ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آنها که نمیتوانند حرف بزنند
آنها که نمیتوانند بشنوند
آنها که نمیتوانند ببینند
آنها که نمیتوانند حرکت کنند
و... آنها که نمیتوانند عاشق شوند...
و آنها که حتی رحم هم نمیکنن ...
من جز این گروه اخرم
مرز یاری و ترحم خیلی باریکه
ممنون که یادآوری کردی دل آرامم
تاحالا به کسی که نمیتونه عاشق بشه فکر نکرده بودم..
این متن را نفهمیدم... نفهمیدم... نفهمیدم... شاید چون کمک نخواستم برای عاشق شدن. برای تعریف عشق. وقتی که حسش کردم همان دم شناختمش.
تا اینکه همین امروز یکی از دوستانم مستاصل زنگ زد و گفت که چطور می تواند عاشق کسی شود که عاشقش شده! راهکار می خواست... گریه می کرد اما نه برای ترحم. برای یاری...
هرچند من نمی فهمیدم چطور می توان عشق را به افکار گوناگون فهماند. چطور باید به او توضیح می دادم..
اما فقط الان می فهمم یعنی چی این نوشته.
سلام دوستم
وآنها که عصبانی نمی شوند
خوب خدایی یاری دادن به این آدما خیلی سخته! صبر عیوب می خواد! ولی نتیجه اش خوب از آب در میاد خدایی!
سلام دلارام عزیز
اشاره ی دلنشینی بود، فکر نکنم کسی با ترحم دیگری دلش قرص بشه ، وقتی بتونه تو چشمای طرفش برقی رو ببینه که فقط وفقط نشون از دستای دستگیری و کمک باشه میتونه با اعتماد بیشتری بلند شه و ادامه بده نه نگاهی که از سر ترحم باشه. فکر کنم بیشنر وقتی مطرح میشه که شناخت نسبی ای وجود داشته باشه واسه دو طرف.
البته میشه کلی هم تعمیمش داد.
اونا که نمیتونن بفهمن
کیا؟
و آن ها که نمی توانند عاشق شوند...
از یه جایی به بعد دیگه نمی تونی... نه اینکه نخواهی ... نمی تونی
این خیلی درد بزرگیه !
نه اینکه نخواهی...