دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

این نوای عاشقانه...


باران که میبارد، میشود عاشق شد. حتی اگر کسی نباشد... حتی اگر دلت به اندازه تمام دنیا شاد یا گرفته باشد...

باران، یعنی خدا تکیه داده است و سازش را به دست گرفته... سازش روی عشق کوک شده .. وه که چه عاشقانه میزند...

نظرات 6 + ارسال نظر
تیراژه پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1393 ساعت 11:52 http://tirajehnote.blogfa.com/

باران که می بارد تو می آیی
بارانِ گل ، بارانِ نیلوفر
باران ِمهر وماه و آئینه
بارانِ شعر و شبنم و شبدر

باران که می بارد تو در راهی
از دشتِ شب تا باغِ ِ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز
با ابر و آب و آسمان جاری

غم می گریزد، غصه می سوزد
شب می گدازد،سایه می میرد
تا عطرِ آهنگِ تو می رقصد
تا شعر باران تو می گیرد


از لحظه های تشنه ی بیدار
تا روزهای بی تو بارانی
غم می کُشد ما را ومی بینی
دل می کِشد ما راتو می دانی

(اهورا ایمان)

بارون رو خیلی دوست دارم..خدا رو و عشق رو...
و تو رو...یاد اون شب بارونی زمستونی دو سال پیش و خانه ی هنرمندان و پیاده روی مان افتادم رفیق..چه قدر خوبه که هستی و چه قدر خوبه که نزدیکی دل آرامم..

من عاشق این شعرم... و عاشق تو نیز...
یاد اون شب بخیر... چقدر خوش گذشت...

نیمه جدی پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1393 ساعت 12:35

یه همکار در شرف باز نشستگی داریم هر وقت بارون میاد میزنه از اداره بیرون اونم بدون چتر بعد از دو سه ساعت عین موش آب کشیده بر میگرده و میگه :یه شعر تازه گفتم بخونم برات ؟ میگم عامو شما جون بخواه ! بس که محشری ...

ای جان چه اهل دله...
شکر خدا که اطرافت یه نفر به این زلالی داری

snowman پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1393 ساعت 15:00 http://www.tilleternity68.blogfa.com

بارون سر انگشت خداست . نوازش میکنه با سرانگشتاش، کل هستی رو. تو رو ، من رو، همه ی ما رو...

سلام رفیق

سلام عزیز دلم
آره نرم و اهسته نوازشمون میکنه.

srina پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1393 ساعت 16:58 http:////www.khanoomeh-sin.blogsky.com

روزای بارونی روزای خوبی نبوده

روزهای خوب هم میان ایشالا

فرهاد پنج‌شنبه 25 اردیبهشت 1393 ساعت 17:14

یادش بخیر حدود 20 سال بیش این شعرو تو مهدکدک یاد گرفتم. هنوز یادمه:
بارون میاد جرجر
گم شده راه بندر
ساحل شب چه دوره
آبش سیاه و شوره
ای خدا کشتی بفرست
آتیش بهشتی بفرست
جاده کهکشون کو
زهره آسمون کو
چراغ زهره سرده
تو سیاهییا می گرده
ای خدا روشنش کن
فانوس راه منش کن
گم شده راه بندر
بارون میاد جرجر

بارون میاد جرجر
رو گنبد و رو منبر
لک لک پیر خسته
بالای منار نشسته
لک لک ناز قندی
یه چیزی بگم نخندی ؟
تو این هوای تاریک
دالون تنگ و باریک
وقتی که می پریدی
تو زهره رو ندیدی ؟

عجب بلائی بچه
از کجا میائی بچه؟
نمی بینی خوابه جوجه م
حالش خرابه جوجه م
از بس که خورده غوره
تب داره مثل کوره
تو این بارو شرشر
هوا سیاه زمین تر
زهره چکار داره ؟

بارون میاد جرجر
رو پشت بوم هاجر
هاجر عروسی داره
تاج خروسی داره
هاجر نازقندی
یه چیزی بگم نخندی
وقتی حنا میذاشتی
ابروهاتو برمی داشتی
زلفاتو وا می کردی
خالتو سیاه می کردی
زهره نیومد تماشا
نکن اگه دیدی حاشا

حوصله داری بچه ؟
نکنه بیکاری بچه
نمی دونی کار دارم من
دل بیقرار دارم من
الان دومادو میارن
دستمو میدن به دستش
باید درارو بستش
تو این هوای گریون
شرشر لوس بارو
که شب سحر نمیشه
زهره به در نمیشه

بارون میاد جرجر
رو خونه های بی در
چهار تا مرد بیدار
نشسته تنگ دیوار
دیوار کنده کاری
نه فرش و نه بخاری
مردا سلام علیکم
زهره خانم شده گم
نه لک لک اونو دیده
نه هاجر ورپریده
اگه دیگه برنگرده
اوهو اوهو چه درده
بارون ریشه ریشه
شب دیگه صبح نمیشه

بچه خسته مونده
چیزی به صبح نمونده
غصه نخور دیونه
کی دیده شب بمونه
زهره تابون اینجاست
تو گره مشت مرداست
وقتی که مردا پاشن
ابرا زهم می پاشن
خروس سحر می خونه
خورشید خانم می دونه
که وقت شب گذشته
موقع کار و کشته
خورشید بالا بالا
گوشش به زنگه حالا

بارون میاد جرجر
رو گنبد و رو منبر
رو پشت بوم هاجر
رو خونه های بی در
ساحل شب چه دوره
آبش سیاه و شوره
جاده کهکشون کو؟
زهره آسمون کو؟
آفتاب و روشنش کن
فانوس راه منش کن
گم شده راه بندر
بارون میاد جرجر

واقعا همه این رو حفظ بودین؟ من فقط یه قسمتش رو بلد بودم

طاها جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت 14:47 http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام
باران یعنی من،یعنی تو،یعنی همه ی آدم های کره ی زمین...همه ی ما که فرصت گفتن نداریم اما با باران می باریم،هر کداممان به سبک خودمان...

سلام
باران واقعا زبان مشترک احساس همه ماست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد