دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

سبز - نارنجی

یه چند روزی بود همچین توی خودمون فرو رفته بودیم و کلا از زندگی کشیده بودیم کنار و خلاصه اوضاع نا به سامانی بود اما از آنجایی که بنده رویم زیاد است و بچه پرو هستم با خودم میگفتم بمیری - بمونی من نمیذارم مچاله بیوفتی یه گوشه که. باید خلاصه زیرپوستی هم که شده جرقه های امید رو توی دلت زنده نگهداری و شرر شرر (به فتح ش و اولین ر-حالا این ترکیب را از کجا آوردم خدا عالمه!- ) زندگی از چشمات بپاشه بیرون!

این بود که گوش خودم را میگرفتم و کشان کشان میبردم به این سایتهای "ای وای زندگی چه زیباست" و این حرفها. توی همین بِکش بِکش ها بودم که یه جا دیدم نوشته " خوشی های کوچک را ببینید". از اون لحظه من بنا رو گذاشتم به دیدن. هی اینور و ببین، هی اونور رو ببین. اگه شما دور و اطراف من چیزی دیدی منم دیدم. خلاصه یه روز خیلی نا امید و دمق طبق روال عادی برنامه رفتم سر یخچال که ببینم آیا چیز جدیدی کشف میکنم یا خیر و دیدم کما فی السابق اتفاق جدیدی توی یخچال نیوفتاده (خداییش دنبال چی میگردیم اون تو؟؟ خودمونیم دیگه، واقعا اون تو چی میخوایم؟؟ مثلا انتظار داریم یه پیامبری چیزی توی در یخچال نشسته باشه و معجزه از خودش ارائه بده آیا؟؟) و دست دراز کردم و یک عدد نارنگی برداشتم و به مسیرم ادامه دادم و یهو با خودم گفت هی فلانی(!) یادت میاد چند سال این مدل نارنگی کلا نایاب شده بود توی تهران؟ یادته شده بود یه جور نوستالژی؟ یادته بعد از یه مدت که باز سر و کله اش پیدا شد چه طعم های خوبی یادمون اومد از بچگی ها؟ گفتم دلی چه نشسته ای که تو هم دیدی... الان وقت دویدن و فریاد زدنته که "یافتم، یافتم!" تو هم بالاخره با دیدن یه چیزی یاد یه روزهایی برات تداعی شد. گفتم کوچک بود، کمرنگ بود اما بود.

بالاخره یکی ماشین شاسی بلندش براش خوشی کوچک محسوب میشه یکی هم مثل ما یادآوری طعم محبوبِ روزهای کودکیش...


http://s5.picofile.com/file/8150199100/07112014627.jpg