ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بعضی چیزها را نمیشود توضیح داد. حالا کاری ندارم که دارم جان میکنم تا توضیحش دهم، و کاری ندارم که خب اگر توضیح ندارد چه کاریست این تلاش مذبوحانه برای به جمله کشیدن این مدل احساسات... ولی یک چیزهایی را شاید من بلد نباشم بگویم، اما شاید شما بلد باشید حس کنید... شاید شما بفهمیدش... زندگیش کنید...
بعضی آدمها جایشان "اینجا"ست (دقیقا وسط دل)... مهم نیست که فلانی را چند بار دیده باشی، مهم نیست چند بار هم کلام شده باشی، بی هوا دلت برایش پر میکشد. مهم نیست چقدر عقایدت به فلان شخص نزدیک باشد، دل مگر حساب و کتاب منطقی سرش میشود؟ بعد دیدی بعضی رفتن ها برایت واقعی نمیشود؟ باورت نمیشود؟ اصلا هیچ جوره توی کتت نمیرود که "بابا جان نیست"... یعنی دل پشت هم بهانه میگیرد که الا و بلا همین الان باید باشد... حالا بگرد و پیدا کن... منطقی اش این است که بعضی ها نیستن، خواسته و یا ناخواسته... اما دلم، دلت، آرام میشود؟ قانع میشود؟ نه... تنگ میشود، اشک میشود، میبارد و رد حسرت سردش تا همیشه بر جانت میماند، بعضی دلتنگی ها تمامی ندارد لامذهب...
سلام دلارام
آخ گفتی ....
"بعضی دلتنگی ها تمامی ندارد لامذهب..."
با کل جملاتی که نوشتی موافقم....مخصوصا آن قسمت حساب و منطقش
سلام عزیزم
و اینکه بعضی ها بی هوامی آیند که بشوند(می شوند) دلتنگی و بعد راهشان را بکشندو بروند
میاد توی قصه و ردی باقی میذاره و میره
میفهمم دل ارام بانو...دلتنگی رو نمیشه گذاشت وسط میز و عمقش را به کسی نشون داد! نمیشه براحتی تسکینش داد، لعنتی گاهی حتی اوج هم می گیره و بیطاقتت میکنه و نمیشه دادش زد ریختش بیرون. امیدورام همه دلتنگی هات تموم بشه دوست من
کامنتت خیلی یجوری بود. یجوری ِ خوب ها! یه بغضی پیچید توی سرم و رفت...
نچ، دل حساب کتاب منطقی سرش نمیشود.
دقیقا نچ!
دل هیچوقت یادش نمیره... هییییییچوقت...
سلام رفیق
سلام خانم خانمها
بعضی اوقات حکمت بعضی دلتنگی هارو نمیفهمم... بیتابی آخه واسه چی یا حتی واسه کی ؟؟!! واسه خانواده ای که ازشون دوری ... واسه دوستایی که دیگه سالی یک بار هم نمیتونی ببینیشون ... اخ که چقد دلتنگی سخت تر میشه وقتی ندونی واسه کیه ... بی تاب کی هستی !!!
خیلی خیلی نوشته هات به دلم میشینه... نمیدونم چرا حس میکنم خیلی حرفات حرفای منه....
قلمت همیشه سبز و مانا
شاد باشی
هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی...
شاید چون حرفهای دلتنگی از یه جنسه...
ممنونم عزیزم، تو هم نیز
ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻆﺎﺗﻲ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻧﻔﺲ ﻣﻴﻜﺸﻢ ﺑﻮﻱ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﺩاﺭﻧﺪ...
ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻧﺪاﺭﺩ...ﭼﺎﺭﻩ اﻱ ﻫﻢ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ...
ﭼﺎﺭﻩ ی ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ,ﺩﻳﺪاﺭ و ﻭﺻﺎﻝ اﺳﺖ و ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺷﺪﻧﻴﺴﺖ ,ﻳﻌﻨﻲ ﭼﺎﺭﻩ اﻱ ﻧﺪاﺭﻱ...ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻴﭻ...
ﺁﺭاﻡ ﺩﻝ ﺑﺎﺷﻲ,ﺩﻵﺭاﻡ....
چی بگم بهت آخه که آرومت کنه... خداکنه هر چه زودتر دلتنگی هات پر و غمهات در به در بشن و وصال محقق. هرچند دیر، هرچند دور، اما پر امید باش
عاشق اهنگ بودم دل آرامم
ممنون
آهنگ هم گفت عاشق توئه ;)
امان از این بعضی وقتها ...امان از این بعضی ها ..و امان از این دلتنگی ها ...می رود و می نشیند آنجایی که هیچ کاری از دستت ساخته نیست ...هیچ کاری ...و این استیصال بیچاره ات می کند....زبان هم که سرش نمی شود این دل ...و امان از وقتی که نیست ...که نمی شود که باشد ...
تمامی ندارد لامذهب این دلتنگی ......
گویا درد آشناییم همه... من خوب نگفتمش، اما شما ها خوب گرفتینش.
یک چیزی ...
دقت کرده ای دل آرام این روزها پست هایت یک جوری است ...یک جور خاص که نفس آدم را بند می آورد دختر ...
+دلتنگی هایت همیشه شیرین ...که هر وقت دلتنگ گشتی باشد آنی که باید ...که دلت را آرام کند و لحظاتت را قشنگ ...
سلام دل آرام آرام دل ...
این "یک جوری" فحش که نیست احیانا؟!
ممنونم
سلام عزیزم
چقدر تلخ و غم انگیز
کاش می تونستیم رفتن ها رو باور کنیم
کاش میشد اما نمیشه... رفتنش همیشگی بود...
"بعضی دلتنگی ها تمامی ندارد لا مذهب!!"
با تمام وجودم این جمله را درک میکنم
اصلا بعضی ها آمده اند که نروند و دل ما را با دلتنگی هایی که به جا می گذارند به آتش بکشند...
اینکه بگم امیدوارم دلتنگیت رفع بشه،فقط یه امیدواریه چون دلتنگی رفع شدنی نیست
پس میگم امیدوارم دلتنگیهات بیشتر از این نشه دل آرامم...
دلتنگی یه مصیبت نیست. اما مثل خراش روی دست میمونه. از اونها که وقتی یه تار مو میره میون زخمش، دلت ریش میشه. از اونها که با اینکه خیلی کوچیکه اما به هرچیزی گیر میکنه و آه از نهادت بلند میشه. از اون زخمهای کوچک اما عمیق که آب میخوره بهش، تا مغز استخونت تیر میکشه... دلتنگی یه مصیبت نیست اما...
بعضی ها را باید به خودشان و خاطره شان سنگ ببندی و بیندازیشان ته چاه ...
یسنا ته چاه که فایده نداره. تو که میخوای خشونت به خرج بدی، بندازش ته اقیانوس که دیگه امیدی به زنده موندنش نباشه. :))
گاهی دلم میخواد این دلی که ادم های دوست داشتنیه زندگیم توش هستنو بکنم بندازم دور
هرچه کامنتها داره میره جلوتر، میزان خشونت دوستان داره افزایش پیدا میکنه. آخه عزیز من چرا خود زنی میکنی؟ مطمئن باش اون آدمهایی که باعث رنجش دلت میشن و یا شدن، آدمهای دوستداشتنی زندگیت نبودن و نیستن...
سالهاست که یک دلتنگی مگو یک اندوه بی پایان در من جاریست که اگر نبود زندگیم رنگی تر بود حتمن. اما هست و هیچ وقت هم تمام نخواهد شد. "دیگر نیست" ، توی کتم نمی رود تا وقتی که دیگر خودم هم نباشم.
دلی که نگیره، که دل نیست. هست که بگیره، تنگ بشه، بشکنه و گاهی شاد بشه.
مانا باشی و زندگیت پر از رنگهای پررنگ
مثل یک حفره توی دل !
گذشت زمان پر می کندش ولی از بین نمی رود.
چه تعبیر زیبایی.