دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

دنیای دل آرام

در تلگرام: t.me/delaramnevesht

روز پیروزی ما ...

آخی یادش به خیر ... منظورم از یادش به خیر همین چند سال پیشه ها ، مدیونین اگه فکر کنید سن من بالاست . چی ؟ توی پروفایل نوشته 26 ؟ خوب نوشته باشه ، حالا اونها دلشون میخواد به ملت اطلاعات غلط بدن تقصیر منه ؟! والا به خدا .

جونم واستون بگه که توی این دهه فجر ، ما انواع و اقسام جرم ها رو مرتکب شدیم . از تزئین کردن کلاس بگیر تا گروه سرود و نمایش و - به قول تیراژه - کوفت و زهرمار ! روزنامه دیواری درست میکردیم بیا و ببین تازه یه عکس امام (اون موقع ها این ورژن جدیدش هنوز رونمایی نشده بود !) میزدیم اون بالاش همه حظ کنن . یعنی دست و پا میشکستیم که جزء نفرات جلوی گروه سرود باشیم و حنجره پاره میکردیم که بگیم  : "الله یاور ماست ، خمینی رهبر ماست "  !!!

باید اعتراف کنم هنوز که هنوزه این دهه رو دوست دارم (خوب حالا فحش نده ، توضیح میدم واسه چی !) برای زنده شدن تمام خاطرات مدرسه ام ، برای تمام هیجانی که به خرج میدادیم تا تمام برنامه ها روی اصول پیش بره . اکثر سالها مسئول برنامه ها من بودم و جدول اجرای برنامه ها رو هم من تنظیم و هماهنگ میکردم . یادش به خیر واقعا ... یاد روزهایی که نمیدونستم انزجار چیه و باور میکردم وقتی میگفت " دیو چو بیرون رود فرشته درآید " ...

روزهایی که با التماس به بابا میگفتم با خط قشنگش روی اون مقوا (این مقوا با اون مقوا فرق داره !) های رنگی بنویسه "انقلاب ما انفجار نور بود" تا برای تزئین به دیوار کلاس بزنیمش ، بابا میگفت حقیقتا هم انفجار بود ؛ نمیفهمیدم یعنی چی ...

امسال اولین سالیه که اون نوستالژی ها رو نمیتونم مرور کنم ...


*با تشکر از تیراژه و کیانا ی عزیزم که در تغییر و تحول اینجا خیلی کمکم کردند .



نظرات 25 + ارسال نظر
رها یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 12:57

الان دوس دارم 1 باشم
و اینکه دوران مدرسه منم به همین منوال گذاشت
فقط میشه گفت هِییییییییییی

آخی
پس شما هم آره !

کیانا یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 13:00 http://pantalo0n.blogsky.com/

هیییییییییییییییییی روزگارر
میخاستم بترکونم اما یه گندی زدم که فعلن دپم

اون که کار همیشته !
حالا چه گندی زدی ؟

شازده کوچولو یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 13:16 http://www.shazdehkocholo.blogsky.com

نگران نباش دلی جان ما داریم به اندازه کافی به جای تو هم یادآوری میکنیم

ای جانم
دستت درد نکنه
میگم حالا زیاد هم یاد آوری نکن ، اعصاب و روان نمیمونه واست

بهروز(مخاطب خاموش) یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 13:24

سلام...

مگر به جز همین دهه، خوشی دیگه ای تو مدرسه هامون بود که بشه دسته جمعی و گروهی با یه هدف مشترک و انگیزه ی مشترک از ته دل یه کاری کنیم...


مدرسه هارو می بینم دلم می گیره...
بیشترشون شبیه زندونن.

سلام
نه والا ، راست میگی
مثلا هیچوقت برای آغاز سال جدید توی مدارسمون دست به دست هم ندادیم ، هیچوقت ... همیشه منع شدیم

آذرنوش یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 14:06 http://azar-noosh.blogsky.com

چه چیزایی تو مغزمون فرو میکردن
داداش دبستانیمو که میبینم با چه شوق وذوقی این کارا رو میکنه دلم میگیره...
برای کودکی که با افکار دروغین گذشت...

عجب !
به قول بهروز ، تنها زمانیه که دست به دست هم میدادیم .
کارمون قشنگ بود (شاد بودن ، همکاری کردن ) ولی هدفمون متاسفانه ارزشش رو نداشت و اینو الان میفهمیم.

عارفه یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 14:13 http://inrozha.blogsky.com/

هر روز یه کلاس برنامه داشت همه سعی میکردن برنامه هاشون بهترین باشه یه سری سرود که با چه ذوق شوقی میخوندیمشون
او شرشره ها بادکنک ها
یادش بخیر

آفرین ، آره
من با جون و دل اون روزها شاد بودم و شوق داشتم. شاید چون موقعیت دیگه ای برای اونهمه شادی دسته جمعی نداشتیم .

عاطفه یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 14:24 http://hayatedustan.blogsky.com/

میبینم که یکی از یکی انقلابی تر هستیم:دی

میبینی عاطفه تورو خدا
اونوقت الان همه میگیم ال و بل

صالی یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 14:32 http://afsonkhanomi.blogfa.com

دهه فجر رو دوست داشتم چون اون 10 روز مدرسه ما هر روز جشن داشت و یک ساعت از کلاس هامون زده می شد و ما خوشحالی نمی دونستیم چه کار کنیم
می رفتیم وسایل می خریدیم با پول خودمون کلاسمون رو تزئین می کردیم بابام که می دید می گفت بابا نکن این کارارو...

آفرین ، درست میگی
یعنی خدا میدونه چقدر ذوق میکردم وقتی برای دهه فجر کلاسمون رو تزئین میکردیم . ای بابا ... چی بگم ...

کیانا یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 14:34 http://pantalo0n.blogsky.com/

دانشکده ما هنو شرشره میبنده
سال پیش داشتیم مسخره میکردیم اینارو خدماتیمون میخاس بزنه مارو از بس جیغ جیغ کردیم اما ما جیم شدیم

وای چه دانشکده پایبند به آرمانهای امام راحلی دارین شما !!
راستی این شرشره چیه ؟! یه جور سرسره است ؟!

فاطمه شمیم یار یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 15:03

سلاممم عزیز جان
برا ما دهه پنجاه یی ها هم کلی نوستالژیکه...
در ضمن به قول دلارام جون ملت عزیز مدیونین فکر کنین ما حالا سن
نوح داریم ها...
فقط فکر کنم الانا می فهمیم چقدر ..دیو ها و فرشته ها تعریفشون عوض شده ما روحمون هم خبر نداشته..

سلاااااااام
نههههههه اینجا همه میدونن ماها کم سن و سالیم
واقعا ... جوون بودیم و جاهل خواهر جان

محدثه یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 15:36 http://shekofe-baran.blogsky.com

جانم؟ چی شده الان ؟

دختری از یک شهر دور یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 19:14 http://denizlove.blogsky.com/

اه دوران مزخرف دهه ی فجر... دانشگاه رفتن همین قسمتش قشنگه که دیگه دوران مسخره ی دهه ی فجر با برنامه و نمیدونم جشن های الکیش دیگه برگزار نمیشه...

والا کیانا که توی دانشکدشون از این برنامه ها دارن کماکان

جزیره یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 19:35

خواهر واقعا نمیدونی شِرشِره چیه؟ احتمالا نخوندی:شُرشُره که؟ شَرشَره چطور؟
اخه خب هر3تاش ،3تا معنی متفاوت داره ،میخام بدونم کدومشو باید برات توضیح بدم:دی

اونی که کیانا گفتی اولیه به کسر ش.این شرشره یه وسیله ی تزئینیه فوق العاده باکلاسه از جنس کاغذ و در طرحهای متفاوتِ گل و بلبل و سمبل و کفترو غیره و بارنگ های متفاوت،که افراد در مراسم شادی از ان استفاده میکنند
توصیه:دقت بفرمایید از استفاده ی اینگونه وسایل در مراسل ترحیم، ختم، 3وم،7ام،15ام،40 1م و سال و کلیه ی مراسم عزاداری به جد خودداری کنید
با تشکر

نه والا !
خوب اونوقت این یه چیزی تو مایه های کاغذ کشی خودمون ؟
با تشکر از توصیه ارزشمندتون

کیانا یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 20:08 http://pantalo0n.blogsky.com/

قربون دستت خاهر جان چه توضیح مفصلی دادی
خداییش نمیدونی چیه دلی؟؟؟؟
یعنی الان خاستی بگی سنت به این چیزا قد نمیده هان؟؟؟
باز میخای من بیام افشاگری کنم؟؟؟
بیااام
نه بیااااااااااااااااااااااااااااام

به کسی نگو ، الان هم هنوز نفهمیدم چیه !
من کم سن و سالم ، خودت میدونی
نه بیاااااااا ، بیا ببینم چی میخوای بگی

کیانا یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 20:31 http://pantalo0n.blogsky.com/

قااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالب نو مبارررررررررررررررررررررررررررررررک

مرررررررررررررررررسی

صالی یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 21:29 http://afsonkhanomi.blogfa.com

اینجا اومدم فکر کردم اشتباهی یه وب دیگه رو باز کردم
قشنگه
مبارک باشه قالب جدید

نه عزیزم درست اومدی
ممنونم صالی جون

پونه یکشنبه 16 بهمن 1390 ساعت 21:37 http://jojobijor.blogsky.com/

یادش بخیر درسته انتقلاب خوبی نبوده اما خاطرات مدرسه همش شیرینهمخصوصا زمان دهه فجر

و همه شبیه به هم

تیراژه دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 05:08 http://tirajehnote.blogfa.com/

اول اینکه قالب نو مبارک!... خب حق المشاوره ی ما را هر چه زودتر تحویل دهید!

دوم اینکه فکر کنم با این پست های تو و کیانا و بقیه کم کم همه ی بلاگستانی ها فکر میکنن من یه پیرزن غر غرو و جیغ جیغو هستم که از هر 5تا کلامش 4تاش فحش و دری وریه..حالا کاری ندارم به پستهای کاملا مودبانه ی خودم!!

سوم اینکه در مورد دهه ی فجرررررررررررر لایک به کامنت شازده کوچولو!

مرسی عزیزم ، به روی چشم ، شما امر بفرمایید .
دوم اینکه اشتباه فکر میکنند اگه همچین فکری توی سرشون بیاد .همه تو رو با همون قلم ادبیت میشناسن و اگر هم چیزی میگی و ما اشاره میکنیم همه جنبه شوخی داره .
و لایک به جوابش (اینو یادت رفت بگی )

ری را دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 08:33 http://narenjestaan.persianblog.ir

قالب نو مبارک
چه خوگشله
منم دهه فجر و دوست دارم همینطوری بی خودی ( البته روز آخرش تفلدمه ) شاید مال اینه

مرسی عزیز دلم
پس همچین بیخودی هم نیست
تولدت مبارک پیشاپپیش

na30b دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 09:20 http://fosil.blogsky.com/

یه روز سر کلاس، دبیر هنرم پای تخته نوشت دهه ی فجر
من خنگم اومدم خودشیرینی کنم گفتم آقا بنویسید دهه ی زجر
جات خالی تا آخر ساعت داشت از خاطرات اون زمان می گفت و ما رو نصیحت می کرد که نباید اینطوری بگین

الهی عزیزم ...
ولی الان راحت باش من خودم حمایتت میکنم

کیانا دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 09:37 http://pantalo0n.blogsky.com/

وووووووووووووووووووووووووووی مگه من چیکار کردم،خجلم نکن دختر
یه دلی جووون جووونم که بیشتر نداریمممممم
تازشمممممممممممممممم خداییش شوووما شرشره نداشتین؟؟
الانم هستااااا
من که گفتم سنت قد نمیده واس این بود که سن وسال شووما بیشتر ازاین حرفاش مادرررررر جان
چون هنوزم از اینا هس.البته الان یکم باکلاس شده وپلاستیکی تشریف دارن این شرشره هاااا
اینم از افشاگریه من
شووووما کلن سنت میخوره همون دهه 30-40 اینا باشی ،نــــــــــــــــــــــــه؟؟؟

قربونت بشم عزیزم
خوب شاید دیده باشمش و فقط نمیدونم اسمش چیه .
مادر جان پای سن من رو نکش وسط
اواسط دهه 60 برو خیرش رو ببینی

فرشته دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 11:52 http://www.houdsa.blogfa.com

دل آرام آدرسم عوض شد...
آدرس جدید گذاشتم برات...

مرسی عزیز دلم
خونه جدید مبارک باشه

روزگارمو دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 12:13

سلام

نمیدونم بگم یادش بخیر که خیری ازش ندیدیم.
ولی حداقل یه خاطره شده برامون که الان بشینیم و واسه بچه هامون تعریف کنیم .
اما یادمه همیشه بهمن که میشد سکوت پدرم زجر اور وآه مادرم عمیق تر میشد.

سلاااااام
میفهمم ، من هم منظورم از "خیر" خاطرات قشنگ دوران مدرسه بود ، واگر نه این ماه و اون مصیبت و ...

امیلی پنج‌شنبه 20 بهمن 1390 ساعت 10:22 http://myimagination.mihanblog.com

آره منم خیلی از دهه فجر خاطره دارم. چه دورانی داشتیم
منم 2 سال ازت بزرگترم

... شنبه 11 خرداد 1392 ساعت 01:29


این پست چه گویا
دلیل سردی و فاصله دل آرام با مسافر را نشانم داد

همان که حدس می زدم

دل آرام
پر از اعتراض و فریاد
به مسافر و هم لباسی هایش هست

دعاگو و ارادتمند می مانم
همین!







به هم لباسی هایتان بله... پر از اعتراضم... پر از فریادم... پر از خشمم... اما به شما اعتراضی ندارم. برادر را که جای برادر نمیکشند...
بزرگوارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد