دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

مثل غذای سرد از دهن افتاده


تا نیم ساعت پیش داشت بارون شدیدی میومد. بعد بارون قطع شد و چنان آفتابی شد که انگار نه انگار خبر از باد و بارون بوده. آسمون صاف ِ صاف، اصلا انگار ماه هاست این شهر رنگ بارون رو ندیده.

حالا اما وسط این آسمون صاف و آفتابی، یه تکه ابر داره با تمام قوا میباره... صحنه خنده داریه... حالا که همه دوستهاش رفتن داره دست و پا چلفتی بودنش رو با تند باریدن جبران میکنه. اما یکی نیست بهش بگه آخه ابر کوچولو، اون موقع باید خودت رو برای دوستهات و خودت ثابت میکردی. تو به خیال خودت داری طبیعیترین رفتار ممکن رو ارائه میدی اما از دید ما زمینی ها حرکتت مسخره است... الان دیگه خیلی دیره. بدو برو لااقل ازشون جا نمونی دوباره...

نظرات 15 + ارسال نظر
جزیره چهارشنبه 20 فروردین 1393 ساعت 22:12

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چه صحنه هیجان انگیزی دلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خدایی من تا حالا چنین صحنه ای ندیده بودم ولی به نظرم خیلی جالبههههههههههه. اخی چرا مسخره؟من از ابر خوشم اومد اونقد که دوس دارم لپشو بکشم

اصن به ابر بگو تو یه روز افتابی پاشه بیاد بالا سر خونه خودمون بباره بعد من هی از این پایین قربون صدقه ش میرم

نمیخواد حالا هی قربون صدقه اون ابر کوچولو بری. آیکون دل آرام با چشمهایی ریز کرده و نگاهی چپکی به جزیره که مثلا چه معنی داره تا من اینجام بخوای بری لپ اون ابر رو بکشی!!

جزیره چهارشنبه 20 فروردین 1393 ساعت 22:14

بعد اونوخت ابره نزدیک تو میبارید یا دور از تو؟ اخه اگه نزدیک بود میدویدی میرفتی زیرش بعد میگفتی یکی هم ازت عکس بگیره.

یعنی خداییش تبعیض تا چه حد خدایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟همه چی واسه این خارجیاست

ای خدااااااااا آخه یه تکه ابر بارونی هم حسودی داره نیم وجبیییییییی

نینا چهارشنبه 20 فروردین 1393 ساعت 22:55 http://از هر دری سخنی

مامانم میگه بهاری هوا زن و شوهری دعوا
هوای بهار مثل دعوای زن و شوهره تند و یهویی به همون سرعتم ساکت و آفتابی میشه

چه بامزه
دقیقا هم همینطوره. آدم احساس میکنه هوا خود درگیری داره

فرشته پنج‌شنبه 21 فروردین 1393 ساعت 11:41

دل آرام بیا یه جور دیگه هم بهش نگاه کنیم ...شاید می خواسته بگه من تا اخرین لحظه تلاشم رو میکنم ...شاید دیر و دور باشه ...اما تلاشم رو کردم ...
نمی دونم ...ذهنم کمی درگیره ...شاید کامنتم اصلا ربطی نداشت...

خوب باشی همیشه دل آرام ِ آرام دل ..

اینم یه نگاه متفاوته. شاید اینجوری فکر کرده.
ممنونم عزیزم

امیرحسین... پنج‌شنبه 21 فروردین 1393 ساعت 18:51

یاد کارتون های قدیم افتادم که مثلا یه تیکه ابر فقط بالای سر پلنگ صورتی بود شما هم می تونستی نصف بدنت را بگیری زیر بارون و نصف بدنت را هم زیر آفتاب سوزان و یه عکس بگیری

چشم اینبار برای شادی دل دوستان هم که شده این صحنه رو ثبت تاریخی میکنم!

مژگان امینی پنج‌شنبه 21 فروردین 1393 ساعت 22:48 http://mozhganamini. persianblog.ir

توی جاده ساوه من زیاد این جوری دیدم مخصوصاً فصل بهار
این ابر ها ببارند خصوصی و عمومی هر جور دلشان می خواد ببارند

واقعا. ببارند، حالا هر مدل دوست دارن. فقط رحمت رو از سر ما دریغ نکنن.

ته تغاری جمعه 22 فروردین 1393 ساعت 11:59 http://ssmall.blogsky.com/

چه باحال من از این صحنه ددیم خیلی خنده داره . انگار تکلیف اسمون با خودش مشخص نیست

آره به نظر منم بامزه بود والبته خنده دار!

رعنا جمعه 22 فروردین 1393 ساعت 13:21 http://rahna.blohsky.com

مثه ادمهایی که دیر تلنگر میخورن :دی
در این حالت رنگین کمون هم درست شد؟
صحنه ی جالبی بود

راستش زیاد توجه به رنگین کمونش نکردم ولی اره جالب بود.

آقای دنتیست جمعه 22 فروردین 1393 ساعت 23:46 http://dstooth.blog.ir

استعداد نویسندگی داری. مثلا این یکی شبیه داستان های شل سیلور استاین بود :)

لطف داری شما

سکوت شنبه 23 فروردین 1393 ساعت 14:48

شاید هم بقیه ابرا ابر کوچولو رو گذاشتن سرکار و خودشون رفتن دنبال تفریح. شاید هم تنبیه شده بقیه هم بهش گفتن باید بمونی و تنهایی بباری .

تنها بباری!! :)))) خیلی باحال بود

مریم شنبه 23 فروردین 1393 ساعت 15:51 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام دلی
حالا شاید اونم با ابرای دیگه باریده اما چون دلش پرتر از بقیه بوده هنوز نتونسته آروم بشه :دی
هی دلش خواسته گریه کنه تا آروم تر بشه...
بله جانم ایده و فکر از این جالب تر خوونده بودی؟؟؟

سلام عزیزم
خیلی جالبه که هرکس یه مدلی نگاه میکنه به این ماجرا

آذرنوش شنبه 23 فروردین 1393 ساعت 18:24 http://azar-noosh.blogsky.com

هوای بهاری همینه! البته سمت ما که از این خبرا نیست. تابستونه تابستونه.

امیدوارم یه بارون خوشگل هم طرف شما بیاد که حسابی بهاری بشی

طاها شنبه 23 فروردین 1393 ساعت 19:19 http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام
من فکر میکنم چون کوچولو بوده و ازبقیه جا مونده بوده گریه اش گرفته بوده،طفلی ابرک گریون

سلام طاها جان
دلم برای ابر کوچولو سوخت :(

مزاحم تلفنی یکشنبه 24 فروردین 1393 ساعت 11:10

مثل روزهایی که هم آفتاب هست و هم بارون میباره. البته این صحنه تو تهران به ندرت دیده میشه ولی خوب اگه مثل من 3000 سال عمر کرده باشی میبینی
در ضمن خصوصی رو هم چک بفرمایید خانم خارجی

ای جاااااااااااانم تو مگه چندسالته که اینجوری میگی آخه

بله بله خواندیم و لذتش را بردیم عجیییییییییییییب
دلم برات تنگ شده :*

مریم نگار یکشنبه 24 فروردین 1393 ساعت 11:47

چه صحنه قشنگی بوده دلی جانم..
بعضی از چشمه های مسحورکننده ای که طبیعت در بهار نشونمون میده جادوئیه حقیقتا...
هوات بهاری نازنین...

چه زیبا گفتید. واقعا هینطوره
دل شما هم شاداب و پر از طراوت :***

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد