دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

به بیرون نگاه میکنم، چراغ هال خاموش است اما نور ملایمی به چشم میخوره و این یعنی بابا هنوز بیداره... از اتاقم که میام بیرون می بینم پشت میز نشسته و عمیقا به مانیتور لپ تاپش خیره شده. می خوام برم مسواک بزنم، چشمم به شعله روشن گاز میوفته. می خواسته چای دم کنه که محو لپ تاپ شده و فراموش کرده. آرام کتری را تکان میدهم. آب چندانی باقی نمانده، بیخیال چای دم کردن و حتی صدا زدن بابا می شوم، گاز را خاموش می کنم و به مسیرم ادامه می دهم.

بیرون که می آیم، بابا توی آشپزخانه در حال چای دم کردن است. آرام و با خجالت جوری که مرا نبیند می خواهم رد شوم که می پرسد چای می خوری؟ سرم پایین است، می گویم نه و می روم...

نظرات 2 + ارسال نظر
سکوت دوشنبه 5 آبان 1393 ساعت 09:45

گاهی تنبلی بدجوری آدم رو شرمنده میکنه. عذاب وجدان اینکه کاری رو که میتونستی برای کسی انجام بدی مخصوصا پدر و مادر و انجام ندادی خیلی بده.

خوشم میاد حسم رو فهمیدی...

خورشید سه‌شنبه 6 آبان 1393 ساعت 16:57

آخ این باباها خیلی ماهن..
من و سپهر ساعت 12 شب داشتیم پچ پچ می کردیم.
_الان چیپس و ماست موسیر چه کیفی داره..
_ آره با یه لیوان بزرگ نوشابه..
باورت نمیشه دلی.
کتشو پوشید.
گفت: فقط برای اینکه بفهمین بهترین بابای دنیا رو دارین.


آخ چه ماهن این باباها..

ای جاااااااااان دلم به این پدر، زنده باشن ایشالا همیشه و سلامت
قطعا و حتما تو بهترین پدر دنیا رو داری خورشید خوشگلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد