش تو نداشتم که تازگی ها رفته باشه؛ خیلی وقته میخوام هی راجع به این قضیه و یه سری چیزای دیگه مربوط بهش بنویسم هی یا یادم میره یا حسش نیس یا وقتش! سرفرصت میگم منم

فکر کنم این سیستم آموزش رو اکثر بچه ها با والدینشون داشته باشن
بنویس دیگه طودی
آیکون تشویق مستقیم!

نرگس20 پنج‌شنبه 2 بهمن 1393 ساعت 21:22 http://www.narges20.blogsky.com

سلام دل آرام جانم
پاسخ دادن پدر مادرها به سوالات کودکشون با یه شیرینی خاصی همراهه
همین شیرین بودنه که به اونا صبر و حوصلشو میده
و برای ما چون چنین احساسی وجود نداره، صبرمون هم زود تمام میشه///البته این دلیل سلب مسوولیت ازمون نمیکنه در قبال دیگران
این بود انشای من...
دختر بی انصافی هم نیستی

سلام نرگس زیبا
انشایتان را دوست داشتیم
فدای تو

آدمک جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 01:20 http://kaktusss.blogfa.com

طفلکی پدر...

و حتی دختر :)

طاها جمعه 3 بهمن 1393 ساعت 21:29 http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام

انصافتونو شکر،بی انصاف نیستین...
سوالهای پدر مادرها از فن آوریهای نوین بسیار دلنشینه و در اکثر مواقع جواب دادنش سخت...

شاد باشید

سلام
متشکرم
تازه شما رشته تحصیلی و تخصصت در همین رابطه هست و مطمئنا خیلی برات ساده تره و آسونتره اینکار
مرسی به همچنین

مزاحم تلفنی شنبه 4 بهمن 1393 ساعت 11:20

خب اولا که خسته نباشی دلی خانوم جون (بخاطر جواب های نمیدونم) والا یه جوری پست نوشته انگار جواب همه سوال ها رو بلده (آیکون طرفداری از پدر دلی جون)
اما برای این که توازن برقرار بشه جونم برات بگه که اینها که چیزی نیست. پدر من از کل یه داستان یه جمله آخرش رو میگه اونم به صورت پرسشی. بعد من بخت برگشته باید هم اون سوال و کل داستان رو از عالم غیب بفهمم و هم جواب درست بگم!!!! بعدش مثل نینا اوهوم و اینا هم نداریم چون در این صورت متهم به بی توجهی میشم. تازه این بازم خوبه . مثلا امروز راجع به یه موضوعی صحبت میشه و هر کی یه چیزی میگه و تمام. بعد آقای پدر سه روز بعد یکهوئی میشه چی شد؟ (بعد من از همه جا بی خبر باید جواب حاضر آماده تو آستینم داشته باشم). بسه یا بازم بگم؟؟؟؟؟ برو برو به آقای پدر سلام برسون و ازاین به بعد هم به جای غر غر کردن دانش عمومیت رو ببر بالا

ای جانم به این پدر و دختر دوستداشتنی
اطلاعاتم در همین حده (ستاد مقاومتِ بی مورد!!)
دانش عمومی رو هم بذار روی همون مباحثی که قراره رو در رو درباره اش بحث و گفتمان کنیم

سکوت یکشنبه 5 بهمن 1393 ساعت 12:22

حالا فکر کن یکی مثل من با اینهمه معلومات بخواد چند سال دیگه این چیزها رو به بچه های خواهرش و یا به فرض بعید به بچه های خودش یاد بده کلا آبروم با تک ماده هم مردود میشه.
یعنی هیچی بلد نیستماااا

نه عزیزم اینطورها هم نیست. تو مهر بلدی و مهربانی :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد