ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
یک خیابان سنگفرش. خیس از نم باران. پله هایی کوتاه و درب بزرگ سالن...
پیراهن بلند قرمز. موهای جمع شده پشت سر. مداد چشم ساده و رژ لبی کمرنگ. چند شاخه گل رز بی تزئین... مردد بین رفتن و نرفتن.
صدای بازی انگشتان بر روی کلیدهای پیانو. همراهی گاه آرام و گاه تند ویولون. اوج گرفتن گروه کر...
بالا گرفتن پیراهن. با هر بار ضربه بر دکمه های پیانو یک پله بالا رفتن و یک پله درجا کمی روی زانوان خم شدن، بالا، درجا، بالا، درجا، بالا... پله ها تمام می شود و موسیقی قطع، عابران پایین پله کف می زنند برای این رقص آرام و هماهنگ...
گلها را می دهد به نگهبان "برسد به دست رهبر گروه" و می رود...
+بر اساس یک موسیقی...
سلام
کاش رهبر گروه گل ها را بشناسد...
سلام
آره میشه اتفاق ِ خوب داستان
اونجا با حجاب ایرونی ها مشکلی ندارند؟
با روسری میری بیرون یا بدون روسری؟
نه با حجاب مشکلی ندارن. فقط یکم عجیبه براشون
دلی جون دلم گرفته
چرا عزیز دلم...
همیشه این تردیدهاست که ...
و می رود...
دیر میشه... لحظه از دست میره...