دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

شعر و شور و شعور...

تاسوعا گریه ندارد. عاشورا گریه ندارد. آنها خوشبخت بودند و به قولی نظر کرده. وقتی آنقدر دلت قرص است که از جانب خدا مامور میشوی به جنگ، به برپایی یک رسالت، دیگر چه مظلومیتی؟ خوشحال هستند و سربلند. تا آخر دنیا نامشان به نیکی در تاریخ مانده است. بگذار برایت از عاشوراهای بی پایان این سرزمین بگویم. بگذار برایت روضه ایران را بخوانم. گریه هایت را پای مداحی های بی سر و ته نان به نرخ روز خوارهایِ میلیونی بگیر، هدر نده. بیا برایت از صحرای این دیار بخوانم که چهار گوشه اش کربلاست. بیا برایت از دل مادران جوان پرپر شده ی این سرزمین بگویم. بیا تا برایت از خون دختران و پسران و آرزوهای بر باد رفته شان بگویم.

از کجایش بگویم... یک دهه که سهل است تا خود اربعین هم من بگویم و تو بگریی تمامی ندارد این مصیبتها... از خشک شدن ارومیه بگویم یا زاینده رود؟ از هامون یا کارون رو به زوال؟ طبیعت از بین رفته خطه سابقا سرسبز شمال کشور؟ جنگل ابرِ سوخته و سیسنگان و نور ِ به فنا رفته؟ آلودگی دریای خزر که باعث از بین رفتن موجودات آبزی اش شده؟ از چوب حراج زده به فلامینگوهای ایرانی؟ از اینکه تا بیست سال آینده ایران میشود صحرایی به خشکی کربلا؟ از آبهای زیر زمینیِ  تمام شده، که دنیا باران هم ببارد دیگر دردی دوا نمیشود؟

از انرژی هسته ای بگویم؟ به که بگویم که آی مردم، زندگی حق مسلم ماست. انرژی هسته ای میخواهیم چکار وقتی کمرمان انقدر شکسته که داریم فقط روزها را میگذرانیم که به ته خط برسیم. انرژی ای که 10 سال از عمرمان را گرفته، میخواهیمش برای کجا؟ لباس بعد از عید، برای گل منار خوبه...

یا فازش را تغییر بدهم. از زندان بانان شمر صفت بگویم. یا صحنه های اعدام عمومی که به تازگی باعث کشته شدن یک پسر بچه در فارس شده. از زندانیان سیاسی به جرم ابراز عقیده، بهایی ها به جرم دین و مذهبشان، به جرم پوشش... از آنهایی که از آن سلولهای تاریک هیچگاه پا بیرون نگذاشته اند...

یا نه... از قیمتهایی بگویم که امروزشان با دیروزشان متفاوت است. از آشغالهایی که از دست افرادی با ژستهای آنچنانی بر زمین ریخته میشوند. از گله ای رد شدنمان از میان انبوه ماشینها، چراغ سبز باشد و یا قرمز... ویراژ دادن و لایی کشیدن و راه ندادنمان در رانندگی... از بدگویی ها و تکه و متلکهایمان به هم... تیر حتما باید سه شعبه و زهرآگین به گلوی بچه کوچک بخورد تا گریه داشته باشد؟ از رفتار پسر پشت پیشخوان بگویم؟ سیاه پوش بود. من هم. اتفاقا مثل روح بودم و دریغ از یک کرم معمولی روی صورتم. پسر در تقلا برای مزه پرانی و تلاش مذبوحانه من برای بیشتر بهم فشردن این ابروهای لعنتی. دم به دم شالم را جلو کشیدم. لحظه به لحظه نگاهش را دنبال کردم و فاصله احتمالی بین دکمه هایم را با لمس دستانم چک کردم... گریه دارد... به همین شبها قسم گریه دارد... 

باز هم هست... مداحانی که زیر و رو بر هم میبافند. از زبان دخترک سه ساله میگوید " تو رفتی ما را زدند. آنقدر ما را زدند ..." غیر از این بود که نوید داده شده بودند به روزهایی بهتر در دنیایی بهتر؟ غیر از این بود که خاطرش آسوده بود که پدرم امام است و جایش و جایمان ته بهشت... بیا و مقایسه اش کن با کودکان آواره و گرسنه و بی نوای سرزمینمان که از دست زمانه به قصد کشت کتک خورده اند و هیچکس هم نبود دلشان را خوش کند به روزگاری بهتر... تکیه و هیئت هایی که یکی برای پیدا کردن زوج مناسب برای فرزندش، چشمش بین دختران و پسران مجلس دو دو میزند. آن یکی تیپ میزند که با عشقش راندوو دارد. کجا بهتر از اینجا؟ هم ثوابی میکنیم و هم دیداری تازه! دیگری برای نما نما دیگ ها را زیاد میکند. بعضی ها هم برای اینکه در منطقه تک باشند، پارچه های جنس فلان بر داربست ها میبندند و تیغه های علامتشان را بیشتر میگیرند...

مگر نگفت: "دین ندارید، لااقل آزاده باشید". دین که ندارم، اما میخواهم لااقل تمرین آزادگی کنم...


نظرات 40 + ارسال نظر
ایران دخت سه‌شنبه 21 آبان 1392 ساعت 21:59 http://dokhteiran.blogsky.com

تمام قد به احترامت می ایستم

ایران دخت سه‌شنبه 21 آبان 1392 ساعت 22:00 http://dokhteiran.blogsky.com

به احترام قلمت... به احترام ذوقت... به احترام ذهن باز و استعداد بی نهایتت

به احترام ایرانی که همیشه تاریخ سوخته و همیشه می سوزد می ایستم

ارادتمندِ دخت زیبای ایران زمین هستم.

مزاحم تلفنی سه‌شنبه 21 آبان 1392 ساعت 23:35

عالی نوشتی. کاش یه نفر از آدم های مخاطب این پست اینجا رو میخوندن. اما نه اونها بهترین استفاده شون از نت اینه که برای عذای نذری سرچ کنن.

مگه غذای نذری رو توی سرچ نشون میده؟ گوگل ارت نشونشون میده یعنی؟ هیئتها سایت دارن؟ مثلا: نذری دات آی آر؟ من چقدر سوال دارم
بیا و پاسخگو باش

ﺑﺸﺮا چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 06:42 http://biparvaa.blogsky.com

ﺩﻵﺭاااااااﻡ.....ﺩﻵﺭااااااﻡ....
اﺯ ﺗﻪ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ اﺷﻨﺎ ﺷﺪﻡ...و ﻣﻴﺨﻮﻭﻧﻤﺖ و ﺗﻚ ﺗﻚ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﺕ ﺭﻭ ﺣﺲ ﻣﻴﻜﻨﻢ...
ﺧﻴﻠﻲ .....

عزیزمی :*

آنـآ چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 09:02 http://shaabnevis.blogfa.com

دل آرام ؟ مگه سایت نذری یاب رو نداری؟ خواستی بگو آدرسشو بهت بدم ... اوج حقارت و تمسخره این سایت خودت ببینی بهتره ... نمیدونم به چه قصدیه ولی بوی خوبی ازش نمیاد ... بوی به سخره گرفتن میاد میخاد نشون بده که ما منتظر محرم میشیم به خاطر غذاهای نذریش ... نمیدونم ...
به نظر منم حال این روزای آدما بیشتر ضجه و ناله میخواد ... اونا که جاشون تو بهشت بود و دنیا جهنمشون ... رفتن و به سعادت رسیدن ... ما چی؟ نه این دنیا رو داریم نه اون دنیا

جدی؟! یعنی واقعیت داره؟! من فکر میکردم شوخیه!
هه! مسخره است ها. مثلا من میخوام نذری بدم. برم ثبت نام کنم، بگم مردم محترم فلان روز بیاید فلان جا!!
امان از ریاکاران، امان...

ساعت25 چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 12:52 http://light2shadow.blogfa.com

تلخی ِ این شومی ها را پایانی نیست بانو جان
این ها را به رویشان بیاوری به روی مبارکشان نمی آورند و تو را با چوب بی دینی می اندازنت قعر جهنم ذهنشان

نه! به روی مبارکشان نمی آورند و داستانمان تا 1400 سال دیگر همین خواهد.

snowman چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 16:27 http://www.tilleternity68.blogfa.com

راست می گویی دلارام. این اشک ها که ما می ریزیم سوز دلهایمان است که حسین می شود بهانه اش. وگرنه او را چه نیاز به این یرو سینه کوفتن ها...

سلام دوست مهربانم

سلام عزیز دلم

عاطی چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 17:49

چه بگویم...سخنی نیست!


:گل

گر هم سخنی هست دگر حوصله ای نیست! ;)

zemestan چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 20:42 http://kolbeyezemestan.blogfa.com/

از شور تا شعور دریا دریا فاصله است...
مرسی دلارام

مرسی از حضورت

بهار همیشگی چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 23:21

وای دلارام عزیزم این پست خط به خطش ستودنیست...
با خط به خطش دلم به درد آمد و چشمانم تر شد...از وقتی معنای تاسوعا و عاشورا رو درک کردم برایم سوال بود که برای چی باید گریه کنم و به سر و صورت خود بزنم!مگر خود خدا هزاران جا نگفته که هممون در این دنیا مسافریم و تازه بعد مرگ زنده میشویم...پس گریه برای چی؟
زندگی امروزه ما گریه دارد که هر روزش تکرار مکررات است و در جوانی هیچ آرزو و خواسته ای نداریم جز گذشتن این روزهای ملال آور...

اول از همه خاک بر سرم که وسط این شلوغی ندیدمت!
چه حرف قشنگی "هممون در این دنیا مسافریم و تازه بعد مرگ زنده میشویم." البته که درکش خیلی سخته ولی شنیدنش لذت بخشه.

جودی آبوت با موهای مشکی چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 23:31 http://judy-Abbott.blogsky.com

آنتوان بارا نویسنده مسیحی در کتاب خود با عنوان «حسین در اندیشه مسیحی» می‌گوید: اگر حسین علیه السلام، از ما بود در تمام زمین برای او منبر و پرچم برمی‌افراشتیم و مردم را با نام «حسین» به مسیحیت فرا می‌خواندیم
کشتن یا کشته شدن، ماجرای تازه‌ای نیست که عاشورا به خاطر آن برای بشر برجسته شده باشد. هابیل و قابیل نیز این امر را تجربه کرده‌اند. باید دید چرا عاشورا برای انسان در بیش از چهارده قرن پرچم حرکت به سوی پیروزی بوده و رفته رفته بشر احساس می‌کند پرچم سرخ کربلا بر تارک انسانیت درخشیده و خواهد درخشید.
چرا خورشید کربلا روز به روز پرفروغ‌تر می‌گردد و امید غروب را در برخی نابخردان به یأس مبدل ساخته است؟! این پرسشی است که هر انسانی اگر با واقعه کربلا آشنا باشد از خود می‌پرسد و در تکاپو و جستجو است که جواب قانع‌کننده‌ای برای آن پیدا کند. مگر کشتارهای وحشتناک‌تر از کربلا، و با قربانیانی پرتعدادتر از شهدای کربلا در تاریخ رخ نداده است؟ اما چرا آسمان در شهادت حسین (ع) خون می‌گرید، و چرا روز مثل شب سیاه می‌شود؟
این سؤال فقط یک جواب دارد؛ و آن اینکه در کربلا، خلیفه خدا در روی زمین کشته شد. صفات الهی که در امام حسین (ع) متجلی بود، در مسلخ عشق ذبح کردند. اگر به منشور جهانی امام حسین (ع) از قتلگاه کربلا توجه شود، راز و رمز بقا و ابدیت عاشورا احراز می‌گردد.

جودی آبوت با موهای مشکی چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 23:39 http://judy-Abbott.blogsky.com

اونا که به ما نیازی ندارند. ما نیاز داریم که گریه میکنیم.
مظلوم بود نه از جهت ذلت. جدش رسول خدا. مادرش زهرا پدرش علی... اما خارجی خواندنش. سرش رو از بدن جدا کردن. به ناموسش رحم نکردن. اینجا بود که گفتن اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
از مظلومیتشون همین بس که وقتی علی رو کشتن گفتن مگه علی نماز میخوند؟ مگه مسجد میومد!؟
مردم رو تیکه تیکه کنیم هم دست از عشق امام حسین بر نمیدارن. این از ضعف نیست.
حرف زیاده. شاید شما حوصله نداشته باشید.
دوست داشتی حرفش رو ادامه بدیم.
نذری ها رو قبول دارم. وقتی رفتار یک سری آدم ها رو میبینم که چشم و دلشون سیره ولی له له میزنن.
جای تاسف داره.

ما چرا به گریه کردن برای آنها نیاز داریم؟ من برای شما داستان کودکان یتیمی را بگویم که بی کس و کار در نا کجا آباد ایران روزگار میگذرونن، آنهایی که به جان کندن سیلی های روزگار رو میخورن و هنوز روی پا ایستاده اند، داستان انسانهای با ابرو ولی رنجدیده که در دل کوه ها و معادن شب و روز کار میکنند تا زنده بمانند، اینها تمامش اشک به چشم هامون میاره. اینها هم به اشک ما نیاز ندارن. اما به توجهمون چرا...
اونها انسانهای خاص خدا بودن و مصائبشون هم به بزرگی و عظمت وجودشون. اما اینجا هم به ناموس خیلی ها رحم نکردن... "خیلی ها"یی که انسانهای معمولی بودن و هستن...
عشق به امام حسین و یا اصلا عاشق بودن به مذهب ضعف نیست. اما شاید بد نباشه به اتفاقات پیرامونمون هم نگاه بندازیم. آدمهای عصر حاضر... همینهایی که در اطرافمون هستند و مظلومیتشون هیچ کجای این تاریخ ثبت نمیشه...

جودی آبوت با موهای مشکی چهارشنبه 22 آبان 1392 ساعت 23:41 http://judy-Abbott.blogsky.com

به نظر من اونا راحت نشدن. چون امام امتن. پدر امت که راحت نمیشه. برای تک تک ما غصه دارن. راحت دنیوی که ملاک نیست. البته برای ما سخته درکش.

درسته برای من سخته درکش. غصه داشتن اونها برای مردم سرزمینم کفایت نمیکنه. باید براشون کاری کرد.
من هر سال اینهمه ادم رو میبینم که مراسم میگیرن. باید هم بگیرن. اعتقادشونه. اما همونها چرا برای خشنودی امامشون، دست کسی رو نمیگیرن؟ نمیگم همشون... اما اینهمه خرج... یعنی نام امام امت فقط باید در هیئت ها برده بشه و فقط باید بر سر و سینه کوبید؟
اصلا پولش هیچی... خیلی هاشون حتی سر سوزن تلاش نمیکنن راه اونی که براش یک هفته همه جا رو سیاه میکنن ادامه بدن...
همین پسری که توی متن ازش گفتم، سیاه پوشیده بود سر تا پا... ته ریش هم داشت. ظاهرش میگفت برای این روزها این ترکیب رو انتخاب کرده. اما نگاهش... حرفهاش...

جودی آبوت با موهای مشکی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 00:16 http://judy-Abbott.blogsky.com

مظلومیت کودکان کشورمون. زن هامون و...هیچ در تضاد با مظلومیت امام حسین و خاندانش نیست. باید کاری کرد درسته،ولی دقیقا مخاطب این کمک رسانی ها کیه؟
مراسم گرفتن ها و...لازمه ولی کافی نیست. حرف های شما برای مظلومیت خیلی از کسایی که میشناسم و نمیشناسم قبول. ولی همون طور که من خدایی دارم شما داری. اونا هم دارن هر چقدر من دوستشون دارم خدا بیشتر داره. چرا باید با عزاداری برای امام حسین مقایسه بشه. من بیشتر حرفم این قسمت بود

مخاطب کمک رسانی ها همونهایی هستند که بیشتر از بقیه (ظاهرا یا باطنا اش با خودشون) دلشون برای دینشون میسوزه. البته که انسان دوستی ربطی به مذهب نداره ولی اونهایی که از مذهب پیروی میکنن از نظر من باید بیشتر دل نگران هم نوعانشون باشن. گریه کردن و دسته راه انداختن فقط یه تقلید و تکرارِ هرساله است. فقط یکجور تبلیغه، بدون کوچکترین قدم مثبتی. البته که قضاوت کار من نیست. فقط دیدم به این ماجرا رو مطرح کردم و خدا آگاه تره به امور...

جودی آبوت با موهای مشکی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 00:23 http://judy-Abbott.blogsky.com

شاید قبول نداشته باشی حرفهای من رو. ولی روایتی هست که میگه زن های آخر زمان حیا و مرد ها غیرت ندارن. این به معنی این نیست که حالا همه ییغیرتن! همه ما هم بی حیا. هم خوب هم بد کنار هم وجود داره. به قول شما چیزی که باید ادامه داشته باشه اینه که بعد از ۱دهه عزاداری باید راهش رو ادامه بدیم.از نظر عقلی هیچ کس دوست نداره چیزی رو خراب کنه که براش زحمت کشیده. خیلی از ماها خیلی موقع ها دست خودمون نیست حرفی میزنیم کاری میکنیم که تمام خوبی ها رو ناکار میکنیم. یکی از درسایی که از عاشورا باید بگیریم امر به معروف. ما نیاز داریم که بهمون یاد آوری بشه. متن شما واقعیت بود خیلی چیز هاش. ولی بعضی جاهاش هم بی انصافی بود

آفرین حرف منم همینه. درس... من میگم گریه و زاری و اینهمه سیاهی درمون هیچ دردی نیست. باید استین بالا زد. اگه من یک دهه سیاه تنم میکنم، هر شب هیئت میرم. با روضه و نوحه گریه میکنم و از دل زینب میگم، "باید" رفتارم رو هم مثل اونها کنم. باید پیرو راهشون باشم. باید چشمم رو باز کنم بر حوادث و اتفاقات اطرافم. اگر ظلمی میبینم در حد توان جلوش بایستم...
حرف من اینه.

جودی آبوت با موهای مشکی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 00:30 http://judy-Abbott.blogsky.com

بعضیا هستن میگن آخ جون وقتشه تیپ مشکی بزنم! این ها همه قبول. ما همین محرم رو داریم که دلامون رو پاک کنیم حالا یا میتونیم صاف نگهش داریم یا نه. بحث اینجاست که این در رحمت خداست. که حتی ارمنی ها هم این روزا برای ابالفضل گریه میکنن. هر اتفاقی که میوفته صحنه ی آزمایش خداست. وقت انتخاب آدماست. این که ما سر بلند بیرون بیایم یا نه دست خودمونه. امام نقش ما رو بازی نمیکنه قطعا دستمون رو خیلی جاها میگیره ولی زندگی ماست در نهایت خودمون تصمیم گیرنده ایم.

بله دست خودمونه...

جودی آبوت با موهای مشکی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 00:44 http://judy-Abbott.blogsky.com

100%کسایی که علاوه بر انسان دوستی مذهبی هم دارن که از این عقیده حمایت میکنه بارشون سنگین تره. یعنی مسئولیتشون بیشتره. اونا باید پاسخگو باشند. حالا وظیفه ی من چیه؟ به عنوان یه فرد، باید کاری کنم که بعدا بتونم جواب بدم که من وظیفه ام رو انجام دادم.جایی بودم بارون شدیدی میومد. تعداد خیلی زیادی توی بارون بودن. به خانوم کناریم گفتم شما جلوت جا هست یه کم بیا جلو 1نفر دیگه هم بشینه. گفت نه کیفم رو گذاشتم بعدشم میخوام پام رو اینجوری اینجوری کنم میخواستن زودتر بیان!!! خیلی جاها تقصیر تک تک خودمونه. "به من چه "گفتنا یا انداختن تقصیر دیگران به خاطر کم کاری های خودمونه

خب اینی که شما گفتی هم یه نمونه از این مواردیه که باید افسوس خورد که چرا نفر بعدی نباید برامون مهم باشه؟ چرا نباید حس مسئولیت کرد نسبت به هم نوعمون؟ نمیگم باید زندگیمون رو بذاریم برای اصلاح جهان و ریشه کنی بدبختی از دنیا، نه... میگم قطره قطره وانگهی دریا شود. ذره ذره باید دست به دست هم بدیم تا بشیم اونی که باید بشیم...

جودی آبوت با موهای مشکی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 00:56 http://judy-Abbott.blogsky.com

من طبق روایت جواب میدم این مورد رو. مشکی پوشیدن مکروهه الا برای عزاداری امام حسین. میگن هر کی نعمت اشک داره ارزشش رو حفظ کنه اشکی که برای امام حسین بریزه هدر نمیره. ما بعضی از کارهای خوبمون به خاطر کارای بدمون از بین میره. ولی کاری که برای امام حسین میشه اشکی که ریخته میشه چون جز عمل ما نیست همیشه ماندنیه. میدونی بعضی چیزا شعاره،و شعار خوبه. چون نشون دهنده ی یه اعتقاده. مثلا پوشش هر جامعه شعارشه. شعار به حقیقت یک روزی میرسه. این که باید بعد این دهه آستین بالا بزنیم دقیقا همینه. ولی این ۱دهه باید حفظ بشه. این طور نباشه که حالا که نمیتونیم کاری کنیم اینم تعطیل کنیم. شبای قدر احیا داره دیگه، فقطم همون 3شبه که به اون شکل شب زنده داری داره. پارسال اومدن نشون دادن که شب تاسوعا عاشورا مردم رفتن حرم حضرت معصومه قرآن خوندن به جای عزاداری. در صورتی که این کار نه از اعمال بوده که هیچ، زیاده روی هم بوده. اینجوری کم کم این فرهنگ از بین میره. بچه های نسل بعد میگن قرآن خوندن که بهتره،عزاداری برای چی؟

جودی آبوت با موهای مشکی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 01:05 http://judy-Abbott.blogsky.com

بر منکر حرفهای شما لعنت. برای همین اماما تک تکشون برای تک تکمون غصه میخورن. چون گم شدیم مگر اینکه از خودشون کمک بگیریم.
مخالفت من با پست شما به خاطر کم ارزش گذاشتن از عاشورا بود. اینکه اگر میخوایم کاری کنیم که تعدادی به خودشون بیان. یا متوجه اهمیت یه موضوعی بشن لازم نیست از اهمیت موضوعی کم کنیم. یعنی دو تا موضوع خیلی مهم رو یکیش رو فدای یکی دیگه کنیم. اونم چه کسی رو؟شب تاسوعا به اصحابشون گفتن هر کسی حق الناسی به گردنشه برگرده که در رکاب من شهید نمیشه. حتی قدم گذاشتن توی راه امام حسین ملزم به ادا کردن حق مردمه. پس چرا از این راه وارد نشم برای تذکر دادن به کسی. از مظلومیت امام به نظر شما این نیست که بعد از این چنین فداکاری این جوری دربارش گفته بشه؟

من واقعا دلیل تاکید بر مظلومیت رو نمیفهمم. اگر آدم بزرگی بوده (که میگم بوده) معصوم بوده و از جانب خدا مامور. یعنی ملزم بوده که مسیر ایکس رو بره و به نقطه ایگرگ برسه. اتفاق بزرگی بوده. بله... فاجعه بوده، خونبار و نا عادلانه بوده ولی تنها همون اتفاق در تاریخ افتاده؟ فقط به خانواده ایشون بی حرمتی شد؟ یعنی اینهمه جنایت داره اطرافمون اتفاق میوفته، هیچکدوم ارزش بحث کردن و وقت گذاشتن نداره؟ هیچکدوم ارزش خرج کردن زمان و پول و انرژی نداره؟
ماموریت با فداکاری فرق داره به نظرم. ایشون از جانب خدا به این امر فرمان داده شده بودن.
من نمیخوام از ارزششون کم کنم ولی حرفم اینه که، بعد از اینهمه وقت باید برای موارد دیگری هم وقت گذاشت.

جودی آبوت با موهای مشکی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 01:21 http://judy-Abbott.blogsky.com

غریب کشته شدند. امام 2جا مبهوت شدن. 2جایی که برای جنگ وارد نشدن. یه جا طلب آب برای علی اصغرش. یک جا عباسش. که حتی شمشیر با خودش نبرده بود چون برای جنگ نرفته بود. اینا مظلومیته.
شب قبل از عاشورا یکی از اصحاب به امام میگ. امشب اگر از فلان راه شبیخون بزنیم دشمن انتظار نداره غافلگیر میشه. شکستش حتمیه. امام میگه من بهشون قول دادم تا فردا نجنگیم. این مظلومیته.

منافاتی با ناراحتی و غصه خوردن برای گرسنگی و دردهای انسان های دیگه نه فقط تو ایران، کل عالم، نداره. هیچ منافاتی. اگر ناراحت نشیم انسانیت نداریم. امام علی به زن یهودی هم میگه نباید خلخال از پاش در بیارین.
مردمی که رو سر پیامبر خاکستر و آشغال میریختن. پیامبر هم نفرین نمیکرد که. گریه میکرد. خدایا امتم نمیفهمند...
25سال علی خانه نشین شد سلام میداد جوابش نمیدادن. مظلومیت هایی که خیلی زیاده و شما بهتر از من میدونی.
مردم کوفه شاید مستحق هر حرفی باشند که تا آخر عمر اون سرزمین و اون مرد مردم نفرین شدن. سرزمینشون آباد نیست. اما مردم ما این جوری نیستند. بدی دارن ولی خوبی هاشون بیشتر ه

خیلی از مردم ما فقط تقلید های کورکورانه میکنن...
این مثال هایی که شما میزنی، درسته اما من میگم اونها جنسشون با من و شما فرق داشت. معصوم بودن و عاری از گناه. معلومه که یک پیامبر باید صبر و طاقتش از من و شما بیشتر باشه. مشخصه که امام باید در برابر بی حرمتی سکوت کنه. که اگر اینطور نبود که برگزیده نبودن. پس وقتی انتخاب شدن، خدا قدرت بیشتری بهشون داده، صد البته مصائب بزرگتری هم سر راهشونه. اینها یک ماجرای از پیش تعیین شده از سوی خدا بوده و خود بزرگان هم میدونستند چی در انتظارشونه.

جودی آبوت با موهای مشکی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 01:45 http://judy-Abbott.blogsky.com

یه مسئله درباره ی ریا. روایت داریم از امام صادق که گریه و عزاداری برای امام حسین حتی اگر برای ریا باشه مورد قبوله. در صورتی که اگر نماز یا روزه یا هر عمل خوبی ریاکارانه باشه به درد جرز لای دیوار میخوره. گریه به 2شکل داریم بعضیا گریه میکنن برای مسائل دنیایی و مصائب امام حسین برای این که پاک بشن که میشن. یه گریه دیگه داریم که برای رشد آدم هاست (که منظور شما هم همینه) یعنی بعد گریه حالا وظیفه ی ما چیه؟ اگر میتونم با اشکم اگر با دستم، قلمم زبانم قدمم راه امام حسین رو ادامه بدم باید عمل کنم. مثلا مامان بزرگ من از دستش کاری بر نمیاد. اشک میریزه فقط. این خودش خیلیه.
تمام انبیا حضرت ابراهیم. نوح. موسی. و...همه با روضه ی امام حسین گریه کردن.
و در آخر میدونم سرت رو درد آوردم به سری حرفا زدم که همه رو میدونستین و منظور شما هم همین بوده فقط هر دو به ۲شکل متفاوت گفتیم. بیشتر برای یاد آوری خودم بود.اگر
بالا منبریم خوبه برم خانوم جلسه ای بشماا
من که این پستت رو دوست داشتم. خودتم دارم

به نظرت یکم عجیب نیست؟ گریه و زاری برای ریا هم باشه قبوله؟! اخه این چه مدل روایته؟
همونجور که خودت اشاره کردی انبیا قبل از حضرت محمد هم برای ایشون گریه کردند. خب... پس مشخصه که خدا یک برنامه ای رو چیده و برای پیشبرد این برنامه نیاز به آدمهایی داشته که پیش ببرنش. خودشون میدونستن چی در انتظارشونه و تسلیم بودن.

ممنون از لطفت و وقتی که گذاشتی

جودی آبوت با موهای مشکی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 01:48 http://judy-Abbott.blogsky.com

وای چقدر حرف زدم!!

آزی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 02:46 http://bihefaz.blogfa.com

چقدر خوب گفتی چقدر قشنگ حرف دل منو گفتی.دوبار خوندمش! این چند روز همه این حرفها تو کله ام رژه میرفت اما توان نوشتنشونو نداشتم دلم میخواست همه اینارو داد بزنم اما یه جایی گیر کرده بود!!! خووشحالم که اتفاقی اومدم اینجا و دیدم تو چه خوب دادشون زدی!
وچــــــــــــقدر غمناکه!!! مخصوصا اون قسمتش که ایران در حال مردنه یا بهتر بگم در حال کشته شدنه و هیچکس به فکرش نیست...ایران در حال مرگ است و مردم داغ کربلا دارند

آزی جان
چند روز پیش یک برنامه ای میدیدم، که داشت چشم انداز ایران در دهه آینده رو نشون میداد. یعنی درباره اش صحبت میکرد و تصاویر رو بازسازی شده نشون میداد. چه برمن گذشت خدا میدونه... انقدر فاجعه عظیم بود که اصلا نمیدونم چجوری باید توی کلمات جا بدمشون...
وطنم، هموطنم، جلوی چشمم، در همین عصر، در همین روزها، دارن از بین میرن، بعد من باید برای رخدادی در 1400 سال پیش شیون کنم...

آزی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 02:48 http://bihefaz.blogfa.com

راستی واسه اون سوالی که واست پیش اومده برو این سایت
http://nazriyab.com/?tehran

یا خدا
فیلتر هم هست که!!
برای گرفتن نذری هم باید فیلتر شکن داشت!!!
در هر حال فکر نکنم چیز جالبی باشه.

سارا کاتوزیان پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 12:52 http://sazesara.blogfa.com/

دل آرام عزیز سلام
با نوشته های این پست موافقم... گمراهی هایی که متاسفانه مبتلا به تمام مذاهب بوده و هست...
بطور مثال، آنها که مسیح را تازیانه زدند، بر کَفَش میخ کوفتند و با تاج خاری بر سر، در جلجتا مصلوبش کردند... آنها که در "مرقس" ازشان یاد شده... که با لبهای خود احترام می دارند، دلهاشان اما از خدا دور است... و آنها که "مسیح" گفت: "جامه‌هایم را بین خود تقسیم کردند و بر لباسم قرعه افکندند"... همان ها بودند که در بدو ورودش به اورشلیم، هوشیعانا گویان به استقبالش آمده بودند...
و چه بسیار از این آدمیان که مصداق این آیه اند:
"دل این قوم سخت شده... گوشهایشان سنگین گشته... و چشمان خود را بسته‌اند... تا مبادا با چشمانشان ببینند... و با گوشهایشان بشنوند... و در دلهای خود بفهمند..." (انجیل لوقا ۸:‏۱۱-‏۱۵)

سلام سارا جان
متاسفانه افراط و تفریط و یا بعضا گمراهی هایی که وجود داره(و قطعا خیلی ها از حضورش سود میبرن) کمر به نابودی ادیان بسته.
به ادیان و تمام اتفاقاتی که در آنها افتاده احترام میذارم. گرامیداشت و یاد بودهایی که انجام میشه( بسته به آیین و رسم هر دین) قابل احترامه اما تا جایی که تعادل از بین نره و اثرات این مراسم در بطن جامعه و بین تار و پود پیروانش مشاهده بشه. که اگه غیر از این باشه، چیزی جز تقلید کوکورانه نام نداره.

چقدر خوشحالم که از ادیان مختلف اینجا دور هم جمع شدیم و میتونیم با هم حرف بزنیم.

بهار همیشگی پنج‌شنبه 23 آبان 1392 ساعت 13:54

دلارام با من قهری؟!
چرا جواب همه رو دادی جز من!!!

نه والا چه قهری؟ چه کشکی؟ چه دوغی؟
شرمنده بهار جان، کامنتت خیلی شیطون بود، از زیر دستم در رفت

"یک من دیگر" جمعه 24 آبان 1392 ساعت 11:12 http://yekmanedigar.blogsky.cim

ای خدا... ای دلارام...

ای جانم ای من...

فرشته جمعه 24 آبان 1392 ساعت 12:04

سلام دل آرام جان...
حرف های من هم همان دو پستی که برایت گذاشتم ...

سلام فرشته مهربان
ممنونم از معرفیش...

میرزاده خاتون جمعه 24 آبان 1392 ساعت 14:31 http://khatoonnn.blogfa.com

گریه داشت پستت دل آرام جان .گریه داشت

دلمون پره...

آقای دنتیست جمعه 24 آبان 1392 ساعت 16:58

این پست خیلی از حرفایی که می خواستم بگم رو شیواتر و بهتر از من گفته بود . جای تاسف داره...
متاسفانه معنویت مد نظر این نظام نتیجه اش شده همین شکم باره گی و مفت خوری و ریا و هرزه بازی که توی محرم می بینیم. روزهای عاشورا دلگیره نه فقط برای اون کسی که ۱۴ قرنِ پیش به شهادت رسیده. برای امیدهایی که ۳۵ سال هست به دوش میکشیم.

متاسفم دکتر که در این نظام ریشه گرفتم و اسلام را در این دوره و اینگونه شناختم...

هانا جمعه 24 آبان 1392 ساعت 18:07

تا همین اواخر من هم مثل اکثر(و نه همه) جوان های هموطنم فراری بودم از خوندن یک سری کتاب ها، همه ش دور نویسنده های اون ور آبی بودم، نمی دونم چی شد شاید دیدن بعضی حرف های بزرگ های دینمون از زبان اون ها جوری که آدم حس میکرد اونا بیشتر از یک مسلمان کتاب های اسلامی رو زیر و رو کردن و خوندن،باعث شد فکر کنم به اینکه چرا همونجور که وقتی آدم مریضه یا نیاز به مشورت با شخصی با تخصص خاص داره چک و چونه نمیزنه و مراجعه میکنه ...
چرا وقتی آنتونی رابینز حرفی رو میزنه که علی (ع) کاملترش رو گفته؛ چرا وقتی در خصوص علوم روانشناسی و پزشکی و سلامت اخباری که میخونم شبیهش رو تصادفا در فلان حدیث دیدم؛ چرا با همه این ها باز فراری باشم .. اصلا دین رو فاکتور بگیرم چرا نباید با علاقه و کنجکاوی بنشینم به مطالعه شون؛ خلاصه کم کم نمیدونم چی شد که بعد از مدت ها که هی مثل خیلی ها شعار میدادم توی محرم جای فلان کار دو خط درباره عاشورا بخون، عملیش کردم و تازگی ها رفتم سراغ کتاب حماسه حسینی، هنوز اوایل جلد اولش هستم نمیدونم تمومش می کنم یا نه، اما جالب بوده تا همینجا هم، پیشنهاد می کنم بخونیش ...
استاد مطهری در کتاب حماسه حسینی جلد اول گفتن
حسین (ع) شخصیت حماسی است اما حماسه انسانیت و حماسه بشریت و نه حماسه قومی و ملی و ...
و حادثه عاشورا دو صفحه دارد یک صفحه سیاه یک صفحه سفید
و خیلی ناراحت بودن از اینکه توی روضه خوانی ها و سخنرانی ها فقط صفحه سیاهش بررسی میشد نمیدونم الان نسبت به زمان اون شهید، بهتر شده یا نه.
گفته بودن البته گریه کردن را نباید بی ارزش دانست، اما گریه برای یک قهرمان(!).
و باز گفتن از نظر فردی و از نظر اجتماعی میتونه بررسی بشه،
" ... از نظر شخصی از نظر اسلام شهادت حسین(ع) از دیدگاه فردی یک موفقیت بود ......علی بن ابیطالب (ع) آن وقتی که تیغ بر فرق سرش فرود آمده و تا نزدیک ابرویش شکافته است، این طور حرف می زند : به خدا قسم مرگ ناگهانی و ضربت ناگهانی ای که بر من خورد، یک ذره مورد کراهت من نیست، من افتخار می کنم و آرزوی چنین روزی را داشتم، مثل من مثل آن عاشقیست که به معشوق خود رسیده باشد.
این از جنبه شخصی اما اسلام یک جنبه دیگر هم دارد و مسایل را همیشه از جنبه شخصی مطالعه نمی کند از جنبه اجتماعی هم مطالعه می کند از جنبه اجتماعی حادثه عاشورا و نسبت به کسانی که آن را مرتکب شدند یک انحطاط بود، لذا دایم باید یادآوری شود، که دیگر تکرار نشود، این همان "آخی" است که یک ملت می گوید: ما مسلمان ها چنین کاری کردیم؟ لعنت به کسانی که چنین کاری کردند ما دیگر چنین کاری نکنیم.
ثانیا این موضوع برای صیقل دادن احساسات اسلامی و انسانی است، اما به شرط اینکه ما این را درست درک بکنیم ..."

هانا جمعه 24 آبان 1392 ساعت 18:31

و اما حرف های خودم:
بذار با یک مثال شروع کنم، بعضی ها میگن قرآن خوندن فایده نداره باید عمل بشه و چون عمل نمیشه پس قیدش رو بزنید و با اینجور حرفها دیگران رو از خوندن این کتاب، حداقل به چشم صرفا یک کتاب، هم محروم می کنن، اما از نظر من با اینکه اصل و درستتر(!) اینه که اونجور باشه و خوش به حال اونی که اونجوره، اما به نظرم درست نیست که به این بهونه کسی از خوندن این کتاب دلسرد بشه، چون به نظرم اثر خودش رو میذاره حتی این مدل خوندن گرچه درستتر اونه ... از طرفی همیشه میگم همه چیز انرژی داره، یک عکس که به دیوار زده شده، یک عطر، یک آهنگ، یک سنگ، همه هر چیزی که فکرش رو بکنیم انرژی داره، حتی به نظرم خود ما آدم ها هم ناقل انرژی هستیم،با تک تک افکار و اعتقاداتمون و کارهامون، هیچ چیز بی اثر نیست، و با این اوصاف میخوام بگم درسته اون بزرگواران به گریه کردن نیاز ندارن اما کی میدونه شاید همین گریه کردنا توی سرنوشت آدم تاثیر بذاره( که میذاره به نظرم)، هیچکس به زور نمیتونه تمام دارایی دنیا رو هم داشته باشه اشک بخره از دله از اعتقاده، شاید طرف این چیزهایی که تو گفتی و درد هستن، رو نبینه، اما همون آدم اینجا دلش بسوزه گریه کنه شاید کم کم دلش رقیق شد و یه حرکتی برای گره گشایی از کار یکی بغل دستش توی همون خیابون و هیات کرد، شاید چند وقت طول بکشه اما مطمئن باش اثرش رو میذاره.
مگه غیر از اینه که هر کدوم از ما داریم یک مسیری رو میریم و یه جور سیر و سلوک داریم و با یه سری نشونه ها و اتفاقات که توی مسیر برامون پیش میاد، داریم هدایت میشیم توی این مسیر؟ روی همین حساب همیشه سعی می کنم حرفی نزنم که اعتقادی رو از آدمی بگیرم یا سست بشه باورش. چون بالاخره اون هم از این طریق میرسه به یه چیزایی.
راجع به اینکه بعضی بدون معرفت در این مراسم ها شرکت می کنن با پوشش و رفتار نامناسب، مطمئن باش اگه جلوی حضورشون گرفته بشه یا تذکر داده بشه بیشتر ما آدمها بیشتر موضع میگیریم که یعنی چه صاحب عزا کس دیگه ایه و این حرفا ... در حالی که میدونیم نباید اونجور باشه.

...

چیز دیگه ای که با خوندن پستت به ذهنم رسید اینه که: تمام حرف امام حسین این بود که زیر بار ذلت نمی خواست بره، هیهات من الذله .. زیر بار حرف ناحق، همون اگر دین ندارید آزاده باشید؛ بیا همه حرفا رو بذاریم کنار و صرف نظر از دیدگاه سیاسیمون به این فکر کنیم که واقعا این ظلم نیست این زورگویی نیست که ملتی رو به قول خودت ده سال بچزونن چون میخوان از دانش هسته ای استفاده کنن این ملت؟ مگه ارث پدر آمریکا و اسراییله؟ مگه نه اینکه بازرس میفرستن ایران در حالی که به اسراییل هیچکس حق نداره بگه بالا چشمت ابروست، ده ساله میگن ما قراره بمب شیمیایی بسازیم، بعد خودشون بمب رو سر مردم خالی می کنن و هیچکس نمیگه چرا آخه؟ ساخت سلاح هسته ای رو هم حرام اعلام کردن دیگه دردشون چیه؟ دلسوز مردم ایرانن اینا؟ اینایی که به بیمارها هم رحم نمی کنن اقلا. دلسوزن یا دارن میسوزن که نمیشه دیگه مثل ایرانِ دیروز ارزش سگشون بیشتر از یک انسان ایرانی باشه اون هم در خاک ایران؟ نمیشه بیان سر ملت شیره بمالونن و آثار باستانی و نفت رو به اسم یه سری چیز بی ارزش غارت کنن؟ میخوان ایران همچنان وابسته باقی بمونه، مگه نه اینکه میدونن "استعداد در محیط آروم شکوفا میشه" مگه نه اینکه هی جو رو متشنج می کنن یا دلسوزمون شدن نگران اوقات فراغتمون هستن !! شبکه آنچنانی می سازن با یک مشت فیلم سخیف ذهن جوون ها رو درگیر میکنن و هردفعه یک بامبول در میارن، چرا نمیذارن به حال خودمون باشیم؟ مگه نه اینکه ما هیچی نیستیم خیل خب بذارنمون به حال خودمون، چرا یکی بلانسبت(!) توو ایران حتی دست تو بینیش میکنه میره رو ایر که چی ... انرژی هسته ای حقمونه همونجور که زندگی کردن هم،
انرژی هسته ای حقمونه چون به قول خودت منابع آب دارن از بین میرن، نفت از بین میره، برای تولید برق به توربین نیاز هست به سوخت احتیاج هست یا به آب نیاز هست ... نفتمون هم داره تموم میشه، چرا انرژی هسته ای نباشه آخه! نسل های آینده نمیگن اجدادمون بخاطر این که آسوده تر باشن و نون ارزون بخورن، پیگیری نکردن؟ توی تاریخ نمیشیم حکایت یکی مثل فتحعلی شاه که به فکر آسایش خودش بود؟ گرونیه تحریمه مشکل هست اوضاع گل و بلبل نیست هممون داریم اذیت میشیم کمر مردم خورد شده کیه که منکر مشکلات باشه کیه که بگه همه چیز گل و بلبله، کدوم کشور مشکل نداره؟ بدهی و رسوایی خودشون که بر کسی پوشیده نیست، مشکل هست درست اما چرا هیچ کدوم از ماها کینه نداریم از اونهایی که سنگ جلوی پای ما میندازن چرا مقصر اصلی قبله آمال جوون هاست؟ اونم در شرایطی که به هم پیاله های خودش هم رکب زد این اواخر.
حرفم این پست نیست چندوقت پیش توی یکی از شبکه های اجتماعی، یک استاتوس فرستاده بودن که فلان تیم ورزشی بانوان که برنده شده بود رو به خاطر حجابش بازنده اعلام کرده بود میزبان؛ همه نفرین میکردن که آی حالا بگید حجاب محدودیت نیست و فحش میدادن که آزادی نداریم.
هیچکدوم از بچه ها محض رضای خدا نگفت اگه محدودیت بود که نباید برنده میشدن اصلا، اگه دست و بالشون رو بسته بود واقعا. و نگفتن اگه زن ایرانی مجبور(!) شده حجاب داشته باشه اون مدعیان آزادی بیان و آزادی عقیده اونا چرا حق این تیم رو به ناحق پایمال کردن؟؟ اینا هم درد هستن، ظلم بزرگتر رو اونا دارن میکنن ... امثال من که از این جنبه نگاه می کنیم و ابراز عقیده می کنیم متهم میشیم به مورد شستشوی مغزی واقع شدن و یا به گروه خاصی وصل بودن ... در حالی که در مورد خودم به قطع یقین میگم که اینجور نیست. کاش توی محرم فقط به مظلومیت نپردازن و درس هاش رو بیارن توی همین زمان.
و دیگه اینکه کاش یادمون باشه اشخاص ادیان نیستن و یادمون نره شخصِ حسین و اولادش و اصحابش و ... برای شخص و اشخاص خاصی نیستند، کارشون یک کار انسانی بود برای بشریت بود که اگه نبود ارامنه و
غیره و ذلک هم دلشون کباب نمی شد و مثلا برای مسلمان ها بود در اون صورت.
دلم نمیخواد فکر کنی دارم از شخص یا جناح خاصی دفاع می کنم نه، حرف هایی که زدی درد بودن اما به نظرم "هر چیزی به جای خود".
گریه باشه بساط عزاداری جمع نشه چون اقلا یک تمرینه برای همون رقیق شدن. حالا درس ها رو فراموش می کنن بگن یه حرف دیگه ست.
قبلا در یکی از پست های وبلاگم گفته بودم به تفاوت ها احترام میذارم، الان هم همونجوره و خدا شاهده که برای تو خیلی ویژه احترام قایل بوده و هستم، انشاالله ناراحت نشده باشی از عدم موافقت با بخشی و نه همه نوشته ت.
راستش اول از ترس ناراحت شدنت خواستم از خیر اظهارنظر بگذرم بعد دیدم در اون صورت رو راست نبودم اگه بی تفاوت رد میشدم، در حالی که دلم می خواست همونجور که وقتایی که موافقم اعلام می کنم اینجا هم حرف بزنم. می دونم خیلی از دوستان با خوندن حرفام از دستم حرص میخورن و شاید خیلی برچسب ها بخورم اما ضمن عذرخواهی از تو و همه کسانی که مخالفن باید می نوشتم و گرنه خودم رو نمی بخشیدم حتی اگه تو که از بهترین دوستان مجازیم هستی ازم متنفر بشی.

هانا جان
ماشالا طولانی نوشته بودی و من زمان جواب دادن به تمام مسائل مطرح شده از طرف تو رو ندارم ولی تا جایی که توی ذهنم مونده بحث میکنم.
ببین تو میگی نهی نکنین آدمها رو که چرا گریه میکنن اون هم اثر خودش رو داره. من میگم نداره. چیزی که با چشم دارم میبینم و میبینی رو نفی میکنی؟ بذار برات یه مثال از همین امروزم بزنم تا ببینی گریه و عزا برای امام حسین فایده نداره. امروز سوار یک ماشینی شدم که گوشه شیشه اش "یا حسین" نوشته شده بود. راننده اش جوان سی و چند ساله بود. آهنگی که پخش میشد از همین نوحه های امام حسین بود. داشت درباره مظلومیت و غریبی ایشون میگفت و از ناجوانمردی یزیدیان... کمی که جلو رفتیم گفت خانم جایی که میخواهید اینجاست. پیاده شدم و با دوستم تماس گرفتم و ایشون گفتن که راننده سرم رو کلاه گذاشته و اصلا جایی که پیاده ام کرده درست نبوده و متاسفانه سه برابر مبلغ اصلی از من کرایه گرفته...
یا ادمهایی که قران میخونن. بخونن راحت باشن ولی روی سنگ هم قطره قطره اب بریزه اثر میکنه و کم کم سوراخش میکنه ولی متاسفانه بعضی ها فقط این ایات و ذکرها لقلقه زبانشونه و لاغیر...
اما انرژی هسته ای... تو خودت حاضری دست بچه دو ساله چاقو بدی؟ ایران با رفتارهای سیاسیش و این انزوا طلبی ای که انتخاب کرده، اگه دارای انرژی هسته ای بشه هیچکس از دستش در امان نیست. کما اینکه میبینی در منطقه تنها حامی کشور سوریه است و سوریه هم که درحال حاضر معلوم الحال... دولتش به مردم خودش هم رحم نکردن و با تجهیزات شیمیایی سرکوبشون کردن. تازه ایران با افتخار از شهدایی حرف میزنه که در خاک سوریه (در جبهه بشار اسد) جنگیدن و شهید شدن!!
البته یه چیزی هم بگم. وقتی کسی پولدارتر، پرقدرت تر، و پر طرفدار تر از بقیه است، طبیعیه که حرفش پیش بره... ولی ایا این درسته که بگیم کل دنیا علیه ما هستن و دارن با ما دشمنی میکنن و فقط حرف ما درسته و حق با ایرانه و علیه اش همه دارن ظلم میکنن؟؟ همیشه میگن: اگه با یک نفر مشکل داری، ایراد از اونه. ولی وقتی با یک جماعت مشکل داری، ایراد از توئه...
بله آب داره از بین میره، برق داره میره و... اما ایا میدونی چرا؟ چون نفت ارزشمندمون هدیه میشه به کشورهایی که منافع ایران در اونها هست. گازمون مجانی ارسال میشه به کشورهای اطراف. خشکسالی شده، چون بی تدبیر سد سازی صورت گرفته...
چندی پیش دوست انیمیشن سازم به سفارش خود استان اذربایجان غربی برای خشکی ارومیه انیمیشن ساخت(داستانش رو نوشت البته). بهش مجوز ندادن. میدونی چرا؟ چون بی کفایتی خودشون رو نشون میداد. چون از بین رفتن تک تک موجودات اون دریاچه، یعنی انقراض نسلی که فقط در اون ناحیه از کره زمین یافت میشد و این یعنی فاجعه. خب قطعا به نفع حکومت نیست هوشیاری مردم...
در مورد حجاب... بله با شما موافقم که این بی رحمیه که ورزشکارانی برای اعتقاد (که البته من اسمش رو میذارم اجبار از سوی کشورشون) از مقام قهرمانی محروم بشن. در این فقره متاسفم برای افرادی که سردمدار آزادی هستن.
ابراز عقیده عذرخواهی لازم نداره عزیزم.

رها جمعه 24 آبان 1392 ساعت 20:57 http://gahemehrbani.blogsky.com/

کامنت ها رو خوندم دلآرام جانم
فقط یه جمله : آزاده باشید ...

امیدوارم حداقل خودم بتونم باشم و فقط شعار ندم. از خدا توی این روزها شعور طلب کردم. هرچه بیشتر بهتر...

سمیرا شنبه 25 آبان 1392 ساعت 11:28 http://nahavand.persianblog.ir

ممنونم دوست عزیزم...خیلی خیلی قشنگ گفتی از اون پستهایی که به دل می چسبه و لذت می آفرینه...ممنونم دلی...راست میگی ...سالهاست داریم میزنیم توی سرمون ولی هنوز یه ذره معرفت حسینی پیدا نکردیم..میریم عزاداری فقط واسه خودنمایی و هزار جور خلاف و ....خدا عاقبتمون رو به خیر کنه

سمیرای خوبم
دیروز کسی میگفت اگه غذا رو از مراسم ها حذف کنن، خدا میدونه چند نفر هنوز توی هیئت ها باقی بمونن...

وانیا شنبه 25 آبان 1392 ساعت 12:06

نت برگ رو سرچ کن غذا نذری رو هم نشون میده

خدا بهمون رحم کنه...

هانا شنبه 25 آبان 1392 ساعت 20:45

حرفی نزدم که بخوام چیزی را نفی کرده باشم که دارم میبینم.
عرض من این بود که بالاخره (!)تاثیر میذاره، یا میتونه بذاره،دیر یا زود.
و گرنه بله میبینم و میفهمم و حرص میخورم از دیدن خیلی چیزها. در همین کتابی که گفتم هم انتقاد شده.بگذریم.
شما میگی نباید باشه به اون دلیل، من میگم باید باشه، چون اینکه شعور همراه شور نیست برای بعضی یا اصلا برای اکثریت، دلیل نمیشه که کلا حذف بشه. همونجور که نمیشه گفت باید دانشگاهی رو کلا" جمع کرد به این دلیل که دانشجو نماهایی در اون حاضر میشن که فقط ظاهر دانشجویی دارن( که بعضا اون رو هم ندارن) بی سواد وارد میشن و بی سواد و به ضرب و زور تقلب خارج میشن، این دلیل نمیشه دانشگاه رو بگن درش رو گِل بگیرن، بالاخره یه امکانی بوده برای رشد، خودشون نخواستن و نتونستن استفاده کنن و یه عده دیگه در کنار همون ها درس میخونن و استفاده می کنن.
بخاطر اون عده دانشجو نما آیا میشه منکر اهمیت و لزوم وجود دانشگاه مذکور شد؟ یا به درد اقلیت درسخون خوردنش رو انکار کرد؟
یا استادیوم ورزشی که یه سری تماشاگرنما واردش میشن که فرهنگش رو ندارن آیا دلیل میشه که بگیم کلا در استادیوم ها رو گِل بگیرن؟
برای عزاداری (که من خودم هیات و دسته برو نبوده و نیستم) هم وضع همینه ... منظورم ظاهر و اصل و هدف و گم کردن هدف،
و اینکه یه عده شعور رو همراه شور ندارن دلیل نمیشه که کلا بگیم جمع بشه.
شعور حسینی نیست چون شناخت نیست چون شناختشون برمیگرده به حرف های دو تا روضه خون و مداح.
آدم خودش هم باید تلاش کنه ببینه چرا باید باشه این مراسم چرا اینجور شد چرا شرکت می کنیم؟ چه درس هایی درش هست؟ هدفداری اراده ایثار فداکاری وفاداری رعایت حق الناس هرچه در اون قهرمان بوده رو تا حد امکان بیاره توی زندگیش توی رفتارش، توی برخوردش یا نه نمیتونه پس اقلا کاری نکنه که ملت زده بشن از یه تیپ شخصیتی یا اهل اونجور مراسمات ... اما چه می کنیم؟ یا دنبال جواب نمیریم یا با پیش زمینه ذهنی سراغ کتاب هایی که باید بریم نمیریم و جای دیگه ای که نباید، دنبال جواب میگردیم و پر میشیم از تناقض.
یا هم بسنده می کنیم به حرف های چهارتا روضه خون.
و ظاهر ...
اونی که سیاه می پوشه آرم یا حسین میزنه اما حق الناس رو رعایت نمی کنه، اون خانمی که میشینه هفت قلم آرایش می کنه پی دلبری توی هیات اونی که چشم چرونی می کنه اینا رو نباید ببندیم به ناف اسلام، (حتی اون خانم ظاهرا حزب الهی که از شالم قضاوتم میکنه رو هم نمیذارم به حساب دینش و حرص میخورم که اگه واقعا اونی باشه که نشون میده اینجور نمیکرد) ... اگه درک درستی داشتن این کار رو نمیکردن. شعور رو که نمیشه تزریق کرد متاسفانه، یه کاریه که آدم خودش بره پی اش در کل درست یا غلط با این ذهنیت و استدلال از نظرم هیچی دلیل نمیشه که نباشن مراسمات و نمیشه کسی رو هم روند، پس می مونه اینکه امیدوار باشیم بالاخره تاثیر بذاره ...
اینم بگم که خودم گاهی انقد حرص میخورم خیلی چیزا رو میبینم ... بله اصل و درست اینه که اگه نذری هست بین نیازمندا تقسیم بشه، تشریفات و چشم و همچشمی رو بذارن کنار، هیات ها و ساده تر بگیرن و در عوض به چند خانواده نیازمند کمک کنن و غیره اما واقعا فکر می کنی این بساط جمع بشه میرن خرج اون کارها می کنن؟ خیالت راحت اگه کسی نخواد، این بساط هم جمع بشه باز صرف کمک به این و اون نمیشه خودگردانن این هیات ها.
راجع به آب و منابع طبیعی که اشاره کردم و به دنبال اون انرژی هسته ای، منظورم این بود که چون دارن از بین میرن نیاز به سوخت جایگزین حداقل برای تولید موردی مثل برق هست ... برق هسته ای ... حداقل همین یک مورد.
اما حالا که به دلایل اشاره کردی بذار منم نظرم رو بگم پس:
اصلا بگیم دلیل اصلی از بین رفتن منابع آبی همین باشه که میگی؛ اما سد ساز ها کی هستن چهار تا آدم مثل منِ نوعی به اضافه یکی دوتا خارجی احتمالا، کار بشر هرچه از روی عقل باشه باز یه جا میفهمه اشتباه کرده ... خیلی متاسفم و وکیل مدافع کسی نیستم ضمن اینکه دلیل تراشیدن برای اشتباه خودش اشتباست، پس حرفی نیست چون اونقد مطالعه ندارم در این زمینه ... اما گیریم اشتباه کردن، جز افسوس و درس گرفتن چه میشه کرد، سهم اون ها از اشتباه اون بوده قبول اما همه چیز رو دیگه نمیشه گردن دولت و نظام انداخت، یه چیزایی باید توی خونه و خونواده فرهنگ سازی بشه حالا صد که مدرسه و تلویزیون برنامه بذاره از بچگیمون تا حالا، که آب داره تموم میشه و اگه کل آب زمین یک گالن باشه سهم آب شیرین یک قاشق چای خوریه و بیاید صرفه جویی کنیم. واقعا چند نفرمون رعایت می کنیم؟
قبول کن ما (ما که هی استفاده می‌کنم امثال خودم رو عرض می کنم جسارت نشه)خودمون هم دلمون نمیسوزه، اون ته مه های ذهنمون اینه که صرفه جویی برای دیگرانه.
و تا گرون نشه و نایاب قدر چیزی رو نمیدونیم، مثل همین نون که تا دونه ای بیست تومن بود ملت گونی گونی (البته خداییش اغراقه دیگه!) میخریدن و کپک میزد یا بیات میشد مینداختن دور.
صد البته که درد هستن. حرفی نیست.
راجع به چاقو و بچه:
هممون میدونیم که درد اونا انرژی هسته ای نیست و تحریم ها از اول انقلاب شروع شده پس قید انرژی هسته ای رو هم اگه بزنیم باز همین آشه و همین کاسه، و دیگه اینکه دل آرام عزیزم چاقو الان دست "بچه زیر(!) دوسال"! هست و کسی در امان نیست ازش امنیت جهان رو هم به هم زده، متاسفانه کسی نیست ببینه، حالا ایران هم یک "بچه دو ساله"، بهرحال انرژی هسته ای باشه که به نفع ماست، برای آمریکا اگه بخواد حمله کنه فرقی نداره کی ضد نظامه کی با نظام، تر و خشک رو نابود می کنه پس بعنوان یک ایرانی با هر دیدگاه سیاسی بهتر اینه که داشته باشیمش، حتی همین که مدعیش باشیم هم غنیمته، آمریکا هم حساب همین رو می کنه و می ترسه و گرنه پای مذاکره نمی نشست، و به قول ضرب المثل خود همون اون ور آبی ها " هیچ کس به سگ مرده لگد نمیزنه"، اونا از قدرت گرفتن ایران در منطقه و جهان میترسن، از لوث شدن قضیه از این که چیزی که الان عامل برتریش هست در جهان، انقدر عادی بشه که فردا کشوری مثل افغانستان هم مدعی بشه و خیلی چیزهای دیگه.
طولانی ترش نکنم دیگه راجع به سوریه و انزوا فقط همین رو بگم که چندوقت پیش آقای ظریف در پاسخ مریدانشون که ابراز نگرانی کرده بودن درباره بحث شهادت هموطنانمون به دست پاکستانی ها، گفته بودن این رو باید به کسانی گفت که میگن مشکلات خودمون حل شده که حالا بریم سراغ امنیت منطقه؟ بهرحال منطقه که امن باشه به نفع خودمونه.
و این رو خودم اضافه میکنم که اگه ما به ظاهر هم که شده هوای کشورهای همسایه ها رو نداشته باشیم و گرم نگیریم یکی دیگه باهاشون دمخور میشه و علیه خودمون میشوروندشون.
انشاالله با تدبیرهای دولت جدید از انزوا خارج بشیم. آدمی به امید زنده ست ... خدا بزرگه.
حرف زیاده، سرت رو درد نیاورده باشم انشاالله ببخشید.
معمولا بحث سیاسی باشه یا مخالف باشم حرف نمیزنم چون میدونم کار به بحث میکشه نه اینکه بلاگر نظرش رو گفته باشه و من هم نظرم رو بگم و تمام. از بحث خوشم نمیاد چون میدونم فایده ای نداره نه نظر و برداشت من وحی منزله که بخوام به کسی تحمیلش کنم نه حوصله ای هست متاسفانه، اینجا هم بیشتر چون اعتقادی بود حرف زدم که پیش خودم دو رو در نیام که سیاست هم قاطی شد متاسفانه. ببخشید پرگوییم رو خلاصه.
خیلی خیلی طولانی شد نمیخواد زحمت جواب رو بکشی عزیزم گفتی وقت نداری من هم که از اول برای بحث نیومده بودم. تا اربعین تمومش می‌کنی انقدر طولانیه این متن:| ببخشید

ممنون که نظرت رو گفتی هانا جان

هانا شنبه 25 آبان 1392 ساعت 21:28

خواهش می‌کنم، راستش به شک افتادم که آیا درست شنیده بودم یا نه،
برای همین سرچ کردم که مطمئن شم اومدم نتیجه رو اعلام کنم:)
حاصل سرچ میگه که :" ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﯾﻮﻧﺴﮑﻮ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺁﺑﻬﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﯾﮏ ﮔﺎﻟﻦ ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻞ ﺁﺏ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻗﺎﺷﻖ ﭼﺎﯼ ﺧﻮﺭﯼ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ."
من در کامنت قبل گفته بودم زمین، این گفته جهان.
حالا اصل مساله رو ول کردم میخوام ببینم توی سیارات دیگه آب هست یا نه :|
تا بعد:*

دختر یکشنبه 26 آبان 1392 ساعت 09:51

قشنگ گفتی دلارام جان
همیشه قشنگ میگی
همیشه میخونمت ولی خاموش
امروز میخوام یه چیزی بگم اونم اینکه من همیشه روی شما و تیراژه جون یه حساب دیگه باز می کنم از نظر مذهبی
ولی یه بار عکسهاتون رو توی جوگیریات دیدم جا خوردم ولی به خودم اجازه ندادم حرف بزنم
اما خب چرا این شال همیشه جلو نباشه؟ چرا لباس انقدر تنگ باشه که بین دکمه ها فاصله باشه ؟
تو که اینقدر محجوب و محبوبی . با این که غریبه ام ولی دوستت دارم وگرنه من هر کسی رو لایق نمیدونم که بخوام بهش از این حرفها بزنم.
منو ببخش گلم ولی واقعا دوستت دارم و قصدم ناراحت کردنت نبود به خدا پس از من دلخور نشو دختر خوب

ممنون از اینکه همراهمی
هر کدوم از ما عقاید و اعتقادات خاص خودمون رو داریم.
فکر نمیکنم عکس ما اونقدر زننده بوده باشه که شما جا بخوری!! حداقل تا جایی که یادمه تیراژه مقنعه سرش بود و یک مانتوی بلند تنش...
رابطه محجوب بودن رو هم با جلو و عقب بودن شال متوجه نشدم...

[ بدون نام ] دوشنبه 4 آذر 1392 ساعت 00:05

سلام دلارام خانم.همه ی حرفهایی که اینجا زدید متین وکاملا درست وصدالبته عزاداری برای امامان یعنی اینکه زمینه برای انسان شدن فراهم بشه.اینکه دست کسی رو بگیریم اینکه نگاهمون وحجابمون رو کنترل کنیم اینکه خیلی از کارها رو درست کنیم .متاسفانه عزاداری های ما همچنان مشکل وانحراف داره اما معنیش این نیست که ما مثلا نذری دادن رو تعطیل کنیم یا عزاداری ها رو...یاد حسین(ع) بقای اسلامه.
اگر فرصت کردی زحمت بکش وتووبلاگم پست منو راجب محرم بخون...شاید به نقطه مشترکی رسیدیم.

سلام
شما که نه نام گذاشتی نه نشون...

ساجده سه‌شنبه 5 آذر 1392 ساعت 00:47 http://ayatenoor.blogfa.com

وااااااااای ببخشید من نمی دونم چی شد که از خودم اطلاعات نذاشتم...ببخشید دیگه هول شدم...
حالا دوست داشتین بهم سربزنید.خوشحال میشم.
راستی فضولی:شما کدوم کشور هستین؟

نه خواهش میکنم
من گرجستان هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد