ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
گفت: ااااا مگه شیفت نبودی امروز؟؟
گفتم: چرا ولی کارهام تموم شد و اجازه گرفتم که برم.
- : آخه خانم ب داره میاد اونجا نامه رو بگیره.
- : جان؟؟؟
- : میگه دیروز به مهندس ج گفته و اونم گفته بیا!
- : پس چرا کسی به من چیزی نگفت؟
- : نمیدونم. بذار زنگ بزنم بگم نیاد.
- : باشه...
- : خیلی از دستت عصبانیه
- : آخه چرا؟ مگه به من گفته بود میاد نامه بگیره؟ دیروز که تلفنی با آقای ج حرف زد از نتایج مکالمه کسی به من چیزی نگفت. فقط من زنگ زدم به دانشجوش که کادر اداریمون نیست برات شماره نامه بزنه تا شنبه نیا. اونم گفت باشه. حالا استاد ب چرا شده کاسه داغتر از آش؟!
- : نمیدونم فقط میدونم شنبه قابلیت اینو داره که سر از تنت جدا کنه!!
خلاصه اگه به دیار باقی شتافتم و یا در خفیف ترین حالت از کار بی کار شدم، بدونین دلیلش چی بوده: عدم توانایی بنده در ذهن خوانی افراد...
عزیزم...
چه اعصابی دارین شماها..
من اصلا اعصاب کار کردن تو شرکت ندارم.
همون روز اول اخراج میشم.
الان اگه من بودم، حوصله ی داستان تعریف کردن برای اون آقا که آره این طوری شد و تقصیر من نبود و اینا رو نداشتم..
شده که شده.. حالا تقصیر من یا فلانی..
حرص خوردن نداره.
درست میشه دیگه.
+ من خیلی خونسردم ؟
نه بابا، شماها خیلی سخت می گیرین.
نه قربونت برم، اگر تو هم توی شرایطش باشی خلاصه یه راهی پیدا میکنی و مطمئنا اخراج نمیشی
خونسرد بودن خیلی هم عالیه، سعی کن این آرامشت رو همیشه حفظ کنی
سلام
پوف...چی بگم آخه؟!
امیدوارم عدم توانایی فهمیدن اونها حل بشه و اتفاق خاصی نیافته
شاد باشی
سلام
منم امیدوارم...
ممنونم طاها جان
ای بابا .. ملت داغوننااااا
ولی خیلی زیاد پیش میاد بالاسریا بخوان کوتاهی خودشونو بندازن گردن ما ...
ان شالله که با حمایت همون مدیری که اجازه ترک مقر رو ازش گرفتی همه چی با آرامش و صلح به اتمام برسه ... خبر سلامتت رو به ما بده بعد ملاقات
منتظر خبرهای تکمیلی باشید
خب دل آرام چرا یاد نمیگیری ذهن افرادو بخونی
کم کاری میکنم دیگه آذین جان
همیشه یا مقصر شمایید یا باز هم مقصر شمایید
امروز شنبه است چی شد بانو؟
آفرین بر تو
هنوز خبر خاصی نشده
الان حالتون خوبه ایشالا؟؟؟
بله بله شکر
هرررررررررر. دلی جان شما حالا تازه کاری (البت تو نوع کار این مدلی منظورمه) یه کم که بگذره متوجه میشی که باید ذهن خوانی / قلب خوانی / علم غیب/ باخبر بودن از مشکلات خانوادگی مدیران محترم/ اینکه از کی یه روز خوششون میاد و روز بعد بدشون میاد و ....... رو بدونی. در هر لحظه باید به 2212 ساز بلد باشی که برقصی. میخندی؟ حالا بذار یه روزی میشه که میای همه اینها رو اعتراف میکنی به همین روزهای عزیز قسم
آهان یادم رفت بگم که بعد از 19 سال کار کردن کل شخصیتت رو هم ببرن زیر سوال. تو جوونی مادر خودت رو برای اون روز آماده کن (آیکون دوراندیشی)
اون که بله، توی این مدت اخیر انقدر به سازهای مختلف رقصیدم که دیگه خودمم قاطی کردم
با تشکر از توصیه های خوبت، خیر ببینی مادر
دلی دلی خوبی؟
سالمی؟
جاییت نشکسته..؟
نفس بکش..
یه چیزی بگو..
بچرخ ببینم.
(همه ی اینا عکس العمل مامانه وقتی 10 دقیقه دیر می کنم.)
خوبمممممممم
ممنونم عزیزم
مادرِ دیگه... خدا حفظشون کنه
خوبی الان عزیزم؟
این همه قابلیت داری دل آرام جانم خوب ذهن خونی هم روش... نمیدونم چرا ما به این ناهماهنگی ها و نامیزانی ها عادت نمیکنیم و باز هم تعجب میکنیم. همه جا پره از این جور بی نظم و ترتیبی ها و ناهنجاری ها... من هم که باز تعجب میکنم.
از تمام محبت هات هم ممنونم نازنین
خوبم قربونت برم
آره رها جونم باید انگار عادت کنیم به این بی نظمی ها و نا هماهنگی ها
فدای تو و دخترک خوشگلت
الان خوبی؟؟؟؟
بله بله متشکرم